۱۴۰۰ فروردین ۲, دوشنبه

میتسه گربه ـ مینی موش (۱۴)

 gebrauchtes Buch – Muschi Miezekatze. [Hardcover] – Muschi Miezekatze. [Hardcover]

 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 

 مینی موش از درخت بالا می رود.

 

·    خاله گودولا از مینی موش چنان مواظبت می کند، که مادرها از بچه نوزاد مواظبت می کنند.

 

·    «من نسبت به تو احساس مسئولیت می کنم»، خاله گودولا می گوید.

·    «تو باید منظور مرا بفهمی!»

 

·    وقتی مینی موش بیرون می رود، خاله گودولا هم همراهی اش می کند.

 

·    به نظر مینی موش چنین کاری ابلهانه است.

 

·    مینی موش از زیر نرده وارد باغچه همسایه می شود و از درخت نارون بسیار بزرگی بالا می رود.

 

·    «خدا پناه دهد!»، خاله گودولا می گوید.

·    «تو خودت را به فلاکت می اندازی!»

 

·    خاله گودولا زنگ در همسایه را به صدا در می آورد.

 

·    کسی در خانه نیست.

 

·    خاله گودولا اشک در چشم دارد و ممکن است گریه کند.

 

·    «من می دانستم»، خاله گودولا می گوید.

·    «حالا از پائین آمدن عاجز خواهی ماند!»

 

·    او به زیر زمین می رود و نربام بزرگی را با خود می آورد.

 

·    وقتی که او به زحمت از نرده باغچه وارد خانه همسایه می شود، مینی موش از درخت پائین می آید و خاله گودولا نمی داند که اکنون باید خوشحال باشد و یا غمگین.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر