۱۴۰۰ فروردین ۲, دوشنبه

درنگی در «تحلیلی» از فریاد ناصری راجع به مفهوم جهان (۱)


جهان در عالم فارسی

فریاد ناصری
(۲۰ مارس ۲۰۲۱) 
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 

اندیشیدن به مفهوم “جهان” 

اندیشیدن به بن است. 

چرا که تمام چیزها در جهان و از جهان معنا دارند 

اما این که در هر زبانی چه‌قدر و چه میزان 

به این بستر معنا دهنده‌ی گسترده 

فکر شده است 

خود حکایتی‌ست 

که

 نشان از توجه اهل آن زبان به هستی‌شان می‌دهد. 

هستی مردمان فارسی اگر قرار است 

روشن شود 

یکی از راه‌های آن 

اندیشیدن به مفهوم و معنای جهان است 

که 

متاسفانه اندیشه‌ی مدون و یک‌جایی در فارسی پیرامون این مفهوم 

وجود ندارد. 

همه هر چه هست پراکنده و این‌سو و آن‌سوست. 

می‌شود حوصله کرد و افتاد در میان متن‌ها و مکاتیب (مکتوب ها، نوشته های) فارسی و هر جرقه‌ و جمله‌ای را گرد کرد  که از جهان به دهان آمده و بر صحنه‌ی کاغذ پرتاب شده است. 

و 

رساله‌ای به دست داد از تعریف جهان در فارسی.

اما راه دیگری هم هست 

به جای اتخاذ چنین روش آغوش گشاده و پژوهشی‌ای، 

یک دریچه‌ را گرفت 

که 

در آن 

 فارسی با تمام وجودش از جهان 

به حرف آمده است. 

یک دهان به‌جای همه‌ی دهان‌ها. 

دیدن کل در یک جزء. 

جزءای که تمام کل را نشان می‌دهد

البته این دیدن متکی به سنت است. 

این سنت است که به ما اجاره می‌دهد 

جزء را به جای کل بگیریم. 

یک دهان را به‌جای دهان‌ها. 

در

 سنت 

هیچ دهانی 

شخصی 

نیست.  

هیچ دستی 

شخصی 

نیست. 

همه چیز در گستره‌‌ی وسیع سنت‌اند و گویای آن‌اند. 

همه چیز آن کاری را می‌کنند که سنت مجاز می‌دارد. 

هر دهانی حرفی را می‌زند که سنت می‌گوید. 

این سنت است 

که 

اجازه می‌دهد 

در فارسی از جهان را 

نماینده‌ی تمام حرف‌ها از جهان بدانیم. 

این سنت است 

که

 اجازه می‌دهد

 از یک حرف بفهمیم جهان در عالم فارسی چظور دیده شده، چطور تعریف شده و چه حد و حدودی دارد. 

برای تماشای این تعریف‌ها و حد و حدودها و دیدن‌ها یک غزل از انوری را انتخاب می کنیم:

 

بدیدم جهان را نوایی ندارد

جهان در جهان آشنایی ندارد

بدین ماه زرینش در خیمه منگر

که در اندرون بوریایی ندارد

به عمری از آن خلوتی دست ندهد

به نادر اگر بازی راست بازد

نباشد که با آن دغایی (دغل، قلب، خس و خاشاک) ندارد

نیاید به سنگی در انگشت پایی

که تا او در او دست و پایی ندارد

بکش انوری دست از خوان گیتی

چنین چرب و شیرین ابایی ندارد

 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر