۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۹, شنبه

وجود و شعور (۲۶)

 

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

۱

جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی

 

الف

راجع به طرح مسئله

ادامه

 

 

۲۸۲

·    بنا بر تئوری ایزومورفیسم، دو نوع زیر از پدیده ها وجود دارند:

 

الف

·    روندهای مغزی فیزیولوژیکی

 

ب

·    روندهای فنومنال، یعنی روانی.

 

۲۸۳

·    این دونوع از پدیده ها از ان رو، با هم همیشه در وحدت دارند که حاوی ساختار دینامیکی (پویای) مشترکند.

 

۲۸۴

·    ایزومورفیسم تئوری هیئت نیز کل مسئله مناسبت میان جهان روانی و جهان مادی را به تنها مسئله، یعنی به مسئله پسیکوفیزیولوژیکی تقلیل می بخشد.

·    مسئله ای که ایزومورفیسم می کوشد تا آن را مجزا از مسئله معرفتی ـ نظری (مسئله مربوط به تئوری شناخت) حل کند.

 

۲۸۵

·    پاولف موضع نظری چارلز شرینگتون را با دوئالیسم دکارت در پیوند قرار می دهد.

·    مراجعه کنید به پاولف، «آثار منتخب»، انتشارات آکادمی، برلین، ۱۹۵۳، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۷.

 

۲۸۶

·    دوئالیسمی که در فلسفه عصر جدید پدید آمده بود و تبارش به دکارت می رسید، در اوایل سال های ۲۰ قرن ۲۰، هرچه تعیین کننده تر در مقابل مونیسم قرار داده می شود.


۲۸۷

جورج برکلی

 (۱۶۸۵ ـ ۱۷۵۳)

اسقف،

تئولوگ،

 امپیریست

 فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی

مؤسس ایدئالیسم ذهنی

 

·    ظاهرا تداوم برکلیانیسم که احساس ها را، یعنی شعور را به جای وجود می گذارد، «خنثی» (بیطرفانه) است.

 

۲۸۸

·    ماخیسم، اولین انحراف از برکلیانیسم است.

 

۲۸۹

ارنست ماخ

 (۱۸۳۸ ـ ۱۹۱۶)

فیزیکدان، فیلسوف و علمتئوریسین اطریشی

از مؤسسین امپیریوکریتیسیسم

از راهگشایان تئوری هیئت و روانشناسی هیئت

 

·    دلیل بارز بر توان حیاتی (جانسختی) ماخیسم، می تواند این حقیقت امر باشد که در «روان شناسی معاصر»، ۱۹۵۶، جلد ۱، شماره ۶، جمعبندی همه جانبه ای از «خدمات ماخ به آنالیز احساس ها» عرضه می شود که ظاهرا در سال ۱۸۸۶ انتشار یافته اند.

 

۳۹۰

·    در این جمعبندی می خوانیم:

·    «فیزیک، علم احساس ها ست.

·    اگر این ادعا، پژواک انقلابی داشته باشد، آنگاه شاید خواننده شکاک از خود بپرسد، که فیزیک چه چیزهای دیگری نیز می تواد باشد.»

 

۳۹۱

·    در اوایل قرن بیستم، نمایندگان نام آور علم روانشناسی از قبیل ووندت، تیچه نر و جیمز به موضع نظری ماخیسم روی می آورند.

 

الف

 

۱

·    ووندت حتی در «گروندریسه روانشناسی» اش، موضع ماخیستی می گیرد:

·    او ادعا می کند که موضوع بررسی روانشناسی و فیزیک، «تجربه» («دانش تجربی») واحد و یکسانی است.

·    البته فقط از نقطه نظرهای مختلف.

 

۲

·    ووندت در زمینه مسئله تأثیر متقابل میان روندهای روانی و روندهای فیزیولوژیکی، مونیسم ایدئالیستی را در حل مسئله معرفتی ـ نظری، با پاراللیسم دوئالیستی مرتبط می سازد.

·    مراجعه کنید به ووندت، «گروندریسه روانشناسی»، لایپزیگ ۱۹۱۸، چاپ ۱۳، ص ۴ ـ ۶.

 

ب

 

۱

·    تیچه نر در اثری تحت عنوان «جمعبندی روانشناسی»، روانشناسی را به مثابه علم روندهای روحی محسوب می دارد.

 

۲

·    تیچه نر، روند روحی را به مثابه روندی تعریف می کند که در عرصه تجربه درونی ما صورت می گیرد.

 

۳

·    تیچه نر میان روندهای روحی و روندهای فیزیکی (جسمانی) تفاوت می گذارد و تأکید می ورزد که روندهای فیزیکی مستقل از بشر اند:

·    «حرکت حتی زمانی که بشر به مثابه موجود احساس کننده وجود نداشت، وجود داشته است.» 

·    « ویا به عنوان مثال، انبساط هندسی مستقل از بشر است.

·    انبساط هندسی تابع قوانینی است.

·    قوانینی که بی اعتنا به اینکه ما با آنها آشنایی داریم، مؤثر می افتند.»

·    مراجعه کنید به تیچه نر، «جمعبندی روانشناسی»، پطرزبورگ، ۱۹۱۲، ص ۴ (روسی)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر