۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

سپاه ماه مه

اثری از الفارو سیکوه ئیروز

سپاه ماه مه
برزین آذرمهر

• به باغ ِ خرم ِ گیتی بهار می آید
• بهار ِ مردم ِ چشم انتظار می آید

• به ماه ِخرم ِاردیبهشت ِ خرم پی
• به دیده پرچم و گل بی‌شمار می آید

• پی بهار طبیعت ‌به مقدم ِ نو روز

• بهار دیگری از فصل کار می آید

• به موسمی که جهان می شود دوباره جوان
• سپاه ِماه ِمه از هر کنار می آید

• به هر کران که نظر می کنم به روی جهان
• ز هر جوانه ی جان عطر کار می آید

• ز هم گسیخته گویی بساط ِ اهریمن
• که اورمزد ِ زمان شهسوار می آید

• سپاه کار، سپاه ِ ‌جهانی زحمت
• دوباره بر سر ِ سکوی کار می آید

• ز لاله‌ های دمیده به کشتزار نبرد
• خروش و هلهله صدها هزار می آید

• زمشت‌ های گره گشته از صلابت ِ خشم
• نشان ِ روشنی از کارزار می آید

• پی سیاهی شب‌های پر هراس ِ نبرد
• پگاه ِ معجزه و افتخار می آید

• گذشته چون شب تاریک در کشاکش رزم
• سپیده با رخ ِ خورشید وار می آید

• ز یورشی که به شب می برد به نام ِ بشر
• سپاه ظلم و ستم تار و مار می آید

• چو داد ریشه دوانده به شوره زار ِ ستم
• درخت سبز عدالت به بار می آید

• مگو که ظلمت شب باز گشته در عالم
• نگر که شیر ِ سحر، شب شکار می آید

• به شوق تیر نشاندن به قلب تاریکی
• چو شعله ملتهب و بی ‌قرار می آید

• مده عنان به سرافکندگی دور شکست
• چرا که چشم خرد اشکبارمی آید

• مگو که کار جهان شد به کام سرمایه
• که دور لاشخوران نا به کار می آید

• حقیقتی است که در زیر ابر بی ‌باران
• بهار ِ هستی ما سوگوار می آید

• تعجبی نه اگر زیر یوغ ِ سرمایه
• سپیده مان به نظر شام تار می آید

• چنان ز «کار مجرد» تهی شدم از خویش
• که کار در نظرم چوب دار می آید

• منه ز دست سلاحی که بر گرفتی چند
• که بی ‌نبرد تو، شب ماندگار می آید

• بهار سرخ به گیتی‌ دوباره گردد باز
• بهار ِ کار در این روزگار می آید

• بکوب پا و به میدان شهر دست افشان
• که بر اریکه ی قدرت نگار می آید

• سپاه صلح بخوانش، سپاه ِ رستاخیز
• که او هماره ترا غمگسار می آید

پایان


توضیح شاعر در باره مفهوم «کار مجرد»

• چنان ز «کار مجرد» تهی شدم از خویش

• که کار در نظرم چوب دار می آید

• در این جا مراد از«کار مجرد» کاری است که درتقابل با «کار مشخص» است.
• از دیدگاه اقتصاد علمی «کار مشخص» زاینده «ارزش مصرف» است، درحالی که «کار مجرد» آفریننده «ارزش مبادله»
• «کار مشخص» به کاری گفته می شود که ارضای نیازهای انسانی را هدف قرارمی دهد، در حالی که «کار مجرد» هدفی جز تولید کالا ندارد و کالا نیز در روند پیچیده گردش و مبادله، جز پول چیزی راجستجو نمی کند.
• دگردیسی کار از مشخص ‌به مجرد، کارگررا به زائده ای از ماشین بدل می کند و همین استحاله است که کنشگر را به ورطه از خود بیگانگی می کشاند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر