۱۴۰۱ مرداد ۲۷, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۳۷)


 
میم حجری
 


نه.
کامو و همه اجامر اگزیستانسیالیست، فاشیست و فوندامنتالیست و اولیگارشیست
شیفته مرگند.
من
مرگ را سرودی کردم
پر طبل تر ز رعد.
شاملو

کامو
برای غلبه بر پوچی کذایی زندگی
خلایق را به خودکشی فرا می خواند.
این زباله ها فکری جز خور و خواب و شهوت و جنایت ندارند
جنگ برای شان نعمت الهی است (خمینی)


عوامفریبی به عوض روشنگری

جامعه چیست؟
جامعه راسیستی
خرافه ای بیش نیست.

ضمنا
این جور خزعبلات
از مفاهیم خر رنگ کن امپریالیسم اند.

آلترناتیوهایی برای مفاهیم رادیکال و ریشه گرای مارکسیستی اند.


همه انسان ها به طور یکسان محکومند که روزی بمیرند!
ایستاده مردن، بهتر از زانو زده زیستن است.
آلبر_کامو

هی هارت و پورت کجایی تا شویم ما نوکرت؟

همه انسان ها به یکسان
می میرند؟

کامو
هنری جز خر پروری و مرگ ستایی ندارد.

بنا بر دعاوی کامو
۹۹ درصد بشریت
از دهاقین تا پیشه وران و کارگران
که زانو زده می زیند،
باید ایستاده بمیرند.
خوب.
چی بشود؟

نشستن در بیرون گود و فرمان درگیری دادن به توده
هنر بزرگ فاشیست ها ست.

همین فرمانده مرگ پرست پوچی گرا
خودکشی
را
طغیان بر ضد پوچی تجویز می کند.
تنها هنری که این زباله ها دارند
تجلیل از مرگ به هر بهانه است

انقلاب
یعنی تله ویزیون را بستن و خواندن و اندیشیدن.
فرنگی

هی فرنگی جفنگی
تله ویزیون چیست؟

مگر
تله ویزیون
با کتاب فرقی دارد؟

ضمنا
مگر
تله ویزیون در کوبا
با
تله ویزیون در امریکا
یکی است؟

منظورت از خوداندیشی چیست؟
با خرخوانی که کسی به خوداندیشی دست نمی یابد.


اسکار وایلد
هر کس نقطه ضعف خود را دارد.
و اولین نقطه ضعف او
به او خصلت انسانی می بخشد.

نه.
برادر.
پیش شرط انسانیت هر کس
نه
نقطه ضعف
بلکه
خرد است.

خرد
معیار تمیز آدم از جانور است.

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
فردوسی حکیم

آدمیان را حتما نباید فهمید.
گاهی هم باید انها را پخمه تصور کرد.
فرنگی

آدمیان
اصولا و اساسا
خر نیستند.
هر کس بسته به جایگاه اجتماعی اش
شعور خاص خود را دارد.

پخمه کسی است که از این عندرزهای بند تنبانی می دهد.


روسیه
مهد نازیسم است.

تعداد نازی های روسیه
بیشتر از اوکراین است.
حامیان مهم پوتین و پالان
نئونازی های جهانند.

جامعه بشری
را
با علوم منفرد
مثلا اقتصادی سیاسی و یا روان شناسی نمی توان تحلیل کرد.
برای این کار به ماتریالیسم تاریخی نیاز است

ج. خ. چین
یکی از بزرگترین سرمایه گذاران در اروپا و خود ایالات متحده امریکا ست.

ج. خ. چین
جمهوری خلق است و تحت رهبری حزب کمونیست (مائوئیست) است
که در حال انجام وظایف طبقات حاکمه فئودالی و بورژوایی
برای غلبه بر عقب ماندگی اقتصادی است.

مالکیت خصوصی
در قانون اساسی ج. خ. چین
وجود ندارد.
یعنی شرکت ها و کنسرن های چین
می توانند فردا سلب مالکیت شوند

چرا.
امپریالیسم
طرفدار ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
مؤسس ایراسیونالیسم
نیچه
خاتم الفلاسفه امپریالیسم بوده است.

کسب و کار امپریالیسم
تبلیغ مستمر اراسیونالیسم است.

ولی اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم و فاشیسم
خردستیزتر از امپریالیسم اند.

امپریالیسم
آخرین مرحله کاپیتالیسم است.
یعنی نتیجه رشد است.

ولی اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم و فاشیسم
نتیجه زوال اند
و
از لاشه سوسیالیسم و کاپیتالیسم تغذیه می کنند.
پو تین و سیدعلی و ابوبکر بغدادی
مرتجع تر از مرکل و ماکرون و بایدن اند

تفکر مفهومی به عوض «تفکر» اسکولاستیکی

ما باید با طرز تفکر اسکولاستیکی (ذکر آیه و روایت و حدیث و نقل قولی از این و یا آن) وداع کنیم
و به تفکر مفهومی روی اوریم
تا لیاقت خوداندیشی و کشف خودمختارانه حقیقت را کسب کنیم.

یعنی باید تعریف علمی استاندارد مفاهیم را بیاموزیم.

ما ۲۰ سال است که کسب و کارمان
ترجمه این مفاهیم از عالی ترین دایرة المعارف های مارکسیستی ـ لنینیستی است.

فقط
اجنه خوانده اند
و
برای همیشه
سر از سجده برداشته اند.
یعنی به خوداندیشی و خودمختاری رسیده اند.

بهترین انتقام
صرفنظر از انتقام
و
رفتن پی کار خویش است.
فرنگی

هی فرنگی
گفتن خیلی حرف ها آسان است
جامه عمل پوشاندن به انها اما دشوار.

ما با دیالک تیک کنش ـ واکنش سر و کار داریم:
اگر مشتی بر میزی بزنی
دستت درد خواهد گرفت.
برای اینکه میز هم مشتی بر مشت تو خواهد زد.

ولی انتقام
راه حل تضادها نیست.
رفتن به پی کار خویش هم به همین سان.

راه حل
همیشه دیالک تیکی است و نه سوبژکتیو (انتقام) و یا اوبزکتیو (آتش زدن به خودرو حریف)


برای درست اندیشی
باید جفت دیالک تیکی هر مفهومی را پیدا کرد.

اوتوپی
جفت دیالک تیکی واقعیت
است
و نه حقیقت.

حقیقت انعکاس نسبتا دقیق واقعیت در آیینه ذهن خلایق است.

جفت دیالک تیکی حقیقت
باطل
است.

واقعیت جامعتی و انسانی
اوتوپی جامه عمل پوشیده است.
همین سرمایه داری
روزی برای بورژوازی
اوتوپی و رؤیا بوده است.

هی ویکتور «هو» گو
تمام چیزهایی که راجع به او
در سرت است
مربوط به اوبژکت و یا موضوع شناخت است.
مربوط به چیزی اوبژکتیو است.
مربوط به عین است که مستقل از تو وجود دارد.
توصیف اوبژکت از زوایای مختلف کتاب هایی می شود.
ماده
لایتناهی است.

دوستت دارم
یعنی
آنچه که در ذهن تو نسبت به او هست.
چیزی سوبژکتیو است.
حس تو نسبت به او ست.
مربوط به تو ست.
تو نباشی انهم نخواهد بود.
موقتی است.
پس از وصل
رفت هرفته محو می شود
تازه اگر به از تو متنفرم مبدل نشود.

رهبران مارکسیست؟

در آلمان
در زمان حیات مارکس و انگلس
جنبش کارگری تحت رهبری دو جریان مختلف قرار داشت:
۱
تحت رهبری لاسالیانیسم
که نماینده رفرمیسم بود.

۲
تحت رهبری مارکسیسم
که طرفدار روولوسیونیسم و استقلال حزب پرولتری بود.

مارکسیسم
نهایتا بر لاسالیانیسم پیروز شد و حزب سوسیال ـ دموکرات کارگری المان تحت رهبری ویلهلم لیبکنشت
نتیجه این پیروزی بود.

پس از مرگ انگلس
کائوتسکی و برنشتین
در رأس حزب سوسیال ـ دموکرات کارگری المان
مارکسیسم را رد کردند و به رفرمیسم و رویزیونیسم راه گشودند.

منظور لنین
نه
رهبران مارکسیست
بلکه
رهبران رفرمیست و رویزیونیست حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان بوده است.



حرفای کسی که دوسش داری هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه حالا.. چه تلخ باشه.. چه شیرین..
سماع

در حافظه ماندن چیزهای دور و بر
ربطی به دوست داشتن و نداشتن ندارد.
این پدیده و روند و روالی عینی است.
مثل انعکاس عکس بید عاقل و مجنون در آیینه آب استخر است
انعکاس
خاصیت ماده است.


فیکریندَن گِئجه‌لَر یاتا بیلمیرَم
بو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرَم
نئینییم کی سَنَه چاتا بیلمیرَم
 آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
 هر بیر درددن اولار یامان آیریلیق

گذشت از زمان.
اکنون به برکت انقلاب علمی و فنی
هر لحظه می توانی با هر کسی که دلت خواست
دیدار
و
درد دل کنی

رسد ادمی به جایی که خدا حتی نبیند
بنگر که تا چه حد است
توان آدمیت

گاهی
فقط
کافی است که خر تو خر را اندکی بتکانی
تا
معجزه صورت بگیرد.
فرنگی

هی فرنگی جفنگی
چگونه است
که
سکنه جن ـ قوری
۴۳ سال است که هر بار خر تو خر را می تکانند
دو سه هزار زن و جوان
در خون خود غوطه ور می شوند
و
ده ها هزار نفر مجروح و یا محبوس می شوند
و
معجزه ای رخ نمی دهد؟

عیب از جنقوریان است و یا از فرنگیان و جفنگیان؟

با مردم زمانه همنشين باش،
اما مانند آنان مباش
و
براي معاصرين خود
مطالبي بنويس كه به آن محتاجند،
نه مطالبي كه مي پسندند .
شیللر

هی شیللر
 خلایق حتی چیزهای خودپسند را نمی خوانند
چه رسد به چیزهای
حق پسند

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود.
شایا

دهکده ای برای عشق وجود ندارد.
عشق
مثل هر بلای دیگر
همیشه
بی خبر به سراغ کسی می رود و یا اگر بختیار باشد، هرگز به سراغش نمی رود.
عشق و نفرت
حساب و کتاب ندارد.
کسی را می بینی و افسار سمند دل از دست می رود و تو بیچاره می شوی.
کنجکاوی امری طبیعی است.

کنجاوی
ضمنا
می تواند
خودش
کنجکاوی اور باشد.

تکرار خیلی از کارهای مفید و مضر
چه بسا
به همین دلیل است.
مثال:
کاری میکنی و خوشت می آید.
بعد
دلت میخواهد همان کار رابا کس دیگر و یا در جای دیگر تکرار کنی و نتیجه اش را ببینی.

اصولا
جواب هر سؤالی
زایشگاه سؤال دیگری است
 













خدایا

ای آنکه هر که هرکه (؟؟) از تو بخواهد به آن میبخشی؛
روزیمان را وسیع گردان
محبوبه
هی محبوبه
کلاس اکابر دم دست تان نیست.
الله
صد در صد
مثل آیات الله است.
الله
ستاننده است و نه بخشنده.
وگرنه می رفتی سراغ آیاتش و گیر نمی دادی به خودش

کافه که همه میرن یکی بیاد بریم محضر
اکرم

شاهکار.

خلایق دیگرحوصله رفتن به محضر ندارند.
همه می خواهند به منبر بروند
و
موعظه کنند تا بقیه عرشاد شوند و خرشاد شوند.

حال و هوای خرشادی صدهزار بار بهتر از حال و هوای محضر است.
به خشم و ناز مرا ناامید نتوان کرد
به شیوه های غریب تو آشنا ست دلم...
صائب_تبریزی

صائب نوحه سرا ست و نه شاعر.
اگر شاعر می بود
آنقدر شعور می داشت
که بداند
فلسفه خشم و ناز نه نومیدسازی حریف
بلکه حریص تر و جری تر سازی او ست.
تبدیل او به کنه است که کندنش دشوار است

كسی كه قراره از تو خوشش بياد از همين چرت و پرتی ام كه هستی خوشش مياد پس الكی تظاهر نكن و ادا در نيار . خودت باش
الهه

خیال می کنی خودش تحفه است
و
بهتر از چرت و پرت است؟
دی شیخ بی چزاغ همی گشت گرد باغ
کز این و آن ملولم و حیوانم ارزو ست
بنگر که تا چه حد است
سقوط آدمیت




سایه
را همه قبول دارند
هم
فوندامنتالیسم جمکران که جایزه می دهد
و
هم امپریالیسم
و
هم
ننه قمرهای دیگر.
ایراد سایه درست همینجا ست.
سایه موضع سیاسی روشن ندارد تا دشمن داشته باشد
این عیب بزرگی است که دور از ما باد.


هر که او بیدارتر، پر دردتر
آرام

نه.
درست بر عکس.
هر کس خردمندتر
خاطر آسوده تر

هر کس خرتر
پر دردسر تر


به نظر شاعر عیاش و علاف
هنر و اثار هنری
برای عیاشی اند.
برای گرم و نرم و خام و خر کردن زنان
و به تخت کشیدن شان است و بس.

به چنین هنری باید آفتابه برداشت.
 
چه دوری ۴۰ ساله ای؟

سایه
هر وقت می خواست می توانست برود.

جماران به سایه جایزه هم می داد.

سایه که موضع سیاسی و ایده ئولوژیکی روشن نداشته است.

سایه دوست بعضی از توده ای ها بوده است و نه عضو حزب توده.

سایه برای بعضی از توده ای ها مرثیه و شعر سروده است.

جهان بینی سایه
چی بوده است؟

جماران خر نیست که به توده ای ها جایزه بدهد.

توده ای ها را جماران آش و لاش و لاشه کرده است.
مجبور به توبه کرده است
رسوا کرده است
و
بعد به دارشان زده است.


همه کس بیشتر از همه کس
 از
حقیقت گویان 
بدش می آید.


افلاطون.

منظور از حقیقت چیست؟

افلاطون احتمالا راستگویی را با حقیقت عوضی می گیرد.
هر حرف راست
حتما نباید حقیقی باشد.
حقیقت همقبیله ماهیت است و کشف حقیقت بدون کشف ماهیت محال است.
حقیقت در ظلمات است و کشفش آسان نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر