(گلستان باب ششم، ص 160)
شنیدم، که پسر با رفیقان آهسته می گفت:
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی
به یاد خروشان امیر نیک آیین
شین میم شین
شنیدم، که پسر با رفیقان آهسته می گفت:
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی
به یاد خروشان امیر نیک آیین
شین میم شین
• سعدی در این حکم، همزمان چندین شناخت افزار دیالک تیکی مهم زیر را بسط و تعمیم می دهد:
1
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
• او از سوئی دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پدر و فرزند بسط و تعمیم می دهد و از تضاد آندو پرده برمی دارد:
• فرزند آرزوی مرگ پدر را در دل می پرورد.
• چند و چون این «آرزو» و علل آن قابل تأمل و بحث و بررسی است.
• اینکه چرا مولود خواهان مرگ مولد است، باید در پرتو شناخت افزار دیالک تیکی دیگری توضیح داده شود.
• در تضادمندی رابطه فراز و فرود (پدر و فرزند) در هر صورت، تردیدی نیست.
2
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
• سعدی در عین حال، به بسط و تعمیم دیالک تیک کهنه و نو به شکل دیالک تیک پیر و جوان مبادرت می ورزد و از تضاد آندو پرده برمی دارد.
• نو در این حکم سعدی، آرزوی نفی کهنه را بر سر دارد:
• پسر آرزوی مرگ پدر را.
3
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
• این حکم سعدی، در عین حال، حاوی قانون دیالک تیکی نفی نفی است.
• همانطور که پسر آرزوی مرگ پدر را در دل می پرورد، پدر هم روزی روزگاری آرزوی مرگ پدر خود را در دل پرورده است.
• قانون نفی نفی حاکی از آن است که نو کهنه را نفی می کند تا خود به مثابه کهنه از سوی نوئی دیگر نفی شود
4
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
چه بودی، گر من آن درخت را بدانستمی کجاست، تا دعا کردمی و پدرم بمردی.
• نفی کهنه بوسیله نو اما هرگز نفی مکانیکی نبوده، نیست و نخواهد بود.
• نفی مادر بوسیله دختر و نفی پدر بوسیله پسر دیالک تیکی از اثبات و سلب است:
• در روند نفی دیالک تیکی، جنبه ها و جوانب مثبت و بالنده و آینده مند کهنه حفظ می شوند، توسعه داده می شوند (اثبات) و فقط جنبه ها و جوانب منفی، میرنده و نامعاصر آن نفی (سلب) می شوند:
• دختر همه خصایص و استعدادهای مثبت مادی و معنوی مادر را و پسر همه خصایص و استعدادهای مثبت مادی و معنوی پدر را جذب می کند، از آن خود می کند و توسعه می دهد و ضمنا به نفی خصایص منفی و به درد نخور او می پردازد.
• این دیالک تیک اثبات و سلب در شناخت افزار دیالک تیکی پیوست و گسست تبیین می یابد و برای توضیح همه روندهای هستی طبیعی و اجتماعی به خدمت گرفته می شود.
• در روند نفی دیالک تیکی، کهنه از نو بازتولید می شود، ولی در پله ای دیگر و متعالی تر.
• دختر به مادر بدل می شود، به مادری پیشرفته تر، پخته تر، داناتر و مستعدتر، پسر هم به همین سان.
• مادر و پدر بوسیله ضد خود، یعنی بوسیله ضدی که در بطن و آغوش خود پرورده اند، نفی دیالک تیکی می شوند (گسست)، تا در خود نافی، البته در پله ای بالاتر و متعالی تر و بهتر، بازتولید شوند. (پیوست)
• دیالک تیک پیوست و گسست دیالک تیکی عام و جهانشمول است و خاص دیالک تیک پدر و فرزند نیست:
• نو ـ طبیعتا و غریزتا ـ در پی نفی دیالک تیکی کهنه است.
• روند توسعه و تکامل، چه در طبیعت، چه در جامعه و چه در عالم تفکر از نطفه بستن نو در بطن کهنه، از گردنه دیالک تیک کهنه و نو می گذرد.
• نو برای گشودن راه پیدایش و تکوین خود، ناگزیر به نفی و انکار کهنه می پردازد.
• روند نفی کهنه از سوی نو، دیالک تیک پیوست و گسست (دیالک تیک تداوم و شکست) است.
• نو کهنه را بکلی نابود نمی سازد، بلکه جنبه های مثبت و مترقی و قابل توسعه آن را حفظ می کند و هستی خاص خود را بر اساس آن بر پا می دارد و جنبه های منفی آن را از بین می برد.
• روند نفی را ـ اگر روایت بیولوژیکی درست باشد ـ در عقرب به روشنی بیشتری می توان دید:
• عقرب بچه ها ظاهرا از اندام مادر تغذیه می کنند، یعنی تمام عناصر قابل تغذیه آن را برای تشکیل اندام خود مورد استفاده قرار می دهند (پیوست، تداوم) و اسکلتی از او باقی می گذارند. (گسست، شکست)
• اما هر نافی روزی کهنه می شود و به نوبه خود از سوی نو نفی می گردد:
• این روند دیالک تیکی در فلسفه علمی با قانون نفی نفی تبیین می یابد.
• مراجعه کنید به دیالک تیک پیوست و گسست، قوانین دیالک تیک ماتریالیستی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• آنچه سعدی در این حکم، بدرستی مطرح می کند، قانون نفی نفی است که روندی طبیعی و قانونمند است.
• پدر پیر هم روزی جوان بوده و به همان سان پدرش را نفی کرده است.
• توسعه و تکامل سیر و سرگذشت قانونمندی دارد و کسی را نباید به خاطر تبعیت از قانونمندی های عینی هستی ملامت کرد.
• بورژوازی نیز ضد دیالک تیکی خود را، یعنی پرولتاریا را در بطن خود می پرورد تا روزی به نفی دیالک تیکی آن کمر بندد و سنتزی به نام سوسیالیسم پدید آورد.
• این روند نفی دیالک تیکی نیز از گردنه دیالک تیک پیوست و گسست خواهد گذشت:
• همه دستاوردهای مثبت و مترقی نظام سرمایه داری در همه عرصه های مادی و معنوی حفظ خواهند شد، توسعه داده خواهند شد و کلیه جنبه ها و جوانب میرنده، منفی و بازدارنده آن از بین خواهند رفت.
• جامعه نو ـ بر خلاف تصور رایج ـ بر خرابه های کهنه بنا نمی شود، بر خرابه های کهنه نمی تواند هم چیز نوئی بنا شود.
• جامعه نو، در روندی دیالک تیکی ساخته می شود:
• در روند حفظ و حراست و توسعه دستاوردهای مثبت مادی و معنوی، علمی و فنی، هنری و فکری نسل های پیشین و از بین بردن میراث میرنده و منفی از نسل های ماقبل.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر