۱۴۰۰ فروردین ۸, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۴۲۸)

خوداندیشی

شین میم شین

حکایت هجدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۵ ـ ۴۶)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

حافظ

مستور و مست، هر دو چو از یک قبیله اند

ما دل به عشوه ای که دهیم، اختیار چیست.

 

معنی تحت اللفظی:

چون فرقی بین مست و مستور نیست،

ما

بی اختیار و بی اراده

فقط

به

عشوه

دل می سپاریم.

 

حافظ

در این بیت غزل،

 دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک مستور و مست بسط و تعمیم می دهد و هر دو قطب دیالک تیکی را یکسان می شمارد.

 

این به معنی تخریب دیالک تیک عینی هستی اجتماعی است.

این سیلی بر صورت تاریخ است.

 

حافظ

 بدین طریق،

 محتوای عینی اوبژکت ها را منکر می شود و از یکسانی همه چیزها دم می زند.

 

زیر قلم حافظ

دیالک تیک خیر و شر و همه دیالک تیک های عینی هستی تار و مار می شوند و تلاش برای تغییر وضع

معنی خود را از دست می دهد و بیهوده و عبث می نماید.

 

سعدی

 در این بیت شعر، 

تئوری برابری در گور را مطرح می سازد:

چه بنده باربری باشی و چه شاه تاجوری،

 در گور، نه بار سنگین نهاده بر سر را احساس خواهی کرد و نه تاج نهاده بر سر را.

 

عجب دلیل قانع کننده ای،

برای انکار اختلافات فاحش طبقاتی!

عجب دلیل قوی ئی

برای تبلیغ تئوری تسلیم و تحمل و رضا!

 

اگر واقعا به این یاوه اعتقاد دارید،

پس برای چه از کاسه لیسی قلدران دست بر نمی دارید؟

 

سعدی

پدرم بنده قدیم تو بود

عمر در بندگی به سر برده است

 

بنده زاده چو در وجود آمد

هم به روی تو دیده بر کرده است.

 

معنی تحت اللفظی:

پدرم مادام العمر غلام تو بود.

غلام زاده هم به محض تولد روی تو را دیده است.

 

سعدی

بنده خویشتنم خوان، که به شاهی برسم

مگسی را که تو پرواز دهی، شاهین است.

 

معنی تحت اللفظی:

بنده تو بودن برای من مثل پادشاهی است

برای اینکه مگش دست پرورد تو شاهین است.

 

از

برابری کذایی

فقط

در گور

خبری هست

و

نه

در جامعه.

 

حافظ

از عدالت نبود دور، گرش پرسد حال

پادشاهی که به همسایه گدائی دارد

 

معنی تحت اللفظی:

همسایگی گدا با پادشاه

نشانه عدالت است.

 

حافظ

خسروا، حافظ درگاه نشین فاتحه خواند

و ز زبان تو تمنای دعائی دارد.

 

معنی تحت اللفظی:

حافظ که ساکن دم در تو ست،

التماس دعا دارد.

 

حافظ

بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم

که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد.

 

معنی تحت اللفظی:

چرا پادشاه به خاطر چنین شعر تازه شیرین

سرتاپای حافظ

را

زر باران نمی کند؟

 

حافظ

من غلام نظر آصف عهدم، کاو را

صورت خواجگی و سیرت درویشان است.

 

معنی تحت اللفظی:

من غلام پادشاهم

برای اینکه او به ظاهر خواجه (ارباب برده دار) است و در باطن درویش.

 

ادامه دارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر