۱۳۹۷ تیر ۱۴, پنجشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش ششم) (۵)


جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند.
 
مولوی
مثنوی معنوی
دفتر اول
 
۱
عاشقی پیدا ست از زاری دل
نیست بیماری (مرضی) چو بیماری دل

علت عاشق ز علت ها جدا ست
عشق اصطرلاب (اسطرلاب) اسرار خدا ست

عاشقی گر زین (از این) سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان سر، رهبر است

هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم، خجل باشم از آن (از آن گفته ام)
 
اسطرلاب
ابزاری 
 برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و غیره  
 
معنی تحت اللفظی:
  زاری دل به معنی عاشق بودن است.
بیماری دل 
با همه بیماری ها فرق دارد.
 
علت عشق با بقیه علل فرق دارد.
عشق ما را به اسرار خدا رهنمون می شود.
 
عاشقی
از هر نوع
ما را به آن راز
رهنمایی می کند.
 
هر چقدر راجع به عشق توضیح دهم،
سرانجام
باعث شرمندگی ام خواهد بود.
 
۲
عاشقی پیدا ست از زاری دل
نیست بیماری (مرضی) چو بیماری دل

نشانه ابتلای آدم ها به بیماری عشق، زاری دل است.
 
مولانا
در این بیت،
دیالک تیک نمود و بود (ظاهر و ذات) 
را
 به شکل دیالک تیک زاری دل و عشق بسط و تعمیم می دهد:
از زاری دل می توان به عشق پی برد.
 
عشق در قاموس مولانا
مرضی است.
 
مرض عشق
مرضی است که ب هسبب آن، دل آدمی بیمار می شود.
 
منظور از دل چیست که بیمار می شود؟
 
دل
به احتمال قوی
همان ضمیر و روح و روان آدمی است.
 
عشق از دید مولانا
نوعی بیماری روحی و روانی است.
 
۳
علت عاشق ز علت ها جدا ست
 
مولانا
در این مصراع شعر
دیالک تیک علت و معلول 
را
اصل علیت
را
در نظر دارد:
 
هر معلولی علتی دارد.
 
عشق هم معلولی است
و لذا علتی دارد. 
 
با این تفاوت که علت عشق با علل چیزهای دیگر تفاوت دارد.
 
این مصراع مولانا
جفنگ محض است.
 
مولانا
نمی داند که میان علت و معلول، رابطه دیالک تیکی برقرار است.
 
هر معلولی علت خاص خود را دارد.
 
عشق هم به همین سان.
 
میان معلول عشق و معلول های دیگر
فرقی از این بابت وجود ندارد.
 
مثال:
 
علت بارش برف و تگرگ و باران
 تشکیل ابر و دمای معین جو است.
 
علت تشکیل ابر
تبخیر آب دریاها و غیره است.
 
هر معلولی
علت خاص خود را دارد.
 
۴
عشق اصطرلاب (اسطرلاب) اسرار خدا ست
 
عشق نشاندهنده اسرار الهی است.
 
تفاوت معلول عشق
با معلول های دیگر
این است که عشق نشاندهنده اسرار الهی است.
 
مولانا
به عوض کشف و اعلام علت عشق،
دست به عوامفریبی می زند.
 
عشق چه ربطی به اسرار دارد و چه ربطی به خدا دارد.
 
۵
عاشقی گر زین (از این) سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان سر، رهبر است
 
عاشقی از هر نوع هم که باشد،
سرانجام عاشق را به خدا هدایت می کند.
 
خدا
فقط
می داند که من ـ زور مولانا از عاشقی از هر نوع چیست.
 
مولانا
به روایتی 
تک تک کودکان مردم را که در مکتبش تلمذ می کردند،
مورد تجاوز جنسی قرار داده و به ملاقات  خدا برده است.
 
حالا
هم
در طویله جماران
در خانقاه ها
همین رویه و روال ادامه دارد:
 
مرادهای خانقاهی
زنان و دختران مردم را به تخت می کشند 
تا حالی به حالی شوند و کیف خر کنند.
 
کیف خر 
(ارگاسم)
در قاموس شیادان عرفان
مساوی است با لذت دیدار با شخص شخیص خدا.
 
۶
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم، خجل باشم از آن (از آن گفته ام)
 
در قاموس مولانای عیاش و شیاد
عشق
غیرقابل توضیح است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر