۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (90)

سعدی
(گلستان باب ششم، ص   207)
عاصی که دست بردارد، به از عابد، که در سر دارد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        عاصی ئی که دست از عصیان بردارد، برتر از عابدی است که سودای عصیان در سر دارد.
·        سعدی در این حکم، مفاهیم زیر را برای تبیین منظور خویش به خدمت می گیرد:
·        «عصیان»، «عاصی و عابد»، «دست برداشتن  و در سر داشتن»

1
مفهوم «عصیان»

·        عصیان در فرهنگ لغات به معنی ترک اطاعت کردن، نافرمانی، سرپیچی، گردنکشی آمده است.
·     در همین تعریف مفهوم عصیان از مناسبات اجتماعی مبتنی بر اطاعت طبقه اجتماعی ئی از طبقه اجتماعی دیگر، فرمانبری طبقه اجتماعی ئی از طبقه اجتماعی دیگر، گردن زیر یوغ طبقه اجتماعی دیگر داشتن طبقه اجتماعی معینی پرده برداشته می شود.

·        از این رو می توان گفت که عصیان ـ به احتمال قوی ـ یکی از مفاهیم فرهنگ فئودالی است.


·        در اوپرای کوراوغلی نیز که از مبارزه ضد فئودالی سخن در میان است، تئوری عصیان تبیین می یابد و به مثابه راه حل نجات از ستم فئودالی عرضه می شود. 

·    این مفهوم در فلسفه امپریالیستی موسوم اگزیستانسیالیسم در فرقه فرانسوی اش، بویژه بوسیله آلبرکامو توسعه می یابد و ـ به احتمال قوی ـ در جامه مدرن مد روزش از غرب به ایران می آید و در اشعار فروغ فرخزاد بازتاب می یابد.
·        ما متأسفانه هنوز اثر فروغ تحت عنوان «عصیان» را نخوانده ایم.

2
مفاهیم عاصی و عابد
عاصی که دست بردارد، به از عابد، که در سر دارد.

·        سعدی ـ به مثابه ایدئولوگ نظام بنده داری ـ فئودالی ـ در این حکم، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک عصیان و عبادت و به عبارت دقیقتر به شکل دیالک تیک عاصی و عابد بسط و تعمیم می دهد و با درایت خارق العاده ای از نقش تعیین کننده پراتیک (عصیان) پرده برمی دارد:
·        دست شستن از پراتیک مقدم بر در سر داشتن تئوری است:
·        عاصی ئی که از عصیان دست برداد، بر عابدی که ایده عصیان را در سر دارد و عصیان را به مثابه راه رهایش اجتماعی، تئوریزه می کند، برتری دارد.

·        اخیرا حریفی می خواست بداند که چگونه می توان قطب تعیین کننده در دیالک تیک را تعیین کرد.
·        جواب این بود که مکتب شیخ شیراز، بهترین آموزشگاه دیالک تیک است.

3
عاصی که دست بردارد، به از عابد، که در سر دارد.

·         سعدی در این حکم اما دست به ریشه می برد و از ماهیت ضد فئودالی عابدان و صومعه نشینان، اهل طریقت و عرفان پرده برمی دارد.
·        اهل طریقت و عرفان (عابد و زاهد و شیخ و صوفی و غیره) که بطرز مهیبی به آتشبار انتقادی سعدی و بویژه حافظ بسته می شوند، به احتمال قوی منادیان آغازین شیوه تولید سرمایه داری و مبارزان ایدئولوژیکی ضد فئودالی و ضد استبدادی قرون وسطی بوده اند.

4
مفاهیم «دست برداشتن»   و «در سر داشتن»
عاصی که دست بردارد، به از عابد، که در سر دارد.

·        سعدی در این حکم، ضمنا میان عاصی عملی و عاصی نظری، یعنی میان پیشاهنگ نظری و توده تفرقه می اندازد و توده را به گردن نهادن بر یوغ فئودالی فرامی خواند:
·        در قاموس سعدی، عاصی تواب بمراتب بهتر از عاصی صومعه نشین مؤمن است.
·        زهر ایدئولوژیکی آثار و افکار سعدی اکنون عیان می گردد.
·        شاهنامه واقعی نه شاهکار حکیم کمونیست طوس، بلکه بوستان و بویژه گلستان سعدی و دیوان حافظ است.

5
عاصی که دست بردارد، به از عابد، که در سر دارد.

·        سعدی در این حکم، دیالک تیک بالقوه و بالفعل را به شکل دیالک تیک عصیان نظری و عصیان عملی بسط و تعمیم می دهد و عاصی بالفعل، ولی تواب را بر عابد بالقوه مؤمن به عصیان برتر می شمرد:
·        عاصی تواب، بالفعل در صراط مستقیم قرار دارد و لذا بر عابد بالقوه مؤمن به عصیان، که نطفه نظری عصیان را در سر می پرورد، برتری دارد.
·       چون ایده عصیان دیر یاز زود، عالم بالقوه را ترک خواهد گفت و به محض نفوذ در توده، بالفعل خواهد گشت.
·        این اندیشه شیخ شیراز چیزی جز دیالک تیک امکان و واقعیت نیست.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک امکان و واقعیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        ایده عصیان در سر عابد می تواند پس از خروج از سر و نفوذ در توده به عصیان عملی بدل شود.
·        این چیزی جز تبدیل بالقوه به بالفعل نیست!
·        این چیزی جز استحاله امکان به واقعیت نیست!
  
·        به این دیالک تیک، ارسطو و همگنانش نیز وقوف داشته اند:
·        دیالک تیک بالقوه و بالفعل.

6
عاصی که دست بردارد، به از عابد، که در سر دارد.

·        محافظه کاری طبقاتی تمامت تار و پود شعور سعدی را اشغال کرده است.
·        سعدی طرفدار سرسپردگی، اطاعت، تسلیم، تحمل و سکوت است.
·        سعدی مخالف سرسخت سرکشی، خود اندیشی، استقلال اندیشه و عمل، خود مختاری و عصیان است.
·        به عبارت دیگر، او انسان مولد و زحمتکش را بنده و رعیت، نوکر و کلفت، غلام و فرمانبردار، گدا و درویش می خواهد، تا عابد و صوفی، زاهد و صومعه نشین، یاغی و عاصی، رهزن و تحول طلب

سعدی در این حکم، برای جماعت عاصی توبه توصیه می کند  
و عابد را حتی از اندیشه به عصیان منع می کند و پیشاپیش به محاکمه می کشد و محکوم می کند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر