۱۳۹۹ دی ۲۳, سه‌شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۲۸۶)

Bild

میم حجری



۳۰۸۲

سنگ سخنگو

یه فحش به زبون خودتون (شمالی، کردی ...) بنویسین
 

سگ سخن جو

 

فحاشی پیشه کسانی است که نه مغز اندیشنده و اندیشه در کله دارند
و
نه
سخن سنجیده در چنته.
فحش بدتر از عرعر است.
به عوض درخواست فحش
بگو
عرعر کنند

۳۰۸۳

سنگ سخنگو

همه‌چی بستگی به شرایط شخصی خودتون داره که چرا تموم شد و چجوری تموم و شدو چی بهت گذشت و الان باید چیکار کنی،اصلا نمیشه یه جمله کلی گفت واسه همه رابطه ها فقط طبق تجربه میگم همیشه حواست باشه به اینکه طرف تغییری کرده و واقعا پشیمون هست یا نه فقط حرف و اداس

 

سگ سخن جو

 

آره.
بر طبق تجربه شخصی می گویی
و
به همین دلیل نظرت باطل است.
تجربه شخصی
برای کشف حقیقت
بد نیست
ولی
فاقد ارزش تعیین کننده است.
شرایط شخصی
تابع شرایط جامعتی است و نه برعکس.
تو اگر مثلا در اطریش بودی
شرایط شخصی ات از زمین تا آسمان فرق می کرد

۳۰۸۴

سنگ سخنگو

چون ورزشکارم دوسم ندارین

سگ سخن جو

 

عجب خرافه ای
اولا
ما بسته تو هستیم
لازم به بستنی (و بستن ئی) نیست.
 
تو
گردشکار هم باشی
ما چاره ای جز دلبستگی به تو نداریم.
بستگان
به طور عینی
و
جبری 

(بالاجبار)
دلبستگانند.
ثانیا
ورزشکاران
از سلامت چشمگیر برخوردارند
و
خلایق
با علایق و سلایق مختلف
از بیماران بیزارند

۳۰۸۵

سنگ سخنگو

بگو سینگلی بدون اینکه بگی سینگلی

سگ سخن جو

 

مگر نمی بینی که خلایق با هزار زبان در سخنند؟
چو بینی و پرسی
سؤالت خطا ست.

۳۰۸۶

سنگ سخنگو

کاش هرچی پیش میاد برا این تهران بیاد صدای بلندی دارند...ارومیه ده ساعت تو برف ویخبندان برق هامون رفت صدایی ازاحدوناسی بلند نشد...ناله وآهی نکرد اعتراضی هم نشد اگرم شد انقدر کم بود که گم شد

سگ سخن جو

 

عجب مغزی بشر دارد.
حالا
چرا ارومیه و نه مثلا اردبیل و تبریز؟
چرا تهران و نه مثلا اصفهان و آبادان؟

۳۰۸۷

سنگ سخنگو

محدودیت ساعت نه کم بود ، حالا هم بی برقی ،اونم وضع حقوق و گرونی، دوتا خمپاره هم بندازین لااقل راحت شیم بابا اه

سگ سخن جو

 

خمپاره چیه
ای ماهرو؟
دارند در تراکتور اتمی
بمب اتم می سازند

۳۰۸۸

سنگ سخنگو

میدونستین من ورژن کوچولو از خودم دارم؟ اسمش نازنینه

سگ سخن جو

 

انسان ها که سهل است
حتی مورچه ها
منحصر به فرد هستند.
هویت (یکسانی) همیشه با تفاوت همراه است.
هیچکس و هیچ چیز
مطلقا یکسان با هیچ کس و هیچ چیز دیگر نیست.
حتی اگر به طور مکانیکی و ماشینی تولید شده باشد.

۳۰۸۹

سنگ سخنگو

اختیار هم جبری هست

سگ سخن جو

 

 
اختیار و یا ازادی

 فقط در داربست دیالک تیکی جبر (ضرورت) و اختیار وجود دارد
یعنی صد همند
اختیار هر کس به میزان شناخت او از جبر است.
جبر چیست؟
جبر یعنی قوانین و قانونمندی های عینی و ماهوی مربوطه.
مثال
مناسبات اجتماعی در جنقوری
یکی از عناصر جبر اجتماعی اند.

۳۰۹۰

سنگ سخنگو

انتقاد اما به نیت تصحیح دیدگاه موثر واقع می گردد. گرد و غبار خرافه از آن زدوده می گردد اما تکذیب و تخریب به دور از هم اندیشی، و به دور از آلترناتیو مفهوم ، مخرب است. جامعه ایران سالها ست، قابل انتقاد نیست ، بلحاظ اینکه ، آب سرش گذشته است. سکنه ایران نیز همینطور

سگ سخن جو

 

ممنون.
اولا
انتقاد
دیالک تیکی از انتقاد نظری و انتقاد عملی است.
قلم جفت جدایی ناپذیر قدم است و نظر جفت جدایی ناپذیر عمل.
ثانیا
انتقاد دیالک تیکی از انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی (و انتقاد از همنوع) است.
یعنی هر منتقدی ضمن انتقاد اجتماعی
خویشتن خویش را نیز نقد می کند


۳۰۹۱

سنگ سخنگو

هنر طبقه حاکم‌ هنر تهوع آور است در محتوای آثار هنری امروز جهان بینی ، نیهلیستی ، پسیمیستز ، اگزیستانسیالیستی مزخرف نهفته است. در مورد تئولوژی منفی ، جن و خرافاتی دیگر .‌ مضمونی ضد هومانیستی این آثار به قدری فاحش است که دیگر به امر طبیعی بین گیرنده و فرستنده تبدیل شده


سگ سخن جو

 

 دقیقا
مبارزه ایده ئولوژیکی طبقات حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
پس از شکست سوسیالیسم
بسان مبارزات سیاسی و اقتصادی و غیره شان تشدید و تعمیق شده است
رقیبی در دیدرس ندارند و هر دگراندیش و روشنگری را
بی بهانه و با بهانه
نابود می سازند

 ادامه دارد.

۴ نظر:

  1. با سلام ، اگر بر اساس متد حجری ، این آموزگار سخت گیر و دانشمند خود پیش برویم , از دیالکتیک کاپیتالیسم و سوسیالیسم سخن بگوییم ، حتی از دیالک تیک فیودالیسم و کاپیتالیسم و دیالک تیک کمون اولیه و برده داری ، در آخری استثمار برده داران از بردگان سبب بروز شرایطی شد تا قطب بردگان تحریک شده و علیه قطب برده داران قیام کند و آنان را سرنگون سازد ، اما آیا این رابطه ی دیالک تیک با تخریب یکی از اقطاب ، از بین رفت ؟ یا اینکه قطب جدید تری پدیدار شد که با بقایای اقطاب قبلی در رابطه ای تضادمند قرار گرفت ؟ همینطور برای سایر اقطاب بعدی .
    حجری کلا صفحاتش را از ما پنهان کرده و ما را از دانش بدیعش محروم .

    پاسخحذف
  2. در ادبیات عامیانه ی گویش ها و لهجه های مختلف جای جای ایران ضرب المثل هایی از گذشته رایج بوده و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند ، و بدیهی است که در طول مدت انتقال ، مانند هر عامل فرهنگی دیگر ، در اثر تداخلات فرهنگی با اجتماعات و جوامع دیگر و نیز بابت تاثیرات اقتصادی و اجتماعی هر دوره ، کمابیش دچار تغییراتی شده اند .
    متاسفانه ، تقریبا هیچگاه در مورد محتوای این ضرب المثل ها ، علل و زمان بروز و همچنین صحت و سقم آنها ، تحقیق و بررسی دقیقی صورت نگرفته است و بسان جزم های مذهبی ، اغلب حفظ و بیان شده اند .

    پاسخحذف
  3. قبلا چند مورد را بصورت اجمالی بررسی کردیم و میزان تطابق آنها را با واقعیت سنجیدیم ، اما مورد استقبال واقع نشدند تا این کار فکری دشوار ، ادامه یابد و فرهنگ پوپولیستی رایج در کشورهای توسعه نیافته نظیر ایران زیر علامت سوال قرار گیرد و با نفی بدیل مند آنها ، راه برای اشاعه ی فرهنگ مترقی و علمی به روز هموار شود .
    باری ،
    امروز یکی از آنها را مجددا شنیدم و سخت مرا به فکر فرو برد ؛
    به گویش فولکلور شمالی :«نده دز پادشاهه» ، یعنی دزدی که دیده نشود پادشاه است .
    بدان معنی که اگر عملی در خفا و به دور از چشم دیگران انجام شود ، گویی که اتفاق نیفتاده و دزدی که دیده نشده ، می تواند با اموال مسروقه پادشاهی کند ، چون شاهدی بر این عمل وی وجود ندارد .
    در هر صورت ، محتوای آن ، به نوعی توجیه کننده ی عمل در خفا ، و بزهکاری است .
    چنین قصار هایی را بارها در دیالوگ های فیلم های هالیوودی نیز شنیده ایم ؛ مثلا در فیلم توده ی سیاه ، وایتی بالتر سر میز صبحانه به فرزندش که در مدرسه درگیر مجادله ای با یکی از همکلاسی هایش شده بود ، به نرمی اندرز می دهد که اگر خواستی وی را کتک بزنی و تسویه حساب کنی ، در خفا چنین کن ، وقتی کسی نبیند ، یعنی بی خیالش. (نقل به مضمون)
    سوالی که بلافاصله برای اندیشمند پیش می آید اینست که آیا ؛ عدم رویت پدیده ای ، دال بر عدم وقوع آن است ؟
    مثلا انسان ها نمی توانند حرکت ستاره های کهکشان های دیگر را حتی با تجهیزات پیشرفته ی علم نجوم مشاهده کنند ، آیا چنان تحرکاتی وجود ندارند ؟
    در مثالی ساده تر ؛ فرزند شما در حال دوچرخه سواری است ، و شما از پشت به هدایت او مشغولید ، او و شما عکاسی را که به طور نامحسوس در حال ثبت تصاویری از شماست ، نمی بینید ، آیا عمل عکاسی انجام نشده است ؟
    اگر سوال را در سطح عام تری فرمولبندی کنیم می شود ؛ آیا عدم دریافت حسی از پدیده ای ، دال بر عدم وجود آن و قابل شناسایی نبودنش است ؟
    آیا خداوند ناظر همه چیز است؟
    ادامه دارد ...
    از طرفی مرحله ی نخست هر شناخت علمی و دقیقی ، افزایش قابلیت درک بهتر دریافت های پنج گانه ی حسی است و بالا بردن توانایی مغز برای تجزیه و تحلیل هرچه دقیق تر آنها برای
    ، بروز واکنش هایی هر چه صحیح تر نسبت موضوع های مورد شناخت . در مثل« نده دز پادشه» ،دزدی یک امر پذیرفته و اجتناب ناپذیر در آن اجتماعات قلمداد شده و سپس انگیزه ی ساخت حیلتی برای توجیه آن مایه ی سرایش این ضرب المثل شده .
    اینکه اساسا چرا بایستی کاری را در خفا انجام داد و از دید عموم مخفی نمود ، آیا غیر این است که عمل مذکور در تضاد با هنجار ها و سنن و رسوم و نورم های دیگر اجتماعی قرار دارد ؟ پس ، از مشخصات بارز یک دزدی ، مخفیانه بودن آن است .
    دوما ، علل مبادرت به عمل ناهنجار دزدی ، چیست ؟
    دزدی عمدتا جدالی ماجراجویانه بر سر تصاحب دارایی دیگری است که سارق از راه رایج و هنجار ، توانی کسب آن را ندارد .
    دزدی در واقع واکنشی ، متاثر از عوامل اثر گذار شرایط حاکم برای پاسخ به نیازی از سارق است .
    و همچنین تعرضی به حریم مادی و معنوی دیگری .
    اگر سارق می توانست از طریق مرسوم نیازهایش را بر طرف کند ، هیچ گاه خود را درگیر این مخاطره نمی کرد .
    دزدی انواع و اقسام مختلف و حالت های گوناگون سرقت دارد از جیب بری های خرده خلاف کارها ، تا اختلاس ها و رانت خواری های کلان ، مسلما ریشه ی اصلی آن در نحوه ی توزیع مایحتاج عمومی و ثروت های اجتماعی بین اعضای جامعه قرار دارد ، چه اگر کسی نیازمند نبود ،دست به جیب دیگری نمی کرد . از سویی بر اساس آمار های رسانه ها که چندان اعتباری به آنها نیست ، این نوع هنجار شکنی ، روند فزاینده داشته است و بر مقدار کمی سرقت ها و سارقین افزوده شده است .
    نده دز پادشاهه
    ادامه دارد ...
    در بطن ربط دادن رشته فکر هایی که بر اساس برداشت اولیه از مثل هستید که ناگهان ، با مرور مجدد و چند باره ی مثل این نکته به ذهنتان خطور می کند که نکند منظور آن مثل ، مضمون معنایش چنین باشد که ؛ دزد دیده نشده ، همان پادشاه است . یعنی پادشاهی که پشتوانه ی قدرت حاکمیتش ثروت و دارایی خزانه و املاکش می باشد ، این میزان انباشت سرمایه نزد وی و اطرافیانش ، قطعا با کثری ثروت و عدم توزیع متوازن آن بین ملتش همراه است ، که طبق قوانین کشور ، قانونی است و گرچه از کار مردمان و شهروندان امورات عمومی فراهم می شود و هزینه ی دولت پرداخت ، اما نوعی تصاحب ثروت عمومی از منابع درآمد ملی توسط عده ی معدودی است که نوعی دزدی قانونی محسوب می شود و منظور این باشد که دزدی که کسی ندیده ، همان پادشاه است .
    س.ا

    پاسخحذف
  4. ممنون


    هماندیشی با سین الف

    https://hadgarie.blogspot.com/2021/01/blog-post_94.html

    پاسخحذف