۱۳۹۷ خرداد ۱۲, شنبه

نشانه های بارز شاملوئیسم و شاملوچیسم (۲۸)



برای خون و ماتیک
هجویه احمد شاملو
خطاب
به
دکتر حمیدی شیرازی

ویرایش و تحلیل
از

یدالله سلطان پور 
 
۱
بگذار عشق تو
در شعر تو بگرید

بگذار درد من
در شعر من بخندد

بگذار سرخ، خواهر همزاد زخم ها و لبان باد!

زیرا لبان سرخ، 
سرانجام
پوسیده خواهد آمد، چون زخم های سرخ

وین زخم های سرخ، سرانجام
افسرده خواهد آمد، چونان لبان سرخ

وندر لجاج ظلمت این تابوت
تابد
ـ به ناگزیر ـ
درخشان و تابناک
چشمان زنده ای
چون زهره ای به تارک تاریک گرگ و میش
چون گرمساز امیدی در نغمه های من!

معنی تحت اللفظی:
بگذار عشق تو در شعرت بگرید
و
درد من در شعرم بخندد.
 
بگذار رنگ سرخ
همشیره همزاد  لب ها و زخم ها باشد.
 
برای اینکه لب های سرخ 
بسان زخم های سرخ
سرانجام
خواهند پوسید
و
زخم های سرخ
بسان لب های سرخ
افسرده خواهند شد.
 
و
در لجاجت ظلمت این تابوت
چشم های زنده ای
به ناچار
بسان زهره بر آسمان تاریک گرگ و میش
مثل امید گرمساری در اشعار من،
می تابد.
 
۲
 بگذار عشق تو
در شعر تو بگرید

بگذار درد من
در شعر من بخندد
 
شاملو به عوض هماندیشی با حمیدی شیرازی
و
به عوض به چالش کشیدن نظرات او راجع به شعر،
به مقایسه شعر خود با شعر حمیدی شیرازی می پردازد:
 
فرق شعر شاملو با شعر حمیدی شیرازی این است 
که
 در شعر حمیدی عشق می گرید 
و
در شعر احمد شاملو 
درد می خندد.
 
در همین در مقابل هم قرار دادن فخرفروشانه  عشق با درد و گریه ناشی از عشق با خنده ناشی از درد
خردستیزی فئودالی - فاشیستی احمد شاملو عربده می کشد.

چرا و به چه دلیل؟

۳
بگذار عشق تو
در شعر تو بگرید
 
گریه تحت فشار عشق امری طبیعی است.
 
در اثر گریه
تنش و تهیج روحی و روانی عاشق 
  انرژی زدایی می شود
 و
 روح و روان دستخوش آشوب عاشق
 آرامش می یابد.
 
فنر کشیده شده روان عاشق به حالت طبیعی برمی گردد.
 
گریه عاشق
فونکسیون انرژی زدایی از روان پریشان او را به عهده دارد.

این گریه
پدیده ای طبیعی و غریزی است
و
دست خود عاشق هم نیست.
 
بهتر هم همین است.
 
گریه ننگ نیست.
 
گریه واکنشی طبیعی ـ انسانی است.
 
غیر طبیعی و ضد انسانی
امتناع و یا نهی از گریه است.
 
۴
بگذار درد من
در شعر من بخندد
 
خنده در اثر درد،
نشانه جنون است.
 
آدم طبیعی و عادی و عاقل
تحت فشار درد
قهقهه سر در نمی دهد.
 
چنین کاری اصلا طبیعی نیست.
 
آدم باید سلب آدمیت شده باشد 
که
 در اثر درد
کیف خر کند و قهقاه خنده سر در دهد.
 
خنده در اثر درد
نشانه خریت و خردستیزی است.

جنون در اثر وحدت خریت با خردستیزی تشکیل می شود.
 
همه فلاسفه و علمای کج و کوله امپریالیستی
 از شوپنهاور تا نیچه
از پوپر تا یاسپرس
دیوانه بوده اند. 
 
۵
بگذار عشق تو
در شعر تو بگرید 
 
 بگذار درد من
در شعر من بخندد
 
شاملو در این بند شعر
عشق را به مثابه ضد دیالک تیکی و یا دوئالیستی درد به خواننده شعرش قالب می کند.
 
این کردوکار احمد شاملو نیز نشانه خریت و خردستیزی است:

الف
ضد دیالک تیکی ریاضت (درد)
  لذت 
است.
دیالک تیک ریاضت و لذت.

ب
ضد دیالک تیکی عشق نفرت است.
دیالک تیک عشق و نفرت.

۶
بگذار عشق تو
در شعر تو بگرید 
 
 بگذار درد من
در شعر من بخندد

شاملو
به نیت فخرفروشی فاشیست مآبانه
از ذلت، فضیلت می سازد و به خورد هواداران خرتر از خود می دهد.
 
آدم
در 
 ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین
سلب آدمیت می شود.
 
 
رادیو عراق در زمان شاه
مبلغ همین ایراسیونالیسم (خردستیزی) فاشیستی (شاملوئیستی) بود.

گردانندگان بی شرم رادیو عراق
از 
فدایی دهاتی موسوم به علیرضا نابدل
آدم ماشینی 
سرهم بندی می کردند.
 
نابدل 
به زعم این زباله ها
بخیه های زخم خود را بی مهابا می درید 
و 
خود را از تخت جراجی به پایین می افکند و شق القمر می کرد.

سازندگان قهرمانان قلابی
زباله هایی از این دست اند.

دریدن بخیه های زخم خود
کردوکاری ضد طبیعی، ضد غریزی، ضد عقلی و شرم انگیز است، 
نشانه جنون است 
و
نه 
کردو کاری فخرانگیز.

درد
یکی از مقولات ادبی - ایده ئولوژیکی مهم و مرکزی احمد شاملو ست
و
باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.
 
همه لاشخورهای فاشیسم  وفوندامنتالیسم
مدعی داشتن درد عظیمی اند.
 
۷
بگذار سرخ، خواهر همزاد زخم ها و لبان باد!

زیرا لبان سرخ، 
سرانجام
پوسیده خواهد آمد، چون زخم های سرخ

وین زخم های سرخ، سرانجام
افسرده خواهد آمد، چونان لبان سرخ
 
این بند شعر احمد شاملو
جفنگی بیش نیست.
 
شاملو 
رنگ مشترک دو چیز مطلقا متفاوت را بهانه قرار می دهد و لاطائلات می بافد:
 
دلیل شاملو
 بر همشیره همزاد زخم ها و لب ها بودن رنگ سرخ
این است که هر دو روزی از بین خواهند رفت.
 
زخم ها افسرده خواهند شد و لب ها پوسیده خواهند شد.
 
دلایل قوی باید و من ـ تقی
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر