دیالک تیک جبر و اختیار
(دیالک تیک ضرورت و آزادی)
سه مفهوم درباره آزادی
(دیالک تیک ضرورت و آزادی)
سه مفهوم درباره آزادی
(لیبرالی، دموکراتیک و سوسیالیستی)
استفانو پتروچیانی
مترجم: محمدتقی برومند (ب. کیوان)
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
برزویه طبیب
معنای دیالک تیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی
• آزادی مفهومی اجتماعی است و نه شخصی و نه مفهومی منفک از اجتماع .استفانو پتروچیانی
مترجم: محمدتقی برومند (ب. کیوان)
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
برزویه طبیب
معنای دیالک تیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی
• آزادی یعنی عشق به خود اجتماعی، یعنی من اجتماعی بتوانم هرچه دلم بخواهد انجام دهم.
• ولی انچه را که من دلم می خواهد، چه چیزی تعیین می کند.
• بر اساس ایده ماتریالیسم تاریخی، شرایط مادی زندگی من، نقش من در تولید، شیوه برخورداری من و غیره که بواسطه دولت، بعنوان نیروی محافظ و ابقا کننده این شرایط مادی، استقرار واستمرار می یابد.
• حال اگر استمرار و شکوفایی این شرایط مادی در تقابل و تخاصم با استمرار و شکوفایی شرایط مادی زندگی دیگران نباشد، آنچه آمال و خودخواهی های من است در تقابل و تخاصم با آمال و خودخواهی های دیگران نخواهد بود.
• از طرف دیگر، دولت و قانونی که مدافع خودخواهی های دیگران است، در تقابل با خودخواهی من نیست و بالعکس.
• زیرا آمال من و دیگران درمقابل هم نیستند.
• زیرا عامل تعیین کننده آنها، یعنی شرایط مادی زندگی همه ما در تخاصم نیستند.
• اینجا ست که من دولت و قانون و دیگران را نه به عنوان عامل محدود کننده آمال خود، بلکه به عنوان ابزار نیل به این آمال و گسترش افق آنها می یابم.
• این است معنای دیالکتیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی .
• رجوع کنید به توضیحات پلخانوف
میم نون
معنای دیالک تیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی از دیدگاه برزویه طبیب
• آزادی و یا اختیار مقوله ای فلسفی است.معنای دیالک تیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی از دیدگاه برزویه طبیب
• حتی قدمای قرون وسطای ما از قبیل سعدی و حافظ به دیالک تیک جبر و اختیار وقوف بی چون و چرا دارند:
حافظ
رضا به داده بده و ز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
رضا به داده بده و ز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
• حافظ در این بیت، دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) را در نظر دارد.
• البته در تفکر اسلامی (حافظ) جبر با جزم «مشیت الهی» یکی تلقی می شود:
• منظور حافظ نیز همین فاتالیسم است:
• به هر چه که رزق معین تو ست، راضی باش.
• زیرا در آزادی (اختیار) به روی بنی بشر بسته است.
• در قاموس حافظ انسان مختار نیست.
• وابسته به اراده الهی است.
• در ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی نیز همین دیالک تیک جبر و اخیتار برای توضیح روندهای اجتماعی و طبیعی به خدمت گرفته می شود:
• در مقوله «جبر» (ضرورت) قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی گنجانده می شوند.
• اختیار (آزادی) انسانی به میزان شناخت انسان از جبر طبیعی و یا اجتماعی است.
• به قول هگل، «آزادی درک ضرورت (جبر) است!»
• به قول انگلس، نیای انسانی در ایام جدائی از عالم حیوانی تقریبا به اندازه حیوانات مقید (ناآزاد) بوده اند ولی با گذشت زمان در روند کار و ببرکت کار به شناخت قانونمندی های عینی هستی نایل آمده اند و نتیجتا به کسب آزادی.
• بقیه تراوشات فکری طبیب نیز من درآوردی و نادرست اند.
• اتفاقا همین ب. کیوان گرامی در ایام جوانی کتابچه محتصری راجع به مقولات فلسفی ترجمه کرده اند.
• اگر همان کار ایام جوانی را پی گرفته بودند، بانی خیر بیشتری می گشتند.
برزویه طبیب
تراوشات ذهن من
تراوشات ذهن من
• به میم نون گرامی که تراوشات ذهن من موافق طبع شان نبوده.
• اولا مقولات فلسفی هم مقولاتی اجتماعی هستند و نه مقولاتی منفک از اجتماع.
• دوما شناخت ضرورت و روند کار نیز مقولاتی اجتماعی هستند.
• زیرا انسانها به مثابه اعضای جامعه و نه منفردا درگیر شناخت و کار می شوند و حتی رابینسون کروزو نیز هر چند زن نداشت، ولی جمعه با او بود.
• سوما ماتریالیسم دیالکتیک نه جبرگرا است و نه اختیار گرا.
• چهارم اینکه مقاله در مورد آزادی های سیاسی و مدنی است و نه جبر و اختیار.
• دوباره بخوانیدش.
• پنجم اینکه جزوات ب. کیوان واشعار قدما برای ورود به بعضی مباحث کافی نیست.
میم نون
بحث بارآور با اطبا
• وقتی کسی تحت عنوان «معنای دیالک تیکی وماتریالیستی آزادی سوسیالیستی» قلمفرسائی می کند، در عالم سیاست پرسه می زند و یا در عالم فلسفه؟بحث بارآور با اطبا
• ماتریالیسم دیالک تیکی مکتبی سیاسی است و یا فلسفی؟
• جزو علوم اجتماعی است و یا جزو فلسفه است؟
• آزادی سوسیالیستی کذائی مفهومی سیاسی است و یا مقوله ای فلسفی است؟
• آیا محسوب داشتن مقولات فلسفی به عنوان زیرمفاهیم علوم اجتماعی وارونه کردن دیالک تیک جزء و کل نیست؟
• آیا در مطب اطبا مفاهیم فلسفی، عام ترین مفاهیم محسوب نمی شوند؟
• آیا مفاهیم و مقولات فلسفی قابل تعمیم به همه عرصه های هستی نیستند؟
پله خان اوف در این زمینه چیز قابل توجهی به اطبا نگفته؟
میم نون کی در باره مقاله ب. کیوان بحث کرده که خوانده باشد و یا نخوانده باشد؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر