۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

برای پیروزی آلترناتیو، مبارزه باید کرد! (4) (بخش پایانی)

یا بربریت و یا سوسیالیسم!

سرمایه داری در مرحله امپریالیستی خویش، بشریت را بر سر دو راهی قرار داده است:
یا انقلاب و یا ابدیت استثمار، ستم و بحران
هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری

5
استثمار بی بند و بار

• امپریالیسم عالی ترین مرحله فرم سازمان کاپیتالیستی جامعه بورژوائی است.
• کلیه فونکسیون ها و تمامت ثروت نیروهای جامعه در خدمت استثمار بی بند و بار بوسیله سرمایه قرار داده می شود.
• فقط هر آنچه که بطور بیواسطه و یا باواسطه به انباشت سرمایه خدمت می کند، کردوکار دولتی شامل حالش می شود.

1
دولت در جامعه بورژوائی آغازین

• در جامعه بورژوائی آغازین که تا نیمه اول قرن نوزدهم وجود داشت، دولت ـ آن سان که هگل در طرح ایدئالیستی دولت نشان می دهد ـ هنوز مرجع وساطت میان منافع افراد و گروه ها برای خدمت به نظام مبتنی بر همزیستی و همکاری اجتماعی خادم همه مردم جامعه محسوب می شد.

2
دولت در امپریالیسم

• دولت در امپریالیسم ـ اما ـ تنها به مثابه ابزار پیشبرد منافع نیرومندترین بخش سرمایه وارد عمل می شود و کوچکترین اعتنائی به منافع و مصالح عمومی نمی کند.

• بر ضد این تغلیظ و تمرکز حاکمیت باید مقاومتی از سوی زیان دیدگان صورت گیرد که نخست بر سر منافع و مسائل جزئی آغاز می شود:
• برای مثال:

1

• اعتراض توده ای بر ساختمان فرودگاه در شهری

2

• تخریب ایستگاه مرکزی راه آهن در شهر دیگر برای ساختن ایستگاه مرکزی دیگر.

3

• انبار کردن مخاطره زای زباله های اتمی در شهری و یا استانی دیگر

4

• مبارزه بر ضد آلودگی هوا

5

• استخراج نفت در سواحل

6

• تخریب جنگل ها و غیره

• این مبارزات در آغاز به جنبش های مقاومت منطقه ای محدود می شوند و توجه عامه مردم را به معضلات معینی جلب می کنند.
• درک این حقیقت امر که کلیه این معضلات از سیستم سرمایه داری سرچشمه می گیرند، به نگرش تئوریکی نیاز دارد که از حد تجارب شخصی انسان ها فراتر می رود.

• رسانه های گروهی که در دست قدرت های سرمایه داری تمرکز یافته اند، تمام تلاش خود را مصروف جلوگیری از تشکیل این نگرش تئوریکی می سازند.
• مانی پولاسیون اگرچه تمام ارضی است، ولی نمی تواند هیمشه و همه جا مؤثر واقع شود.

• (مانی پولاسیون به فن حاکمیت بورژوازی امپریالیستی در زمینه تحریف رفتار توده های عظیم مردم اطلاق می شود.
• بورژوازی امپریالیستی، بکمک معارف علمی و متدهای فنی مدرن، تشکیل شعور و نظر سازی مردم را ـ حتی الامکان ـ از شناخت و دانش منفصل و قطع می کند و بدین طریق به مسخ شعور انسان ها نایل می آید.
• توده های مردم، بی آنکه خود متوجه شوند، در جهان بینی خویش، در عادات فکری خویش، در تحریکات عاطفی خویش، در قضاوت های هنری خویش و در تمامت شیوه زندگی خویش تحت سیطره منافع طبقاتی بورژوازی امپریالیستی قرار می گیرند.
• مانی پولاسیون عبارت است از همترازسازی شعور انسان ها با ایدئولوژی امپریالیستی.
• مانی پولاسیون، توده های مردم را در عرصه روحی ـ معنوی نیز تا درجه آلت دست و اوبژکت کامل انحصارات تنزل می دهد.
• مراجعه کنید به ایدئولوژی، شعور. مترجم)

• زیرا تضادها ـ بی اعتنا به مانی پولاسیون ـ سرسختانه سر می کشند.
• از این رو، برای تضمین حاکمیت سرمایه دستگاه سرکوب تجهیز و تکمیل می شود.
• امپریالیسم ـ ناگزیر ـ فاشیسم را به مثابه قهر دولتی پدید می آورد و ایدئولوژی هائی را که حامی آنند و یا به انحراف افکار عمومی کمک می کنند، مورد پشتیبانی همه جانبه قرار می دهد.

• نقش و ماهیت دولت امپریالیستی در حال تبدیل به فاشیسم ضد لیبرال است، اگرچه امپریالیسم برای عوامفریبی آن را در زر ورق نئولیبرالیسم به خورد مردم می دهد.
• مراجعه کنید به مقاله هانس هاینتس هولتس در توپوس شماره 9 در سال 1997 تحت عنوان «نئولیبرالیسم ـ ضرب سکه مفهومی قلابی»

6
بحران عمومی

• حد و مرز امپریالیسم قرن بیستم را قدرت ضد امپریالیستی جهانی اردوگاه سوسیالیستی نشان داد.
• تجزیه و تلاشی درونی اردوگاه سوسیالیسم بوسیله رویزیونیسم تئوریکی و سیاسی ـ عملی که نتیجه اش انطباق دادن خویش با سیستم کاپیتالیستی جهانی بود، سی سال طول کشید.

• امپریالیسم تا سال 1989 به سبب دو قطبی بودن نظام سیاسی جهان با محدودیت هائی مواجه بود.

• در این دوره، مبارزه طبقاتی در دو سطح زیر صورت می گرفت:


1

• میان دو اردوگاه قدرت نظامی ـ سیاسی

2

• میان بورژوازی ملی و پرولتاریای بین المللی سازمان یافته در چارچوب ملی.

• این مبارزه طبقاتی که در قلب سوسیالیسم، یعنی اتحاد شوروی در نتیجه پیروزی رویزیونیست ها شکت خورد، چهره جهان را دستخوش تغییر ساخت.

• حوادث پس از 1990 نشان داد، که امپریالیسم را نمی توان بطور دموکراتیک اهلی و رام و سر به راه کرد.


• امتیازاتی که سرمایه کلان با توجه به قدرت سوسیالیستی جهانی مجبور بوده به بورژوازی متوسط و پرولتاریا بدهد، یکی پس از دیگری پس گرفته شدند.


• افزایش بی بند و بار سود، مستقیما از طریق به ذلت کشیدن توده ها صورت می گیرد، سودی که به سبب اخراج وسیع انسان ها از روند تولید، امکان سرمایه گذاری سودآور قابل قیاس نمی یابد.

• بورس بازی راه خروجی است که همواره ثروتی غول آسا را به خرج توده های زحمتکش نابود می سازد.

• از این رو برای دفاع در مقابل امپریالیسم، منافع بورژوازی متوسط صنعتی برای مدت زمان معینی با منافع پرولتاریا انطباق می یابد.


• اما هرگز نباید دچار توهم گشت.


• بورژوازی کوچک اگر هم زیر فشار سرمایه بزرگ رنج می برد و باید به تحمل تلفات تن در دهد، ولی همچنان در وابستگی به هاله رفاه بسر می برد که کاپیتالیسم وعده اش می دهد.


• اتحاد با بورژوازی کوچک بر ضد امپریالیسم ضرورت دارد، ولی اتحادی سست و بی ثبات است.


• رفرم از هر نوع در چارچوب کاپیتالیستم به بهبود واقعی وضع منجر نمی شود.
• زیرا سیستم از قوانین حرکتی بنیادی و از قانون انباشت سرمایه تبعیت می کند.

• دیری است که بحران سرمایه داری، دیگر بحران سیکلی در بازار مالی و بازار کالا نیست.
• بحران سرمایه داری اکنون کلیه شرایط حیاتی را بطرز بی برگشتی فراگرفته است.
• تخریب محیط زیست سد ناپذیر گشته است.
• اقداماتی که قرار بود به بهبود آلودگی هوامنجر شوند، شکست خورده اند.
• با افزایش جمعیت جهان، ذخایر انرژی ته می کشند.
• حتی آب هم اکنون برای خیلی ها به کمبود بدل شده است.
• بیکاری ـ بویژه بیکاری جوانان ـ رو به افزایش است.
• زیرا بطرز دم افزونی جای نیروی کار انسانی را تکنیک می گیرد.
• سطح آموزشی تنزل می یابد.
• دانش و شناخت بنا بر نیازهای بهره وری سرمایه تنظیم می شود.
• دموکراسی و برابرحقوقی بطور روزافزونی رنگ می بازد و در روند و روالی فرمال خلاصه می شود.

• اینها همه، گشتاورهای امپریالیسم اند.


• امپریالیسم مرحله بحران عمومی سرمایه داری است.
• امپریالیسم مرحله بحران عمومی اقتصادی، محیط زیستی، فرهنگی و سیاسی است.

• بحران های اقتصادی نقاط گرهی فرم حرکتی کاپیتالیسم را تشکیل می دهند.
• بحران اقتصادی بلحاظ ساختاری به فرماسیون اجتماعی سرمایه داری تعلق دارد.

• بحران عمومی اما چیزی فراتر از بحران اقتصادی است.

• بحران عمومی مرحله ای است که در آن، مکانیسم های عملکردی فرماسیون اجتماعی تحول کیفی می یابند و حالت خودستیز و خودمخرب به خود می گیرند.


• این اما بدان معنی نیست که کاپیتالیسم خودستیز و خودمخرب بطور خود به خودی به ضد خود، یعنی به سوسیالیسم بدل شود.
• طبقه حاکمه می تواند حاکمیت خود را از طریق سقوط به بربریت حفظ کند.

• آلترناتیو فرمولبندی شده از سوی روزا لوکزمبورگ، «یا سوسیالیسم و یا بربریت» حاکی از این حقیقت امر است.

• بربریت در مرحله تاریخی تمدن عبارت است از فاشیسم.

• فاشیسم برای سرمایه به عنوان «راه خروج» از بحران است.
• فاشیسم برای سرمایه به عنوان ابدیت بخشیدن به بحران است.

• برای پیروزی آلترناتیو باید در عملیات انقلابی مبارزه کرد.

• لنین در سخنرانی خود در کنگره دوم بین الملل کمونیستی گفت:
• «اگر کسی پیشاپیش در صدد اثبات بن بست مطلق سیستم سرمایه داری برآید، حالت ملا نقطیگری توخالی و یا بازی با مفاهیم و واژه ها به خود می گیرد.
• دلیل واقعی برای این حقیقت امر و حقایق امور مشابه را فقط پراتیک می تواند عرضه کند.
• نظام بورژوائی در سراسر جهان بحران انقلابی غول آسائی را از سر می گذراند.
• ما باید از طریق پراتیک احزاب انقلابی ثابت کنیم که به اندازه کافی آگاهی، سازمان یابی، پیوند با توده های تحت استثمار، اراده و لیاقت داریم تا این بحران را برای انقلابی موفقیت آمیز و پیروزمند مورد استفاده قرار دهیم.»

7
از لنین بیاموزیم!

• لنین در سال 1920 می توانست انتظار داشته باشد که توده های کمونیست سازمان یابند.
• در ان زمان، دولت شوراها وجود داشت که میهن توده های کمونیست محسوب می شد.
• پیروزی بر فاشیسم آلمان در سال 1945 حقانیت این انتظار را اثبات کرد، ولی فقط بطور قسمی.

• رویزیونیسم که شناخت لنینی را مبنی بر اینکه ساختمان سوسیالیسم تنها در شدیدترین مبارزات طبقاتی می تواند تحقق یابد، منکر بود و به عوض آن به پیروی از ایدئولوژی هماهنگ سازی سوسیال ـ دموکراتیکی پرداخت، راه خروج از بن بست را به روی امپریالیسم باز کرد.

• اکنون مبارزه بر ضد بربریت باید از نو آغاز شود.

• هسته های ملی جنبش انقلابی باید تشکیل گردند و بطور بین المللی به هم پیوند خورند.


• در مکتب هیچکسی جز لنین نمی توان رهنمودهایی را پیدا کرد که برای پراتیک سیاسی بسته به شرایط پیشرونده تدوین شده باشند.

ما امروز در سال 1920 بسر نمی بریم.
ولی از لنین می توانیم نحوه عمل در شرایط کنونی را فراگیریم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر