۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه

هماندیشی بامریم اسلامی (3)

سیری در شعر از مهری رحمانی (4)
 سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه های موسوم به
شعر و شعور و شعار
رهائی زنان ـ  نیمه دیگر از منظری دیگر

 مسعود
تحلیل جالبی بود.
من به نطرم امد که شاعر مخاطبش را مذهبی می داند که با او از این در سخن می گوید و گرنه قالبها را خود از پیش شکسته است
.

1
·       خیلی ممنون.
·       ما به ایده ی «شکست قالب ها»  از سوی شاعر، اصلا پی نبرده بودیم.

2
·       شعر اما در دیالک تیکی از خودپوئی و آگاهی سروده می شود.
·       یعنی قسما دست خود شاعر نیست.
·       این خود واقعیت عینی است که در آئینه ضمیر شاعر بطور خودپو و اوتوماتیک انعکاس می یابد.
·       شاعر چه بسا خود نمی داند که از چه حقیقت امری پرده برمی دارد.
·       فقط ببرکت تحلیل تئوریک می توان به این حقایق تا حدودی پی برد.

3
·       بخش سرشته به آگاهی شعر نیز از صافی طبقاتی و ملی و معرفتی و غیره شاعر می گذرد.
·       بخش خودپو هم تهی از شعور شاعر نیست.
·       به همین دلیل است که اشعار شعرای مختلف راجع به مثلا درخت با یکدیگر از زمین تا کهشکان فرق دارند:
·       برای اینکه به سبب تعلقات طبقاتی و ملی و بینشی و شعور اجتماعی متفاوت، درخت واحدی را بطرق مختلف بازتاب استه تیکی می دهند.
·       شاعر در هر صورت در دیالک تیکی از جبر و اختیار می سراید:
·       صد در صد آزاد و مختار نیست.
·       به عبارت دیگر، شعر صد در صد دست خود شاعر نیست.

4
·       خودویژگی هنر نیز در همین نکته است.
·       هنر ـ بسان آئینه ای خلاق ـ هستی طبیعی و اجتماعی را منعکس می کند و ضمنا هستی اجتماعی خود هنرمند را نیز.
·       از محصول کار هنرمند می توان به شناخت جهان بینی خود او هم پی برد.
·       خیلی ممنون از هماندیشی

 مریم
راستش اسم اینجور نوشته ها را نباید شعر گذاشت.
متاسفانه نسل ما از لحاظ فکری رو به انحطاط است.
منظور من از تبدیل شدن انسان به انگل همین است:
داشتن رابطه به هر قیمتی...؟!

·        خیلی ممنون.
·       در جمله ای چند کلمه ای، دریائی معنا گنجانده اید.
·       اجازه بدهید پس از مطالعه مجدد شعر و تحلیل آن، راجع به نظر ژرف شما ابراز نظر کنیم.
·       عمرتان دراز باد در عصر عسرت و عصر قحط اندیشنده.

1
·       دیالک تیک زن و مرد، یکی از بغرنج ترین دیالک تیک ها ست.
·       ما در سلسله تحلیل هائی (مثلا تحت عنوان «هماندیشی با منصوره اشرافی» (2)، «تاملی در باب ارتباط زن و مرد») به این مسئله پرداختیم، ولی کسی همراهی و هماندیشی نکرد و شاید مطلب را غیر از خود منصوره کسی نخواند، شاید خود ایشان هم نخواندند.

2
·       ما زنان را پرولتر مضاعف، یعنی زحمتکش و ستمکش مضاعف می دانیم.
·       زنان هم در کارخانه ـ چه بسا بدتر از مردان ـ تحت ستم و استثمار و تحقیر و تبعیض قرار می گیرند و هم در خانه جان می کنند و کسی برای کردوکار کمرشکن شان پشیزی ارزش قائل نمی شود.
·       زن بنظر ما از فرق سر تا نوک پا پرولتر و حتی پرولتر به توان دو است.

·       بی دلیل نیست که زنان در انقلابات اجتماعی از آغاز تا کنون، از قیام برده ها، جنگ های دهقانی، انقلاب بورژوائی کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر و غیره، نقش تعیین کننده ای به عهده داشته اند و کمتر کسی ـ طبق معمول ـ بهای درخور بدان داده است.

·       زنان این نقش تعیین کننده غول آسا را در آینده بمراتب بیشتر به عهده خواهند داشت.

·       امپریالیسم گورکن خود را در هیئت پرولتاریای مضاعف، یعنی در هیئت زنان، بدست خود تولید، تقویت و تشجیع خواهد کرد.

·       کسی به عظمت نیروی خارق العاده پرولتاریای مضاعف در جهان کنونی واقف نیست.

3
·       آنچه که ما در این گونه اشعار مشاهده می کنیم، صحت این تحلیل ما از زنان را اثبات می کند:
·       شیوه برخورد راوی این شعر مهری رحمانی، شیوه تیپیک (نمونه وار) پرولتاریای «درخود» است:
·       تمکین و کرنش و تسلیم در مقابل رؤسا برای ادامه حیات.

·       اگر پرولتاریا از فاز «درخود» عبور کند و به فاز «برای خود» برسد، یعنی اگر به تمیز منافع طبقاتی خود از منافع طبقاتی بورژوازی نایل آید و به رسالت تاریخی خود به مثابه گورکن جامعه گندیده ی موجود و بانی جامعه شکوفای آتی پی ببرد، ورق برمی گردد.

4
·       ضرورت روشنگری انقلابی و پیگیر همینجا ست:
·       بردن آگاهی طبقاتی از بیرون به درون پرولتاریا، چه زن و چه مرد و متحد کردن این دو سپاه بلحاظ طبقاتی واحد.

5
·       انگل معنی دیگری دارد.
·       پرولتاریا و بویژه پرولتاریای مضاعف (زنان) را به هیچ دلیلی نمی توان انگل نامید.
·       انگل به عنصری اطلاق می شود که به ازای ستد خویش، دادی ندهد.
·       زنان به مثابه پرولتاریای مضاعف داد حداقل، دو چندان می دهند، آنهم به ازای ستدی چه بسا چندرغاز.
·       انگل ها در آسمانخراش ها می نشینند و یا در ویلاهای مجلل و یا در بانک ها و بورسبازارها.

6
·       «داشتن رابطه به هر قیمتی» را می توان از بیرون از گود، مورد انتقاد بی پروا قرار داد، ولی نه در درون گود.
·       پرولتاریای مضاعف چه می توانند کرد، در جهنم جامعه که پناهی و سرپناهی نیست؟
·       حتی اگر پرولتر آگاه باشند، بدون تشکیلات و سازمان های طبقاتی صادق و آگاه و آهنین، یک دست چه صدا دارد؟
·       چه چاره ای برای شان می ماند به غیر از تلاش برای امرار معاش؟

7
·       به همین دلیل است که برخورد به دیالک تیک زن و مرد باید فوق العاده اندیشیده و سنجیده باشد.
·       به عبارت دقیقتر برخورد به دیالک تیک زن و مرد باید دیالک تیکی باشد:
·       از سوئی گذار دشوار پرولتاریا را از مرحله «درخود» به مرحله متعالی «برای خود» تسریع کند و از سوی دیگر شرایط دشوار زیست این اکثریت تاریخساز و جامعه و جهانساز را درک کند و از «لنگش کن گوئی» خرده بورژوائی و از خودراضی پرهیز کند:
·       دیالک تیکی از یادگیری ـ آموزش ـ روشنگری انقلابی و مسئولانه باشد.

8
·       دیالک تیک زن و مرد شاید یکی از بغرنج ترین دیالک تیک ها ست.
·       روی این مسئله باید از جوانب و جنبه های مختلف اندیشیده شود، بحث شود و راه حلی کشف شود.

9
·       در زمینه «انحطاط فرهنگی» حق کاملا با شما ست، ولی این سقوط و فاجعه نه ملی، بلکه بین المللی است، تمام ارضی است.
·       این پدیده را می توان دقیقتر فرمولبندی کرد و آن را حتی «تخریب برنامه ریزی شده ی فکری و فرهنگی بشریت» نام داد.
·       در این پروژه میلیاردها دلار سرمایه گذاری شده است.
·       این مسئله را مستقلا مورد بحث قرار داده ایم و باید مورد بحث قرارد هیم.
·       خیلی ممنون از هماندیشی
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر