۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی سیمون دو بوار (2)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
عصیان زن


تحلیلی از شین میم شین

سیمون دو بوار
بشریت مرد است و مرد هم زن را در خود زن وصف نمی کند، بلکه در ارتباط با مرد وصف می کند و او به عنوان موجودی مستقل محسوب نمی شود.
آری،
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
اما مرد در ارتباط با زن تعریف نمی شود.
زن فرعی استو در مواجهه با موجود اصلی و مهم، غیر مهم است.
مرد سوژه است.
مرد مطلق است و زن دیگری.


حکم پنجم
آری،
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.


• نفی انتزاعی به «آب در هاون کوبیدن» شباهت دارد:
• در روند نفی انتزاعی، چیزی بظاهر و در حرف ـ به هر دلیلی هم که باشد ـ نفی می شود، بی آنکه نفی شود.
• زیرا نفی اگر بخواهد نفی به معنی واقعی کلمه باشد، همیشه باید نفی معین باشد.

• انتقاد انتزاعی چه بسا فرقی با غر زدن های توخالی ندارد.

1
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.

• این فقط زن نیست که در رابطه با مرد متمایز و تعریف می شود.
• مرد هم در رابطه با زن متمایز و تعریف می شود.
• چون هر چیزی در رابطه با ضد آن سهل تر و بهتر و دقیقتر درک و تفهیم می شود.

• علت این امر خصلت دیالک تیکی همه عناصر هستی است:
• در هستی طبیعی و اجتماعی، هر چیزی همیشه با ضد خود همراه و همبستر است.
• زن و مرد با هم دیالک تیکی را تشکیل می دهند.

• تعریف قطبی در پرتو قطب دیگر، نشانه ضمنی انعکاس خودپوی دیالک تیک عینی هستی در ضمیر بنی بشر در روند کار با اشیاء و پدیده ها ست.
• دوئالیسم چیزها، پدیده ها و سیستم ها که از دیرباز رواج داشته، چیزی جز انعکاس سطحی و مخدوش و معیوب همین دیالک تیک عینی نیست.
• دوئالیسم شب و روز، خیر و شر، هابیل و قابیل کذائی به عنوان مثال قدمتی چندین هزارساله دارد.
• اگر شب نبود، بشر چگونه می توانست به شناخت ضد آن، یعنی روز نایل آید.

2
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.

• دلیل این شیوه شناخت شاید این باشد که بشر برای شناخت حسی و سطحی چیزها ـ حتی ـ به مقایسه آنها با چیزهای دیگر نیاز دارد و مقایسه چیزی با ضد آن، روشن ترین و قاطعانه ترین نوع مقایسه است.

مثال

• اگر چیزی ناشناخته باشد و یا شناختش دشوار باشد، یکی از بهترین ترفندها برای شناخت آن، عبارت است از شناخت ضد آن.
• بدین طریق، می توان هر خصوصیت اصلی را که ضد چیزی دارد، وارونه ساخت و به خود آن چیز نسبت داد.

مثال
• اگر موجود مرده (جنازه) همیشه سرد است.
• با توجه به گرمی تن مجروح به خاک افتاده می توان حدس زد که هنوز زنده است.

حکم ششم
اما مرد در ارتباط با زن تعریف نمی شود.

• برای تعریف و تمیز مرد نیز، از دیرباز آن را با ضد دیالک تیکی اش، یعنی با زن مورد مقایسه قرار می دهند و چه بسا از آن اهرمی برای تحقیر و تخفیف زحمتکش ترین و ستمکش ترین نیمه جامعه سرهم بندی می کنند:

سعدی

زن از مرد موذی به بسیار به
سگ از مردم مردم آزار به

• سعدی در مصراع اول این بیت، برای شناخت مرد موذی به مقایسه آن با زن می پردازد و زهر زن ستیز خود را ضمنا به کام خواننده و شنونده می ریزد:
• سعدی ـ به مثابه ایدئولوگ فئودالیسم ـ زن را به عنوان نازل ترین و بی ارج و ارزش ترین و پست ترین موجود، معیار قرار می دهد و بر اساس آن، به سنجش جنس مرد می پردازد.
• بدین طریق، پست ترین مردان بمراتب پست تر از زن تلقی می شوند، یعنی نازل تر از نازل ترین موجودات روی زمین.

• سعدی در مصراع دوم این بیت، برای تفهیم بهتر منظور خویش، جای زن را با سگ عوض می کند، سگی که علیرغم مظهر کثافت و نجاست مطلق بودن، از مردم مردم آزار بهتر است.
• به زبان سیمون دوبوار، به این می گویند، «تعریف مرد در ارتباط با زن!»
• به زبان عوام، اما به این می گویند:
• از کیسه خلیفه بخشیدن:
• یعنی برای صدور اندرز فئودالی خویش، ستمکش ترین و مظلوم ترین نیمه جامعه را آلت دست قرار دادن و قربانی کردن.

سعدی
مخنث به از مرد شمشیر زن
که روز وغا سر بتابد چو زن

• سعدی در این بیت نیز مرد شمشیرزن را « در ارتباط با زن» تعریف می کند و ضمنا به تحقیر نیمه ستمکش جامعه می پردازد:
• بدین طریق، زن عبارت می شود از بی جسارت ترین و ترسوترین موجودات روی زمین که روز وغا پا به فرار می گذارد.
• فقط همین کم بود که زن را به میدان وغا هم بفرستند و از او تا آخرین نفس جنگیدن انتظار داشته باشند.
• امروزه امپریالیسم و حتی فوندامنتالیسم، از این نقطه نظر، زن را با مرد مطلقا «برابر» کرده است:
• زن در ابوغریب های بغداد و تهران و کرج و ورامین و اوین به شغل شریف بازجو، جاسوس، خبرچین و شکنجه گر ارتقا یافته است، مانتو و چشم و ابروی زنان دیگر را حتی حسابی کنترل می کند و روانه اوین می سازد، از درو دیوار خانه ها تفنگ به دوش بالا می رود تا بساط لهو و لعب در خانه ها را به رگبار ببندد.
• تا دل تان بخواهد آزادی و برابری زن با مرد!

سعدی
چه خوش گفت، گرگین به فرزند خویش
چو قربان پیکار بر بست و کیش :

اگر چون زنان جست خواهی گریز

مرو، آب مردان جنگی مریز

• سعدی در این دو بیت نیز از قول گرگین به فرزند خویش هم رهنمود رفتار در میدان می دهد و هم به تحقیر خواهر و مادرش می پردازد:
• اگر می خواهی بسان زنان از جبهه فرار کنی، بهتر است که بسان زنان در خانه بمانی و کارهای بی ارج و ارزش زنانه از قبیل روفت و روب، پخت و پز، تربیت توله سگ، پرستاری از بیماران و مجروحین و ضمنا به قول حضرت نیچه، سر حال آوردن مردان جنگی و اقناع جنسی و عاطفی و خواباندن جنون مردانگی آنها بپردازی.

• اینها همه مثال هائی در زمینه «تعریف مرد در ارتباط با زن» اند.


حکم هفتم
زن فرعی است و در مواجهه با موجود اصلی و مهم، غیر مهم است.

• سیمون دوبوار بسان شیخ شیراز، اول بشریت را در جنس مرد خلاصه می کند و بعد بی اعتنا به فونکسیون غول آسای زن ـ از هر نظر در هر جامعه ـ از «فرعی و غیر مهم» بودن زن در مواجهه با مرد ـ به مثابه موجود اصلی و مهم ـ دم می زند.

• این طرز تفکر، طرز تفکر فئودالی و بورژوائی واپسین و معاصر راجع به نیمه دیگر جامعه است و باید مورد بررسی علمی رادیکال قرار گیرد و افشا شود.
• این تحقیر مطلقا غیرعلمی، غیرمنطقی، عوامانه و عوامفریبانه ی نیمه دیگر جامعه باید بسان دیگر جعلیات، تحریفات و یاوه های بی پایه طبقات حاکمه اثبات و افشا و رسوا شود.

• توصیف سطحی افکار حاکم که ـ در تحلیل نهائی ـ افکار کپک زده ی طبقات حاکمه است، نه هنر بزرگی است و نه به درد جنبش رهائی بخش زنان می خورد.
• زن نیمه پرولتر مضاعف بی چون و چرای جامعه و جهان است و دوشادوش پرولتاریای مرد و دو برابر پرولتاریای مرد سازنده جامعه و جهان و تاریخ است.
• بشریت نمی تواند حتی لحظه ای بر حضور صرفنظرناپذیر نیمه دیگر خویش صرفنظر کند.

• بدون حضور زن ـ قبل از هر چیز ـ بازتولید مثل جامعه مختل خواهد شد و نسل بشر برخواهد افتاد.
• زن نه فرعی است و نه غیرمهم.
• زن به همان اندازه اصلی و مهم است که جنس مرد.
• زن چه بسا حتی مهمتر و تعیین کننده تر از جنس مرد است.

• تحقیر زن محتوای طبقاتی ـ فرماسیونی دارد.
• تحقیر زن با تحقیر تولید و تولید مثل در پیوندی ناگسستنی است.

• تحقیر زن به این دلیل است که زن مولد مضاعف است:

1
• مولد مادی است:
• یعنی آشپز و روفتگر و دروگر و خرمنکوب و میوه چین و غیره است.

2
• مولد مثل است.
• یعنی زاینده و مربی است.


3
• بازمولد مضاعف است.
• یعنی مولد مادی، زاینده، مربی، پرستار و غیره است: تضمین کننده بازتولید مادی جامعه، بازتولید مثل و بازتولید نسل های متوالی است.

• به همان سان که پرولتاریا تحقیر می شود، درست به همان سان نیز زن ـ به مثابه پرولتاریای مضاعف ـ تحقیر می شود و خوار و خفیف شمرده می شود.
• فقط کافی است که به فحشواژه ها در جامعه خویش نظر کنیم تا به صحت این نظر پی ببریم:
• حمال، عمله، کلفت، نوکر، چاکر، پابرهنه، بی همه چیز ....

حکم هشتم
مرد سوژه است.
مرد مطلق است و زن دیگری.

• مدح بدتر از ذم به این می گویند:
• خانم دوبوار ظاهرا و در حرف مدافع حقوق زنان است.
• ولی فقط ظاهرا و در حرف.

• ایشان افکار طبقات حاکمه گندیده و بلحاظ تاریخی محتضر را به عنوان افکار جامعه به خورد خواننده می دهند:
• بدین طریق است که زن از مقام سوبژکت وارگی (سوژگی) به زیر کشیده می شود، اوبژکت واره تلقی می شود، چیزواره تلقی می شود و در عوض به چرخش چشمی، جنس مرد به مثابه کل همگون و بی تمایز مطلق می شود.

• تحلیل بی تمایز و شلم شوربا به این می گویند.

• دفاع انتزاعی از زن بمراتب زیانبارتر از زن ستیزی آشکار است.

• خانم دوبوار از کدامین زن و کدامین مرد سخن می گویند؟

• نه زن انتزاعی در کره زمین یافت می شود و نه مرد انتزاعی.
• برای بررسی هر چیز باید آن را در هیئت واقعی ـ مشخصش زیر ذره بین تحلیل گذاشت.


هیچ ذره بینی در جهان یافت نمی شود که
قادر به رؤیت چیزهای انتزاعی باشد
.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر