نگارنده این مطلب فراموش کرده که موضع کسانی که « جاوید شاه» می گویند،
نه موضعی از سر بی خردی، بلکه موضعی طبقاتی است:
و این همان چیزی است که چپ کاغذی و غیر کارگری قادر به درک آن نیست.
نه موضعی از سر بی خردی، بلکه موضعی طبقاتی است:
و این همان چیزی است که چپ کاغذی و غیر کارگری قادر به درک آن نیست.
• این نظر بهمن ـ فی نفسه ـ درست است.
• ولی مسئله این است که شعور اجتماعی انسان ها و گروه های اجتماعی هم طبقاتی است:
• وابستگی به طبقات ارتجاعی، خود مانع بزرگی در راه کشف حقیقت عینی است.
• انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدم ها از فیلترهای (صافی های) مختلف می گذرد:
• از صافی های طبقاتی، معرفتی و غیره می گذرد.
• درست به همین دلیل است که با بررسی افکار و آثار نظری و هنری افراد و گروه ها می توان به ماهیت طبقاتی آنها پی برد.
• اگر شعور انعکاس معنوی بغرنج وجود است، پس می توان با بررسی و شناخت شعور به بررسی و شناخت وجود نیز نایل آمد:
• یعنی از عالم شعور به خطه وجود ره گشود!
• یعنی از همان راهی که شعور رفته، دو باره برگشت!
• «جاوید شاه» گویان که سهل است، خیلی از علما و فلاسفه شهیر ـ حتی ـ به سبب وابستگی به طبقات انگل، سرتاپا احمق اند.
• چه بسا دهقان و کارگر ساده ای با شم طبیعی و طبقاتی خود (به قول مارکس بنا بر غریزه طبقاتی خود) به حقیقت عینی و تاریخی بیشتر وقوف دارد تا تحصیلکرده های وابسته به طبقات انگل در حال زوال.
• حریفی برای تفهیم دیالک تیک لذت و ریاضت، از وابستگان به طبقات اجتماعی انگل مثال می آورد:
• افراد، احزاب، سازمان ها و گروه های اجتماعی وابسته به فئودالیسم و یا بورژوازی در دایره همین دیالک تیک لذت و ریاضت بسر می برند:
• بلحاظ ارضای حوایج مادی و معیشتی مشکلی ندارند:
• نه غم نان دارند، نه مشکل مسکن!
• نه اندوه آزادی دارند و نه عقده های جنسی و غیره!
• آنها از این لحاظ غرق لذت اند.
• اما همزمان بلحاظ روحی و معنوی و روانی در نهایت ریاضت بسر می برند:
• حکیمی از پاوپریسم معنوی سخن می گفت.
• پاوپریسم را شاید بتوان به «بی همه چیزی»، به فقر و ذلت مطلق ترجمه کرد.
• برای تعیین صحت و سقم این نظر فقط کافی است که به آثار نظری، هنری، ادبی و غیره حضرات نظری باندازیم.
• بخش اعظم کتب درسی مربوط به علوم طبیعی حتی در دانشگاه های آلمان فدرال از دیرباز کتب درسی آلمان دموکراتیک بوده است
• علمای بورژوازی در بهترین حالت اکلکتیسیستی «می اندیشند»، از هر چمن گلی می چینند و «کتاب» سر هم بندی می کنند.
• این اگر فقر و ذلت مطلق معنوی نیست، پس چیست؟
• کلکسیونی از داروهای روانی بغل تختخواب و در کشوی میز «کار»، انتحار و نیهلیسم و پسیمیسم و پوچی!
• این اگر بیانگر گویای پاوپریسم معنوی و معرفتی ـ نظری نیست، پس چیست؟
این اگر به معنی زیست در چارچوب دیالک تیک لذت و ریاضت نیست، پس چیست؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر