ایرج میرزا
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
پرنده آبی
·
شنیدم کارفرمایی نظر کرد
·
ز روی کبر و نخوت، کارگر را
·
روان کارگر از وی بیازرد
·
که بس کوتاه دانست آن نظر را
· (کوته نظری)
·
بگفت:
·
«ای گنجور این نخوت از چیست؟
·
چو مزد رنج بخشی رنجبر را؟
·
من از آن رنجبر گشتم که دیگر
·
نبینم روی کبر گنجور را
·
تو از من زور خواهی من ز تو زر
·
چه منت داشت باید یکدگر را؟
·
تو صرف من نمایی بدره ی سیم (کیسه ی زر)
·
مَنَت تاب روان،
نور بصر را
·
منم فرزند این خورشید پر نور
·
چو گل، بالای سر دارم پدر را
·
مدامش چشم روشن باز باشد
·
که بیند زور بازوی پسر را
·
زنی یک بیل اگر ـ چون من ـ در این خاک
·
بگیری با دو دست خود کمر را
·
نهال سعی بنشانم در این باغ
·
که بی منت، از آن چینم ثمر را
·
نخواهم چون شراب کس ـ به خواری ـ
·
خورم با کام دل، خون جگر را
·
ز من زور و ز تو زر، این به آن در
·
کجا باقی است جا، عجب و بطر را؟ (کبر، خود برتر بینی)
·
فشانم از جبین، گوهر در آن خاک
·
ستانم از تو پاداش هنر را
·
نه باقی دارد این دفتر نه فاضل (باقی و فاضل: بدهکار و طلبکار)
·
گهر دادی و پس دادم گهر را.»
·
به کس، چون رایگان چیزی نبخشند
·
چه کبر است این خداوندان زر را ؟
·
چرا بر یکدگر منت گذارند
·
چو محتاجند مردم یکدگر را؟
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر