۱۴۰۳ خرداد ۵, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۷۹)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

دگر رفت و صبر و قرارش نبود

شکیبائی از روی یارش نبود

مگس وارش از پیش شکر به جور

براندندی و باز گشتی به فور

 

معنی تحت اللفظی:

گدازاده عاشق به پادشاه زاده

پس از تحمل ضرب و شتم و شنیدن توهین و تهدید

رفت.

ولی مثل مگسی که از روی شیرینی می رانند و دوباره برمی گردد به کوی پادشاه زاده برگشت.

  

سعدی

 در بیت اول این شعر،

 دیالک تیک عشق

را

 وسعت و ژرفای بیشتری می بخشد و به شکل دیالک تیک گدازاده و (۱) بسط و تعمیم می دهد.

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عشق را وسعت و ژرفای بیشتری می بخشد و به شکل دیالک تیک گدازاده و یارش بسط و تعمیم می دهد.

 

سعدی اکنون با چسباندن پسوند مالکیت «ش» به آخر یار،

گدازاده بی همه چیز را مالک «یاری» می کند و به چرخش قلمی وارد جرگه چیزداران می سازد.

 آنهم چه چیزی!

 

گدازاده اکنون مالک «یاری» از قله طبقه حاکمه می شود و در پوست خود نمی گنجد.

کیمیای عشق سرانجام، کار خود را می کند.

 

خدا بر کاشفش رحمت کناد!

 

۲

مگس وار اش از پیش شکر به جور

براندندی و باز گشتی به فور

 

معنی تحت اللفظی:

گدازاده را  بسان مگس ستمگرانه از حوالی پادشاه زاده می راندند و فوری برمی گشت.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک عشق

 را

 به شکل دیالک تیک مگس و (۲)  بسط و تعمیم می دهد، تا شدت دلبستگی و سماجت گدازاده را نشان دهد.

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک مگس و شکر بسط و تعمیم می دهد، تا شدت دلبستگی و سماجت گدازاده را نشان دهد.

 

اگر شکر منبع انرژی مادی مگس باشد، پادشازاده سرچشمه انرژی مادی و روحی و روانی گدازاده است.

 

حافظ از این کیمیا و جادو خبر داده است:

حافظ

دلا دایم گدای کوی او باش

بـه حکـم آن که دولت جاودان، به

 

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید همیشه گدای کوی معشوق باشد.

این به معنی سعادت ابدی است.

 

این همان دولت جاودان و لایزالی است که حافظ به کرات یادآور می شود.

دولتی مجازی و خیالی، اما در عوض تخریب ناپذیر.

 

آنچه سعدی و حافظ با شور و غرور خروشانی می ستایند، یکی از زشت ترین صفات بشر می تواند باشد.

این مگسوارگی

 توهین به بشر، به معنی واقعی کلمه است.

شرم انگیز است، نه ستایش انگیز.

این به معنی تحقیر انسان «نوعی» است که به برکت کار و در روند خجسته کار خود را از جهان جانوران جدا کرده است و به موجودی مولد و متفکر بدل شده است.

 

انسان دیری است که دوران مگسوارگی خود را پشت سر نهاده است.

تنزل دادن انسان به درجه حشرات کردوکاری نا بخشودنی است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر