۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

ابژکتیویسم (عینگرائی)

دکتر ورنر سپمن
اثر اخیر او:
سوبژکت و سیستم ـ سایه دراز اوبژکتیویسم
Subjekt und System - Der lange Schatten des Objektivismus

ابژکتیویسم (عینگرائی)
(ضد دوئالیستی سوبژکتیویسم)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

• ابژکتیویسم (عینگرائی) عبارت است از طرز تفکرجهان بینانه و متدئولوژیکی، که بنا بر آن، پژوهش علمی باید از هرگونه ارزیابی انتقادی، قضاوت طبقاتی، موضعگیری جانبدارانه نسبت به موضوع مورد تحقیق مبرا باشد، زیرا گویا این امر بر علمیت تحقیق لطمه می زند.

• ابژکتیویسم بلحاظ سمیوتیک، یا جنبه عملی احکام، تئوری ها وغیره انسانی را منکر می شود و یا اگر جنبه عملی را برسمیت بشناسد، آن را بمثابه افزوده ای ذهنی، دلبخواهی و زاید تلقی می کند.

• ابژکتیویسم را نباید با ابژکتیویته (عینیت) یکی گرفت.

• ابژکتیویسم اگرچه مدعی پاسداری از خلوص عینیت است، اما بدلیل جانبداری از بیطرفی اجتماعی و نامشروطیت کامل پژوهش علمی، نه قادر به مبارزه بر ضد ایدئولوژی های غیر علمی است و نه قادر به حراست از علم، در مقابل نفوذ و تسلط نیروهای اجتماعی ارتجاعی است.


• محکوم کردن پژوهش علمی به انفعال درمقابل تأثیرات اجتماعی، به معنی ممانعت از کاربست تحقیق، بمثابه ابزار عملی و انقلابی در تحولات جهانی است.

• اعلام استقلال شناخت علمی، در مقابل موضعگیری های اصلی جهان بینانه، ابژکتیویسم را ناگزیر به امپیریسم ناب نزدیک می سازد و خطاهای زیرین را به دنبال می آورد:


1

• جدا کردن و در مقابل هم قرار دادن دوئالیستی قوه شناخت و قوه قضاوت شعور انسانی.

2

• جدا کردن و در مقابل هم قرار دادن دوئالیستی احکام مربوط به حقایق امور و قضاوت های ارزشی.


3

• جدا کردن و در مقابل هم قرار دادن دوئالیستی ابژکت و سوبژکت شناخت.


• ابژکتیویسم درعرصه جامعه منجر بدان می شود که ضرورت تاریخی و قانونمندی عینی جدا ازعمل سوبژکتیف انسان ها در نظر گرفته شود.

• ابژکتیویسم به عنوان اصل (پرنسیپ) تاریخ نویسی، خواهان «درک روابط تاریخی بدون توجه به کرد و کار انسانی است و بدین طریق خصلت ارتجاعی خود را نمایان می سازد.»


• مارکسیسم بر خلاف ابژکتیویسم، بر جانبدار بودن پژوهش علمی و بویژه پژوهش علمی ـ اجتماعی تأکید می ورزد.
• مارکسیسم به پژوهش عینی مناسبات و قانونمندی های اجتماعی می پردازد، تا از شناخت حاصله، نتایج عملی برای عمل انقلابی طبقه کارگر بدست آورد.

• به
قول لنین، «ابژکتیویست از ضرورت روند تاریخی موجود صحبت می کند.
• ماتریالیست علاوه بر آن، به بررسی دقیق فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی موجود و مناسبات آشتی ناپذیر ناشی از آن نیز می پردازد.

• وقتی ابژکتیویست ضرورت سلسله ای از واقعیات امور موجود را اثبات می کند، همواره در خطر غلطیدن به موضع دفاع از این واقعیات امور قرار می گیرد.

• ماتریالیست از تضادهای طبقاتی پرده برمی دارد و در رابطه با آنها موضع می گیرد.

• ابژکتیویست از گرایشات تاریخی غیرقابل تغییر دم می زند، در حالیکه ماتریالیست طبقه ای را نشان می دهد که نظام اقتصادی موجود را رهبری می کند و به این یا به آن فرم، واکنش طبقات دیگر را بر می انگیزد.


• ماتریالیست از این لحاظ، از سوئی قاطعتر از ابژکتیویست است و عینگرائی خود را بنیادی تر و کامل تر تحقق می بخشد.

• ماتریالیست به اشاره صرف بر ضرورت روند قناعت نمی کند، بلکه صریحا اعلام می دارد، که کدام فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی به روند یاد شده محتوا می بخشد و کدام طبقه این ضرورت را تعیین می کند.

• ماتریالیست، از سوی دیگر دارای جانبداری ذاتی است:

• چون او موظف است، که در ارزیابی هر حادثه، موضع مستقیم و روشن گروه اجتماعی معینی را اتخاذ کند.»

• ابژکتیویسم امروزه به یکی از مشخصات ماهوی ایدئولوژی بورژوائی بدل شده است که مدعی بیطرفی طبقاتی و قرار داشتن بر فراز طبقات و احزاب است.

• در مراحل آغازین توسعه جامعه بورژوائی، هنگامی که در مبارزه بر ضد فئودالیسم، منافع طبقاتی بورژوازی نوخاسته بطور عینی با منافع عمومی خلق انطباق داشت، ابژکتیویسم نقش نسبتا مترقی بازی می کرد.

• اما با توسعه مبارزه طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا، ابژکتیویسم بطور روز افزونی خصلت ارتجاعی پیدا می کند.

• ابژکتیویسم امروزه، در خدمت پرده پوشی محتوای طبقاتی ایدئولوژی بورژوائی است و وسیله لجن پراکنی بر ایدئولوژی سوسیالیستی است.

• ایدئولوژی سوسیالیستی هم با ابژکتیویسم بیگانه است و هم با سوبژکتیویسم.


• زیرا طبقه کارگر بدلیل موضع و رسالت تاریخی خویش عمیقا علاقه مند به کشف قانونمندی های عینی اجتماعی و حقیقت تاریخی است.


• از دیدگاه مارکسیسم، علمیت، عینیت و جانبداری همدیگر را مستثنی نمی سازند، بلکه برعکس در همدیگر نفوذ می کنند و همدیگر را تکمیل می نمایند.

• اصل ابژکتیویستی در فلسفه، خود را بطرز روشنی در انکار «مسئله اساسی فلسفه» عیان می سازد، یعنی در ادعای قرار داشتن بر فراز ایدئالیسم و ماتریالیسم، در رد مبارزه میان ایدئالیسم و ماتریالیسم، بمثابه دو جریان اصلی فلسفه و جهان بینی.


• مراجعه کنید به سوبژکتیویسم و مسئله اساسی فلسفه.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر