۱۴۰۰ فروردین ۵, پنجشنبه

درنگی در شعری از احسان طبری (۱۳)

 

  احسان طبری

ویرایش و تحلیل 

از

یدالله سلطان پور

۱
برای مردمان بودن، طریق این است، این پیدا ست 

مَرآن را آدمی دان، کاو به‌سوی آدمی شیدا ست

 

معنی تحت اللفظی:

طریق،

برای مردم بودن است.

آدم کسی است که شیفته آدمی باشد.

 طبری پس از تحقیر خودخواهی،

به

تجلیل مردمان خواهی

می پردازد.


یعنی

عملا

دوئالیسم اگوئیسم و هومانیسم

را

توسعه می دهد.


بدین طریق

دیالک تیک فرد و جامعه

شخصیت و توده

تحریف و تخریب می شود.

این همان چاه خوشخیالی است که حزب توده در آن افتاده و یارای بیرون آمدن ندارد.

طبری

انسان انتزاعی

را

مطرح می سازد 

و

بسان احمد شاملو

شیفتگی به انسان انتزاعی 

را

می سراید و می ستاید.

بدین طریق

شعور طبقاتی اعضای حزب توده

قبل از تشکیل

تخریب می شود.

انسان

فقط 

به

مثابه انسان های متعلق به طبقات و اقشار اجتماعی  مشخص وجود دارد.

 

۲
ولی بنگاه کار است این جهان در زادۀ عالم 

خراج بلخ را، باید ستاند از چنگ این عالم


معنی تحت اللفظی:

این جهان بنگاه کار در آدمیان است.

از این جهان باید خراج بلخ را ستاند.

جامعه و جهان

موضوع کار توده های خلق است

و

نه

محل کار در توده.

توده های خلق

در

اثر کار مادی و فکری 

طبیعت

را

تغییر می دهند 

و 

ضمن تغییر طبیعت

خویشتن خویش 

را

طبیعت خویش

را

خویشتن را به مثابه موجودی طبیعی 

 تغییر می دهند

و 

هر دو 

را

 می شناسند.

بدین طریق

جامعه و جهان

تشکیل می یابد.

 

منظور طبری از خراج گرفتن از جهان،

استخراج مواد خام

است.

جامعه و جهان

طبیعت دوم

است.

طبیعت انسانی گشته است.

نتیجه نفوذ روح (شعور) در طبیعت بی روح است.

جامعه و جهان

طبیعت روحمند و شعورمند است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر