۱۴۰۱ مرداد ۲۸, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایراسیونالیسم (خردستیزی) مدرن و مدافعه از خرد (۶)


پروفسور دکتر مانفرد بور

(۱۹۲۷ ـ ۲۰۰۸)

برگردان

 شین میم شین 

 

۴

خرد تنها اندیشه ای است که فلسفه به همراه می آورد

  

۱

·    برای درک توسعه فلسفه و علم در عصر جدید بورژوائی، باید نقش یاد شده خرد را به خاطر سپرد.

 

۲

·    مفهوم خرد، برای فلسفه و علم درعصر جدید، نقش مهم و مرکزی به عهده داشته است.

 

۳

·    خرد به عنوان نخستین ابزار انتقادی انسان ها محسوب می شود که برای رهائی از قید و بند گذشته و حال و برای اندیشیدن به آینده و پیریزی طرحی نو ضرور است.

 

۴

·    خرد بدین طریق، به معیار همه چیز بدل می شود.

 

۵

·    توماس هوبس می نویسد:

·    « اکنون حکمت واقعی عبارت است از شناخت حقیقت در همه اشیاء!

·    این از عهده خرد درست برمی آید.

·    یعنی از عهده فلسفه بر می آید.» 

 

۶

دنیس دیدرو

(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)

یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا و از مؤلفین برجسته دایرة المعارف.

    و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.

 

·    و دیدرو می گوید:

·    «اهمیت خرد برای فلاسفه، به اندازه اهمیت عفو و بخشش، برای مسیحیان است

·    عفو و بخشش، مسیحیان را به عمل وامی دارد و خرد فلاسفه را!»

 

۷

·    در تفکر عصر جدید، خرد و فلسفه، حداقل در رابطه با جریانات اصلی این تفکر، معنی یکسانی دارند.

 

۸

·    تفکر عصر جدید اگرچه مفهوم سنتی خرد را معتبر می داند، ولی آن را به طرز خارق العاده ای وسعت می بخشد.

 

۹

·    تفکر عصر جدید، خرد را پیشاپیش به عنوان خرد اکتیو (فعال) در نظر می گیرد که در بستر رشد با همه چیز و قبل از همه با انسان به مثابه سوبژکت، اکتیویته (فعالیت آگاهانه)، کار و بالاخره تأثیرگذاری یکی می شود.

 

۱۰

·    خرد، به وسیله ای برای نقد هر چه که هست، به امکانی برای  تسلط بر طبیعت و ساختمان جامعه بدل می شود.

 

۱۱

·    خرد به عنوان نیروئی برای قادر ساختن انسان به رهایش خود از قید و بند ایدئولوژی کهنه، برای تسلط بر طبیعت و برای تحول نظام فرتوت اجتماعی به کار می آید و این امر بدان معنی است که انسان (آزاد از اراده هرگونه قدرت و اوتوریته ممکنه، یعنی مطلقا خود مختار و مستقل) با توسل به خرد، خود را تحت کنترل خویشتن خویش در می آورد.

 

۱۲

·    این خرد اکتیو (فعال) نوین همانقدر اهمیت دارد که اتکای انسان به تفکر، جهت تسلط راسیونالیستی (خردگرایانه) بر طبیعت و قوام بخشیدن به جامعه اهمیت دارد.

 

۱۳

·    همانطور که هولباخ به طور موجز و فشرده می گوید:

·    ما باید به مدد خرد، به داوری در باره جهان برخیزیم و به آوای خرد گوش فرا دهیم!

 

۱۴

·    وقتی کانت، خرد را به عنوان لیاقت ما در «استخراج خاص از عام» تعریف می کند و «این استخراج خاص از عام را اصل می داند و ضرور می شمارد»، منظورش فقط از نقطه نظر تئوری شناخت نیست.

 

۱۵

·    کانت «اصل دانستن و ضرور شمردن استخراج خاص از عام» را قبل از همه در عرصه های (اجتماعی) عملی، وظیفه همه انسان ها می داند و جمله بعدی، منظور او را بیشتر روشن می سازد:

·    «خرد را می توان به عنوان توانائی انسان به قضاوت بر اساس اصول و قوانین و عمل مطابق با آن تعریف کرد!»

 

۱۶

·    هگل می گوید:

·    «تنها اندیشه ای که فلسفه به همراه می آورد، اندیشه ساده خرد است و خرد حکمران جهان است!»

 

۱۷

·    هگل منظور خود را در استفاده آگاهانه از تفکر چنین فرمولبندی می کند:

·    آنچه که انسان، من خود می نامد و آنچه که از گزند مرگ و تعفن و زوال در امان مانده و قادر به قضاوت است، خرد نام دارد که قانونگزاری آن، وابسته و منوط به هیچ چیز دیگر نیست.

·    خرد به هیچ اقتدار زمینی و آسمانی گردن نمی نهد و به هیچ معیار قضاوت، وقعی نمی گذارد!

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر