۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

برای پیروزی آلترناتیو، مبارزه باید کرد! (3)

سرمایه داری در مرحله امپریالیستی خویش، بشریت را بر سر دو راهی قرار داده است:
یا انقلاب و یا ابدیت استثمار، ستم و بحران
هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری

3
مواد منفجره اجتماعی

• در مقیاس جهانی، دره ای میان فقرا و اغنیا دهن باز کرده و روز به روز ژرفتر و ژرفتر می گردد.
• اعلام ارقام تولید و فروش و قبل از همه، آماجگذاری های کذائی صنعت برای سرپوش نهادن بر این حقیقت امر صورت می گیرد.

• سرمایه داران در کوتاهمدت از این پدیده سود می برند که در کشورهای در حال توسعه، طبقه متوسطی با قدرت خرید جدیدی تشکیل می گردد.

• این طبقه متوسط اما لایه اجتماعی باریکی است و در برابر آن توده های بیشمار خاکسترنشین صف کشیده اند که تعدادشان رو به فزونی دم افزون است.

• همین روند در کشورهای غنی نیز به شکل تخریب دردناک شبکه رفاه اجتماعی جامه عمل می پوشد.


• این روند، اما در بیشتر نقاط جهان به معنی گرسنگی عریان است:

• آماری که مؤسسات وابسته به سازمان ملل متحد در زمینه سطح زندگی، تغذیه ناکافی و میزان مرگ و میر کودکان انتشار می دهند، تکاندهنده اند.

• چند هزار ثروتمند کلان اما نمی دانند که با ثروت کلان خود چه باید بکنند.
• تنها کاری که از دست شان برمی آید، کلاه گذاشتن بر سر یکدیگر در بازار بورس است تا گروهی از آنها ثروتمندتر شود.

• مواد منفجره اجتماعی روز به روز تلنبارتر می شود.

• اما از آگاهی به این مسئله هنوز خبری نیست که نبرد در کدامین جبهه ها باید جریان یابد و چه باید کرد که نه به تصحیح این و یا آن آسیب، بلکه به سرنگونی نظامی منجر شود که کهنه گشته و از کار افتاده است.

• لنین مؤکدا می گفت که بدون تئوری انقلابی، پراتیک انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد.

• اکنون ما شاهد پیدایش وضعیت شورشی شدت یابنده ای هستیم.
• علاوه بر این، اینجا و آنجا هم واکنش انزجارآمیزی به چشم می خورد.

• از پراتیک انقلابی سازمان یافته اما هنوز خبری نیست.


• کاری که کنفرانس روزا لوکزمبورگ در زمینه تئوری انجام می دهد، بخش ضرور پراتیک انقلابی است.


• زیرا تئوری انقلابی ئی وجود نخواهد داشت، اگر حول هسته مرکزی خودآگاهی تشکیل نگردد.


• شکی نیست که تئوری به تنهائی کافی نیست و باید وارد مرحله عمل شود.


• عمل توده ها تنها در فرم سازمان یافته می تواند مؤثر واقع شود.


• سازمان انقلابی نیرومند به مثابه هسته پراتیک انقلابی صرفنظرناپذیر است!


• ظاهرا حاکمان (بالائی ها) تاکنون بیشتر از محکومان (پائینی ها) به این حقیقت امر واقف بوده اند.

• حاکمان (بالائی ها) نقشه ها و عملیات سرکوب را تدارک می بینند و ابزارهای لازم را فراهم می آورند.

• امپریالیسم همه جا با گذار به متدهای فاشیستی در رابطه است.
• در ایالات متحده جلوگیری از پایمال گشتن قانون اساسی و هنجارهای قانونی فقط تک و توک از سوی قضات مستقل انجام می گیرد.
• در آلمان قوانین امنیتی بوسیله شوی بله (از سران حزب دموکرات ـ مسیحی) تصویب شده اند.

• تروریسم در مقیاس جهانی به بهانه ای برای توجیه خودسری پلیسی بدل شده است.


• امپریالیسم نه تنها با سیاست خارجی تجاوزگرانه خویش، بلکه با سیاست داخلی سرکوبگرانه خویش توده ها را زیر ضربه قرار می دهد.


4
دیالک تیک مسئله قدرت

• مارکس می آموزد که دولت فرم سازمانی حاکمیت است.

• (ما برای تمیز مفاهیم «قدرت» و «حاکمیت» از یکدیگر این دو مفهوم را به اختصار توضیح می دهیم:
• مفهوم قدرت به قول ماکس وبر، به اصطلاح «فرم نیافته» است.

• مفهوم قدرت، کلیه انواع اعمال برتری اجتماعی را که بطور بیواسطه پا به عرصه بروز می نهند، در بر می گیرد:

• از قدرت عالیه دولت و تناسب قدرت در حیات اقتصادی و کاری تا به اصطلاح «قدرت» پدر در خانواده و «قدرت» سخنران در مقابل مخاطبین خود.

• جنبه محتوائی روابط مبتنی بر این گونه از قدرت را ـ اما ـ وقتی می توان تعیین کرد، که آن را اولا در فرم خاصش در نظر بگیریم، ثانیا مناسبت آن را با حاکمیت اجتماعی قابل اثبات، مورد بررسی قرار دهیم.

حاکمیت اینجا به معنی برخورداری مؤسساتی تضمین شده بخشی از جامعه، در مقابل بخش دیگر آن تلقی می شود.


برخورداری، یک واقعیت امر اقتصادی است.

• برخورداری عبارت است از تصاحب یکجانبه بخش هائی از محصول کار دیگران.

• شالوده مؤسساتی چنین مناسبتی نیز ـ در وهله اول ـ از نوع اقتصادی آن است:

• مالکیت بر زمین، سرمایه و یا وسایل اقتصادی دیگر. مترجم)

دولت های بورژوائی نیز علیرغم داشتن قانون اساسی دموکراتیک، فرم حاکمیت بورژوازی کاپیتالیستی اند.

• دولت های بورژوائی دیکتاتوری سرمایه اند.


• تنها در کمونیسم است که دولت و همراه با آن حاکمیت انسان بر انسان زوال می یابد (می میرد)


• لنین عملا نشان داد که دولت میدانی است که در آن انقلاب به صورت تسخیر قدرت دولتی جامه عمل می پوشد.

• دولت در سوسیالیسم هنوز زوال نمی یابد.

• در سوسیالیسم، حاکمیت به جای قرار داشتن در دست اقلیت حاکم (بالائی ها) در اختیار اکثریت محکوم و تحت سلطه (پائینی ها) قرار می گیرد.
• در چنین شرایطی می توان زوال دولت را در دستور روز قرار داد و رهبری کرد.

• باید با صراحت تمام بگوئیم که در حال حاضر جامعه سوسیالیستی وجود ندارد.

• در بهترین حالت، جوامع در حال گذار به سوسیالیسم در کوبا و چین وجود دارند.


• پیروزی و شکست این گذار به عوامل زیر بستگی خواهد داشت:


1

• به مبارزه طبقاتی

2

• به تسخیر قدرت و اعمال قدرت بوسیله پرولتاریا.

• دیکتاتوری پرولتاریا آغاز پایان دیکتاتوری پرولتاریا ست!

• هرکس این دیالک تیک را (دیالک تیک آغاز و پایان) را نمی فهمد، باید قبل از همه با چگونگی مبارزه ما آشنا شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر