۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

من اشک سنگ را شب مهتاب دیده ام

دریادلان

من اشک سنگ را شب مهتاب دیده ام

فریاد کوه و خنده دریا شنیده ام

من عشق را به پرده صد رنگ دلپذیر
با پاکی سحر به تماشا نشسته ام

در چشمه سار نور سپید ستاره ها
با شست و شوی خویش ز هر رنگ رسته ام

من شعر را ز خنده شیرین کودکان
من نغمه را ز رقص لطیف نسیم صبح

ایثار را ز دیده بی خواب مادران
آزادگی ز گوشه تاریک کلبه ها

بی تابی از شبان شرربار انتظار
بخشایش از زمین و شکوفائی از بهار

بر گرفته ام، که دسته گلی ارمغان کنم
بر هر که او به راه رهائی است پایدار

من بانگ کوه و نغمه دریا شنیده ام
دریا دلان سخت تر از کوه دیده ام!



دریادلان
شعری ماندگار از

ژاله اصفهانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر