۱۴۰۱ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۳۶)


 
میم حجری
 

حالا صداتونو سكسی ميكنين تَش چی ميشه؟ نه ميخوام بدونم جدی.
الهه

سکسیت صدای افراد
امری طبیعی ـ غریزی است و نه تصنعی و عمدی.
فرق هم نمی کند که فرد زن باشد و یا نر باشد.
این خود غریزه است که همه چیز موجودات را به هنگام نیاز مانی پولیزه میکند.
از رنگ روی، تا لرزش دست و پا
از
حرکات تا سکنات
از صدا تا نگاه


به هیچکس نگو چه برنامه ای تو ذهنته ، تا اینکه انجامش بدی.. بدبینی و انرژی منفی دیگران ، "قاتل آرزوهاست".
سماع

خیال می کنی خلایق چه در ذهن دارند؟
۹۹ درصد خلایق
جز بند تنبان
چیزی در ذهن ندارند.
اگر شک داشتی تویت های شان را بخوان
تا ایمان بیاوری به بندهای تنبان ها

از کوتهی ماست که دیوار بلند است.
سمانه

منظور از ما کیانند؟
ضمنا
بلندی و کوتاهی دیوارها
فقط سوبژکتیو (بسته به شما و آنها) نیست.
در
وهله اول
اوبژکتیو ویا عینی است.
طویلتی طویله
قبل از همه در خود طویله است و نه در سکنه اش
طویله خالی هم باشد
طویله خواهد بود

اگر کسی عاشق باشد و نه عیاش، اصلا انتظاری از معشوق ندارد. عاشق شدن به افراد ضربه می زند نه انتظار عشق از دیگران

روی این خرافه خاکسپاری در اینجا و آنجا
باید کار کرد.

چه فرقی می کند که جسدی در کجا دفن شود.

ضمنا
شاعر بودن که تحفه نطنز نیست.

شاطر چه کم از شاعر دارد
که کسی اعتنایی به او و کار و فراورده کارش ندارد؟

ما اینجا با یکی از میراث های تهوع اور نظامات برده داری و فئودالی
سر و کار پیدا می کنیم:
برتر جا زدن کار فکری بر کار مادی




عشق یعنی بی اعتنایی به خویشتن ضمن همه چیز انگاری همنوع. عشق بدبختی بزرگی است و آدمیان را به رسوایی سوق می دهد.

آثار هنری مثل آتشفشانند که یکهو فواره می زنند. البته آثار هنری و نه به اصطلاح هنری
هانا آرنت

می توان گفت
که
فاشیسم
به گنجینه قدیم دروغگویی
نوع جدیدی را اضافه کرده است.
ابلیسی ترین نوع دروغگویی را که می توان تصور کرد.
و
آن دروغ حقیقی گویی است.

هی هانا
دروغ حقیقی
خرافه ای بیش نیست.

مفهوم علمی برای خرافه تو
مفهوم ایراسیونالیسم (خردستیزی) است
که
مؤسسش فریدریش نیچه
خاتم الفلاسفه  کج و معوج امپریالیسم است.
مراجعه کنید به ایراسیونالیسم
 
ترور
(نفی مکانیکی دشمن کذایی)
برای فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
تنها راه مبارزه با دشمن و حتی دشمن بالقوه و یا مظنون به دشمن است.

بدیلی برای ترور ندارند.

سیدعلی
همچنان و هنوز
از ترور کسروی و منشی اش (؟؟)
علنا دفاع می کند.

سفارتخانه های جنقوری
در اقصا نقاط جهان
نه به امر مرسوم دیپلماسی
بلکه به ترور
می پردازند.
یعنی
تروریست خانه اند.

پوتین
هر مخاف بند تنبانی
را با
سمموم چندین میلیون دلاری و رادیو اکتیو و غیره ترور میکند.
حتی در المان و انگلستان و غیره

بی اصل و نسب اگر به جایی برسد
 کی آب خنک به بینوایی برسد؟!
نورا

اصل و نسب ازمفاهیم جوامع برده داری و فئودالی است
اشراف برده دار و فئودال و روحانی
به شجره خود و حتی خون خود فخر می فروشند و توده مردم را بی اصل و نسب
یعنی بی شجره و قارچ گونه و زباله محسوب میدارند
ما اما به سگ توده بودن مفتخریم وبه آنها و شجره نامه ها و اصل ونسب شان پارس میکنیم

بنظرتون اگه دنیا زنونه بود و حاکمان همه‌شون زن بودن، بازم جنگ بود تو دنیا؟
ایرج

مشد ایرج
کمترین فرقی بین زن و نر وجود ندارد.
هر کار نیک و بد که از دست نران برمی آید
از دست زنان هم برمی آید.
حتی شکنجه گری و جنگ افروزی
اگر تردید داشتی به ابوقریب برو و یا به اوین
تا ایمان بیاوری به برابری زن و نر
و
سؤالات بند تنبانی نکنی

کتابی ،
خلوتی ،
شعری ، سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانیست
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانیست
فروغ فرخزاد

بهشت را مش فروغ
در همین زمین
با
سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی
می سازند.

جامعه­‌شناسی و مارکسیسم
مایکل برآوُی
رابطه میان جامعه­‌شناسی و مارکسیسم همیشه رابطه­‌ی همزیستی بوده است.

هی مش براوی
جامعه شناسی
به معنی واقعی کلمه
پس از تدوین مارکسیسم
تشکیل یافته است.

همزیستی چیه؟
تفاوت و تضاد مارکسیسم با علوم منفرد
مثلا جامعه شناسی ویا روان شناسی و یا فیزیک و شیمی
چیست؟
اصلا
مارکسیسم چیست؟

گالیا...
عشق من و تو، آه
این هم حکایتی است
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست...
زیباست رقص و ناز سرانگشت های تو
بر پرده های ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان
جان می کنند در قفس تنگ کارگاه...
وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست
از خون و زنگی انسان گرفته رنگ...
در آب و رنگ هر گل و برگش هزار ننگ
اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک...
هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست
هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان
هنگامه رهایی لب ها و دست هاست...
عصیان زندگی است...
یاران من به بند
در دخمه های تیره و نمناک باغ شاه...
زود است گالیا ...
روزی که بازوان بلورین صبحدم
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت،
روزی که گونه و لب
یاران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت،
من نیز باز خواهم گردید آن زمان...
سوی تو
عشق من
پایان

این شعر سایه شعری اوتوپیکی در دوره کودکی کمونیسم در ایران است. کار کودکان در جامعه طبقاتی چه ربطی به گالیا دارد؟ شعر سایه و شعرای دیگر باید تحلیل مارکسیستی شود. بخشی از اشعار سایه زباله اند. یکی از معایب فکری مهم سایه گرایشات عرفانی و ایراسیونالیستی او ست

این شعر که نقل کرده اید یکی از ارتجاعی ترین و خردستیزترین اشعار سایه است. این شعر سرشته به عرفان تحلیل مارکسیستی شده است. ابرو ریزی است و نه آبرو.

ما که خر نیستیم تا در طویله زندگی کنیم. ما سگیم و از طویله گریخته ایم تا آزادانه پارس کنیم و پاچه بگیریم.

هانا آرنت
کسی که تو به او تفکر می آموزی
دیگر مثل سابق از تو تبعیت نخواهد کرد.
دلیل آن نه سرکشی، بلکه عادت به شک و تردید و ازمون همه چیز است.

هی هانا
تفکر را نمی توان به کسی یاد داد.
تعریف مفاهیم را و فوت و فن و ترفند کاربست مفاهیم را می توان یاد داد.
تفکر
یعنی
تفکر مفهومی
تفکر
یعنی
خود اندیشی.

ضمنا کسی که فوت و فن تفکر را به کسی بیاموزد
انتظار تبعیت و تابعیت از او ندارد.
انتظار هماندیشی از او دارد.
انتظار خودمختاری (استقلال نظری و عملی) از او دارد.




هومانتیه و یا بشردوستی و یا انسانیت
چیست
اگر خصیصه ای اخلاقی و رفتاری نیست؟
اخلاقیات که نمی توانند ریشه بشریت باشند.
اخلاق یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است
و با تغییر زیربنای اقتصادی
دستخوش تغییر و تحول می شود.
ریشه انسان
مناسبات تولیدی ویا زیربنای اقتصادی است

این لاطائلات عوامفریبانه
هنری کسینجر
باید تحلیل مارکسیستی شوند.

تخریب (دستروکسیون) در ذات امپریالیسم است.

جنگ برای امپریالیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم و قبلا برای فئودالیسم و برده داری همان آب حیات است که در ظلمات است.
ما
صدها تحلیل مارکسیستی از جنگ به عمل اورده ایم
که اجنه خوانده اند
و
کیف جن کرده اند.

اویغورها یکی از خلق های مسلمان ج. خ. چین است که تحت تبلیغات عردوغان و القاعده و داعش و غیره به ترور دست می زنند. دولت چین هم سرکوب می کند. یکی از بهانه های امپریالیسم برای انتقاد از ج. خ. چین همین است. امپریالیست ها فراموش کرده اند که خودشان با فوندامنتالیسم چه کرده اند



ب امید روزی ک محل قرارگیری عقل، از زیر شکم به بالای سر تغیر کنه!
مریم

عقل چیست؟
مش مریم.
بشر در دیالک تیک غریزه و عقل به سر می برد.
منظور شما از زیر شکم
غریزه است و نه عقل.
غریزه میراث دوره ماقبل بشری ما ست
و
عقل دستاورد جامعتی ما.
غریزه در این دیالک تیک قوی تر از عقل است
به ویژه تا زمانیکه جامعه طویله باشد و نه جامعه

ما شقایق های باران دیده ایم
 شاخه احساس ما خشکیده است.
شایا

قصه زیبایی تحت عنوان شایا برای کودکان ترجمه کرده ایم.
اگر خواستید بخوانید
خبر کنید.
شقایق که شاخه ندارد تا خشک و تر باشد.
ضمنا
شاخه و ساقه
تعیین کننده نیست.
تعیین کننده
چیست؟

دختر هفده ساله مهریه شو‌ گذاشت اجرا (؟)
قاضی به دلیل عدم اهلیت ردش کرد.
گفتن یا پدرت بیاد (بیا) یا سال دیگه که ۱۸سالت شد بیا درخواست بده.
همین دختر ۱۴سالگی ازدواج کرد و از نظر قانون و قاضی توانایی پذیرش مسولیت زندگی مشترک رو داشت!
نجوای زنان

ازدواج دختران ۹ ساله و بالاتر
میراث نظام جامعتی برده داری در صدر اسلام است
این که به معنی بالغ و عاقل و قابل تقبل مسئولیت بودن زنان نیست.
معیار بلوغ اما در همه جا ۱۸ سالگی است
روبنای جنقوری اسلامی
دیالک تیکی از سنت و مدرنتیه است.
ضمنا فلسفه ازدواج در جامعه برده داری
نه
تشکیل خانواده و تولید مثل و تقبل مسئولیت
بلکه استثمار جنسی بردگان و زنان است
روی این مفاهیم فقهی باید کار کرد.
قبل از همه اما باید هنر و شق القمر جمله بندی درست را فرا گرفت.

کسانی به مرزهای نهایی امکان دست خواهند یافت که برای غیر ممکن تلاش می‌کنند.
امکان‌های موجود، حاصل مبارزه برای غیر ممکن‌ها است.
کارل لیبکنخت

عجب خرافاتی.
امکان چیست؟
مرزهای نهایی امکان چیستند؟
من ـ زور از تلاشبرای محال ها (غیرممکن ها) چیست؟
من ـ زور از امکانات موجود چیست؟
امکان موجود کذایی مثلا
قابلیت بالقوه بیضه (نطفه) به تبدیل شدن به جوجه است.
این امکان موجود بر اثر کدام مبارزات در راه محالیات پدید آمده است.

اگر آخوندها این مزخرفات را بخوانند
مورد تمسخرتان قرار خواهند داد




با شور گردباد
آنک
منم
که تفته‌تر از گردبادها
در خارزار بادیه می‌چرخم
تا آتش نهفته به خاکستر
آشفته‌تر ز نعره‌ی خورشید‌های تیر
از قلب خاک‌های فراموش
سرکشد
تا از قنات حنجره‌ها
موج خشم و خون
روی غروب سوخته‌ی مرگ پرکشد
این نعره‌ی من است
این نعره‌ی من است
که روی فلات می‌پیچد
وخاک‌های سکوت زمانه‌ی تاریک را
می‌آشوبد
و با هزار مشت گران
بر آب‌های عمان می‌کوبد
این نعره‌ی من است
که می‌روبد خاکستر زمان را
از خشم روزگار…
#با_کشورم_چه_رفته_است
#سعید_سلطانپور


 حقیقت
به شرطی حقیقت است که کامل باشد.
حقیقت نیمبند
حقیقت نیست.

اولیگارشیسم روس
هم
در همه جا
همین کار را می کند.
مثلا
ارتش روس و باند فاشیستی واگنر و دار و دسته رمضان بی مخ
را
در سوریه و لیبی و غیره
برای همین تجاوز
و
در این تجاوز
برای برای تجاوزات دیگر
کارآزموده میکند

حذف رشته موسیقی برای دانش آموزان دختر در شیراز
شیرین

ما در طوایل فوندامنتالیستی
حتی در هنر
با
تبعیض جنسیتی
با
سکسیسم
مواجه می وشیم.
اگر موسیقی
اسباب لهو لعب باشد
باید در مورد نران هم حذف شود.

در هر صورت
موسیقی به چه درد زنان و دختران طویله می خورد.
قحط نوحه و مرثیه و روضه و تعزیه که نیست

شکر خدا دردشون فقط ما زنا و دخترا هستیم. ایشالله از درد ماها بمیرن. شاشیدم وسط نظام مقدسشون
دریا

ایکاش درد بی درمان شان فقط زنان و دختران بودند.
در ممالک شیاطین بزرگ و کوچک
در یمن و عراق و سوریه و غزه و لبنان
چاقو کشی می کنند
بمب می گذارند
موشک می اندازند
اوتوبوس ها را به گلوله می بندند
ترور می کنند و خون می ریزند.

چرا. ماهیت آثار هنری بسته به پایگاه طبقاتی هنرمند تعیین می شود. فاشیسم وفوندامنتالیسم هم شاعر و نویسنده و نقاش و موسیقی گر خاص خود را دارند. خطرناکی هنر در خودپویی ان است.
نیچه و شوپنهاور هم شاعرند. شعرای فاشیسم اند.

پوتین خودش گفت: ما بهترین جنده های جهان را داریم و پیشکش ترامپ و دیگر عیااشان امپریالیستی میک نیم. جاکش کیست؟ مشد استالینیست.

خصومت بین قربانی و جلاد و یا قصاب عینی است. یعنی احترامات صوری تغییری در آن تضاد آنتاگونیستی نمی دهد

شما معنی مفاهیمی را که طوطی و ار بر زبان می رانید نمیدانید. به همین دلیل هم معنی جمله دیگران را نمی فهمید. ما می پرسیم: فرق اندیشه با عرعر چیست؟ شما به عوض اندیشیدن و پیدا کردن جواب دشنام میدهید.
اثر هنری آگاهانه خلق نمی شود. با آثار فقهی و فلسفی و علمی فرق دارد. تعیین کننده فرم اثر هنری، محتوا ست. به همین دلیل یکی قصه نویس می شود و دیگری شاعر و دیگری نقاش


مارکوس واله ریو

علیرغم آنکه می دانستم که تو فراری
با تمام قوا دوستت داشته ام
آن سان که تو انگار همیشه با منی.

آره.
یکی از مهم ترین تفاوت های بنی بشر با بنی جانور
توان خودفریبی خارق العاده بنی بشر است

سلمان رشتی و ابوتراب فلسطینی اصلا نمی دانند که حقیقت چیست. سلمان رشتی و ابورتاب فلسطینی به لحاظ دانش نظری فرقی با روحانیت شیعی و نسی ندارند. ما بخشی از سؤالات او را تحلیل خواهیم کرد.

این سوءقصد مصداق بارز حمله به آزادی بیانست
کانون ریسندگان

چرا و به چه دلیل
کانون ریسندگان
به این نتیجه ضد عقلی و ضد منطقی می رسد؟
نه
صادر کننده فتوا
سطری از اثر ۶۰۰ صفحه ای (؟) سلمان رشتی را خوانده بود
و
نه
عوام الناس ساده لوح که در تظاهرات بر ضد سلمان
دهها تن از امثال خود را لگدمال می کنند و می کشند
و
نه کسی از کانون ریسندگان
سطری از ان خوانده است.

بنابرین
ترور سلمان رشتی
ربطی به آزادی بیان ندارد.

ربط به همان خرافه ای دارد که کانون ریسندگان
از مبلغانش
به کرات
تجلیل به عمل می آورد.

رسیدن به خرافه های تروریستی
مثلا
تنها ره رهایی
ترور مسلحانه
و
یا
مرگ مرگ را سرودی کردم
پر طبل تر ز رعد
به چه دلیل است؟

انسان ها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود

و اشیا ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگیرند


دلیل آشفتگی های دنیا
این است
که

به اشیا عشق ورزیده می شود

و
انسان ها مورد استفاده قرار می گیرند.

نلسون ماندلا



مش مان دلا


اولا

انسان ها آفریده نشده اند.



هیچ چیز
از ذره تا کاینات

آفریده نشده است

و

نمی تواند آفریده شود.



ماده

ازلی و ابدی است

خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.



وجود (ماده)
 ازروز اول
لایزال است.



ثانیا

هم

انسان ها را می توان دوست داشت

و

هم

اشیاء را



ثالثا

هم

اشیاء را می توان الت دست قرار داد

و

هم
انسان ها را



رابعا

انسانها

کالا پرست اند و نه اشیا پرست.


و

کالا 

مولود مادی انسان ها ست

و
مولد

طبیعتا

عاشق مولود جاندار و جامد خویش 
است.



برو مارکسیسم فراگیر 
تا کامروا باشی

و

نه
مان دلا



حریف
حذف نخبگان سیاستی را رضاشاه از آتاتورک یاد گرفت.

آتا تورک کیه
مشد حریف.

رضا شاه مقلد آیت الله هیتلر بود
و
زن و دخترانش
را
با
عکس هیتلر بر قالیچه ای
به زیارت او فرستاده بود.

هیتلر
هم عکس کریه خودش را
به آنها هدیه کرده بود
و
فرموده بود:
من هم مثل شاهنشاه ایران
فقیر و تهیدستم

از یه جایی به بعد احترام معیار اول همه رابطه هات میشه.
منیر
منظور از همه رابطه هات چیست؟
رابطه ها که در کراش مراش خلاصه نمی شوند.
دستفروش هم با مأمورین
چماق به دست شهرداری
رابطه دارد.
سخن از کدام احترام است؟
منظور منیره احتمالا
نه احترام بلکه تظاهر به احترام است.
منظور منیره احترام فرمال و صوری و الکی است.
جامعه و جهان کشتارگاه است.
چگونه می توان به قصاب خود احترام گذاشت؟


در جوامع طبقاتی
جنگ رهایی بخش ملی و اجتماعی از پایین هم هست.

دفاع از صلح
هم
فرمی از مبارزه طبقاتی از پایین است.

خلق اوکراین
در جبهه متحدی از ارتجاع داخلی و خارجی
به
مقاومت و جنگ رهاییبخش ملی بر ضد اولیگارشیسم روس برخاسته است.


قلب هم بانک است.
ولی خون است.
داشتن خون در قلب بد نیست
ولی به معنی
ثروتمند بودن نیست.
با پول
می توان هم قلب خرید و هم خون و هم حتی بانک.

به همین دلیل
عمر خرپولان
دهها سال بیشتر از عمر بی پولان است
و
کیفیت زندگی شان
صدهزار بار بهتر از بی پولان

با درصد ها نمی توان درست اندیشید. مثلا در اخبار امپریالیستی ادعا می شود که هنوز دو سوم مردم ج. خ. چین فقیرند.



طالبانیسم و حزب اللهیسم و داعشیسم و غیره
جریانات عمدتا فوندامنتالیستی ـ اسلامی اند
که
ریشه فئودالی ـ کلریکالی (روحانی) دارند.
فاشیسم
ریشه بورژوایی ـ امپریالیستی (بورژوایی ـ واپسینی) دارد

طالبان به افغانستان آفتابه بر می دارد و گم و نیست ها به کمونیسم علمی

بار به المانی به معنی میکده است. مسیحیان اهل شرابخواری اند. شراب را خون مسیح تلقی می گنند. فرشتگان هم قصد رفتن به میخانه دارند. البته در این فکاهی با کلمات بازی می شود. انگل و انجل و انگلستان و غیره. امپریالیسم بر هنر آفتابه برداشته است. هنرمند ندارد

لئو تولستوی
کسانی که بتوانند منتظر باشند
عاقبت به خیر می شوند.

زنده باد لئو تولستوی.

دلیل عاقبت به خیری شیعیان جهان
هم
همین داشتن توان انتظار است.

۱۳۰۰ سال
چشم به راه مهدی موعود بوده اند
که
سرانجام
در هیئت کفتار خونخواری ظهور کرده است
و
پریروز
دشنه بر گلوی سلمان رشتی فرود اورده است.
اگر این شق القمر نیست
پس
چیست؟


جز به يادِ تو و نام تو ننوش‌اند همه.


ممنون.

عیش و نوش داریم.
 ولی
در عیش و نوش
نه عیش
حالت فاعلی دارد
 و
 نه نوش.

عیش
 به معنی عیاشی است
و
نه به معنی عیاش.

 نوش
هم به معنی پرنوشی است
 و نه به معنی نوشنده.

کدکنی
 ننوشش را
از همین عیش و نوش گرفته است و به معنی ننوشنده به کار برده است.
ولی غلط است.
 در زبان فارسی هم
فاعل منفی
 نداریم.
مثلا
رونده داریم
و نه نرونده.
رهرو داریم
 ولی نه نرهرو

 

اگر میدونستید که ۹۰ درصد آدمای اطرافتون از خوشحالی و موفقیت تون خوشحال نمیشن ، هیچوقت چیزی که صد در صد قطعی نشده رو به هیچکس نمی گفتید.
حسین


درست به همین دلیل
کسی هم از موفقیت های خود به کسی گزارش نمی دهد.
۹۹ درصد گزارشات خلایق به همدیگر
از بدبختی ها ست.
شاد کردن همدیگر با نقل بدبختی های خود
فرم مهم هومانیسم (بشردوستی) و همبستگی خلایق است.
هر کس از موفقیت های خود گزارش دهد
فوری ایزوله می شود و تنها می ماند.


سایه
فتنه ی چشم تو چندان ره بيداد گرفت
كه شكيب دل من دامن فرياد گرفت
آن كه آيينه ی صبح و قدح لاله شكست
خاك شب در دهن سوسن آزاد گرفت
آه از شوخی چشم تو، كه خونريز فلك
ديد اين شيوه ی مردم كشی و ياد گرفت
منم و شمع دل سوخته، يا رب مددی
كه دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشاق غم انگيزتر است
داد از آن زخمه كه ديگر ره بيداد گرفت
سايه ! ما كشته ی عشقيم، كه اين شيرين كار
مصلحت را، مدد از تيشه ی فرهاد گرفت»
پایان

قانون مالیات از مهریه هم دراره تصویب میشه

بورزوازی غارت بربرمنشانه برده داری و فئودالی علنی توده را با غارت متمدنانه و مستور از طریق تورم و گرانی و گران فروشی از سویی و مالیات بستن به هر چیزی از سوی دیگر جایگزین کرده است.

شعر سایه را
علیرغم سادگی فوق العاده اش
کسی نمی فهمد.

خواه کدکنی باشد
و
خواه همایون
و خواه نگارندگان نگارش
و
خواه
حتی خود سایه باشد.
همه
و
حتی خود سایه
راجع به فرم و نکات فرمال شعر او
هارت و پورت می کنند .
ابیاتی از اشعار او را طوطی وش نشخوار می کنند و برای خلایق فضل می فروشند.
شعر سایه
شعری فلسفی است.
مثل شعر زهری، سیاوش و فروغ
که فلسفی اند.

شعر سایه
پس از تحلیل مارکسیستی
قابل فهم می گردد.
حتی برای خود سایه.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر