۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

آشنائی با مفهوم چیز در خود

لامبرت و تجسم عدد پی

یوهان هاینریش لامبرت (1728 ـ 1777)
ریاضیدان، منطقدان، فیزیکدان و فیلسوف روشنگری
اهل سوئیس

چیز در خود
پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین

• چیز در خود یکی از مفاهیم اصلی فلسفه کانت است، که در آن، چیز ـ بطورکلی ـ به عنوان موضوع شناخت، در عدم وابستگی به شناخت و در رابطه با نحوه و نوع متفاوت شناخت (ادراک حسی و تفکر) مطرح می شود.

• لامبرت چیزها را بدو دسته تقسیم کرده بود:
• «چیزها، آن گونه که فی نفسه (در خود) وجود دارند.
• چیزها، آن گونه که ما آنها را احساس و تصور می کنیم»

• کانت آموزش خود را به پیروی از لامبرت بنا کرد و اعلام داشت که آنچه که در روند شناخت ادراک و اندیشیده می شود، نمود (پدیده) صرف است.

نمود (پدیده) صرف با چیز واقعی مطابقت دارد که وجودش حتمی، ولی شناختنش محال است:

• کانت آن چیز واقعی غیرقابل شناسائی را چیز در خود نام می دهد.

• «چیزها بمثابه اشیای مستقل از احساس ما وجود دارند، اما ما قادر به شناخت آنچه که آنها درخود (فی نفسه) هستند، نیستیم.
• ما فقط نمود (پدیده) آنها می شناسیم»، کانت می گوید.

• استعمال مفهوم «چیزدرخود» از سوی کانت واضح و روشن نیست.
• چیزدرخود، گاهی به معنی وجود غیرقابل شناسائی درخارج از شعور و گاهی بمثابه اندیشه ضرور وجود تصور شده (چیزدرخود بمثابه چیز فکری) مطرح می شود.
• کانت با ترویج و توسعه چیزدرخود بمثابه چیز فکری، چیز در خود را با نومن افلاطون یکی تلقی می کند.

چیز در خود در موردی دیگر ـ بطور منفی ـ به عنوان اندیشه توخالی بکار می رود، نظری که در نئوکانتیانیسم پرو بال می یابد.

• چیز در خود در موردی دیگر ـ بطور مثبت ـ به عنوان مفهوم ضد نمود (پدیده) بکار می رود، نظری که در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان نقش بازی می کند.


• و سرانجام، چیز در خود به مثابه مفهوم سرحدی تصور می شود، مفهومی که باید شناخت را بر تجربه ببندد و آن را از عبور نا مجاز از مرز و غلطیدن به جهان ماوراء حسی باز دارد.


چیز در خود در دیگرآثار کانت بوی «وظیفه ای ابدی» می دهد، وظیفه ای که خرد انسانی در روند پیشرونده شناخت به عهده می گیرد، ولی تحقق آن از توان خرد انسانی خارج است.


• کانت ـ علاوه بر این ـ مفهوم یاد شده را هم به صورت مفرد (چیز در خود) و هم به صورت جمع (چیزهای در خود) بکار می برد، بدون اینکه دلیلی در این باره ارائه دهد.


• اگر آموزش چیز در خود را بنا بر ماهیت آن مورد توجه قرار دهیم و ناپیگیری استفاده از آن را در فلسفه کانت نادیده بگیریم، متوجه خواهیم شد که این مفهوم حاکی از نوسان کانت میان ایدئالیسم و ماتریالیسم است.

• کانت با قبول وجود چیز در خود در خارج از شعور به فلسفه خود چرخشی ماتریالیستی می دهد، اما با غیر قابل شناسائی اعلام کردن چیز در خود و با محدود کردن شناخت به عرصه پدیده ها به آموزش معرفتی خود چرخشی اگنوستیسیستی می دهد و به فلسفه خود ـ بطور کلی و در تحلیل نهائی ـ خصلت ایدئالیستی ـ ذهنی می بخشد، لنین می گوید.


آموزش چیز در خود و معضلات ناشی از آن، بر ناتوانی کانت از حل مسئله شناخت دلالت دارند.

• کانت آموزش معرفتی خود را بر مبنای مفهوم شناخت رایج در علم طبیعی ریاضی قرن هفدهم و هجدهم تدوین می کند و آن را مطلق می سازد.

• و لذا هر آنچه که با وسایل متدی ریاضی ـ مکانیکی طبیعت شناسی قابل شناسائی نباشد، بنظر کانت غیرقابل شناسائی می آید (مثلا توسعه و تکامل ارگانیسم ها)
• این مطلق کردن ایدئال معرفتی آن زمان کانت را بر آن می دارد که از سوئی ـ بطور غیر دیالک تیکی ـ چیز در خود و نمود (پدیده) را در مقابل همدیگر قرار دهد و از سوی دیگر، سطح علم زمانه خود را ـ بلحاظ متدی، بطور غیرتاریخی ـ بمثابه امری به کمال مطلق رسیده، تغییرناپذیر و اتمام یافته تلقی کند.

آموزش چیز در خود با سطح معین توسعه علوم در نیمه دوم قرن هجدهم پیوند ناگسستنی دارد و لذا می توان آن را بطور تاریخی هم فهمید و هم توضیح داد.

• اما تشبثات نئوکانتیانیسم در فلسفه بورژوائی در گذشته نه چندان دور و در حال حاضر در جهت احیای مجدد آموزش چیز در خود ـ علیرغم پیشرفت غول آسای شناخت انسانی در مقایسه با قرن هجدهم ـ بلحاظ نظری نوعی عقبگرد و بلحاظ جهان بینی، عملی ارتجاعی است.


• آموزش چیز در خود کانت علاوه بر این دارای ریشه های اقتصادی ـ اجتماعی و تاریخی ـ اجتماعی خاص خود است.
• برای طرز تفکر بورژوائی، روابط طبیعی و بویژه روابط اجتماعی در نتیجه نفوذ اقتصاد کالائی در کل جامعه سرمایه داری ، از سوئی بمثابه روابط تحت سلطه انسان قابل شناسائی اند و از سوی دیگر بمثابه روابط غیر قابل کنترل بوسیله انسانها، غیر قابل شناسائی جلوه می کنند.

• این روابط باید هم چنین جلوه کنند، زیرا در واقعیت جهان سرمایه داری هر دو حالت صدق می کند.

• شیوه تولیدی سرمایه داری ـ بمثابه تولید کالائی معروف ـ عمدتا راسیونالیزه شده و قابل شناسائی و شفاف است، اما شیوه تولیدی سرمایه داری در تمامت آن ـ بمثابه کل ـ درست برعکس، کدر،
مات، مه آلود و غیرقابل شناسائی است و نشانه های آشکار آن را می توان در پدیده های بحرانی ذاتی سیستم سرمایه داری (بحران های اقتصادی، جنگ و غیره) دید.

فلسفه بورژوائی از مرحله معینی از توسعه خود می بایستی این واقعیت امر را در نظر گیرد.
• این واقعیت امر خود را در فلسفه کانت در چیز در خود نشان می دهد.

• اگر هستی سرمایه داری ـ بمثابه کل ـ کدر، مات، مه آلود و غیرقابل شناسائی است، پس خرد (و به عبارت دقیقتر خرد بورژوائی) که بورژوازی در دوران کلاسیک خود تحت پرچم آن به میدان آمده بود، خرد که داور بی چون و چرای صحت و سقم هر ادعا، نظر و قضاوتی محسوب می شد ، اکنون باید کوتاه بیاید و جا خالی کند.


• این بلحاظ معرفتی ـ انتقادی بدان معنی است که جهان بمثابه چیز در خود غیرقابل شناسائی است.


• مراجعه کنید به اگنوستیسیسم.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر