۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

هماندیشی با مینا محسنی (2)

از میان دو واژه انسان و انسانیت
اولی در میان کوچه ها و دومی در لا به لای کتاب ها سرگردان است.

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
مینا محسنی


میم

• به احتمال قوی مترجم کلام هوگو دچار حواس پرتی حسابی بوده است.
• شاید خود هوگو هم به همین سان.
• چون واژه انسان و انسانیت و هر واژه دیگر را فقط می توان در کتاب ها و نوشته ها یافت و نه در کوچه و برزن.

• واژه اصولا فرم مادی مفهوم است.
• مفاهیم در قالب واژه ها تبیین می یابند.
• مفهوم «درخت» نتیجه عمل فکری انتزاع (تجرید) است.

• اگر مفهوم «درخت» بخواهد تکوین یابد و بعد نوشته شود و دهن به دهن بگردد، باید جامه مادی بپوشد، یعنی واژه شود، یعنی درخت، شجر، آغاج، تری، باوم و غیره شود.

• میان مفهوم «درخت» و واژه «درخت» (درخت، شجر، آغاج، تری، باوم و غیره) رابطه دیالک تیکی محتوا و فرم وجود دارد:
• محتوای واژه «درخت» (درخت، شجر، آغاج، تری، باوم و غیره) را مفهوم واحدی به نام «درخت» تشکیل می دهد که نتیجه انتزاع (تجرید) میلیون ها درخت مشخص است، نتیجه تجرید سرو و سپیدار و صنوبر و غیره است.

• تجرید (انتزاع) یعنی صرفنظر از همه خواص خودویژه سرو و صنوبر و سپیدار و غیره و عمده کردن وجه مشترک همه آنها، یعنی درختیت (به قول نیمایوشیج، درخت وارگی) آنها.

• رابطه انسان با انسانیت بسان رابطه درخت با درختیت است.

• این رابطه را باید بلحاظ فلسفی تعیین کرد:
• یعنی در دیالک تیک منفرد ( خاص) و عام تعیین کرد.

• مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

مثال

• مینا انسان منفردی است.
• انسان مفهوم عامی است که علاوه بر مینا، ملیحه و منیژه و محمد و محمود و غیره را نیز شامل می شود.
• این سیستم مختصات اول ما ست.

• در سیستم مختصات بزرگتر، انسان منفرد است و انسانیت عام که شامل حال همه انسان ها می شود و انسان ها را از جمادات، نباتات، جانوران و غیره متمایز می سازد.

• اگر در این سیتسم مختصات جای مینا را تعیین کنیم، دیالک تیک منفرد (خاص) و عام به شکل زیر بسط و تعمیم خواهد یافت:
• به شکل دیالک تیک مینا (انسان) و انسانیت.

• کانت بدرستی می گفت:
• تفکر راستین یعنی تفکر مفهومی.

• هگل بدرستی اضافه می کرد:
• خرد یعنی فلسفه.

• و گرنه همه چیز را می توان همه جا پیدا کرد.

• منظور هوگو اما از واژه انسانیت بیشتر هومانیسم یعنی انساندوستی است.
• او انسانیت را ایدئالیزه می کند، از همه معایب و کاستی هایش تهی می کند و فقط جنبه های مثبت و مطلوب آن را در نظر می گیرد و لذا در کوچه و خیابان انسان های منفرد واقعی را می بیند و در لابلای کتاب ها واژه انسانیت را می جوید، واژه هومانیسم را.
• و گرنه انسانیت با همه جنبه های مثبت و منفی اش همه جا وجود دارد، در لابلای کتاب ها و در هر گوشه و کنار جامعه و جهان.


عمر مینا دراز باد.
• پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر