الیاس
علوی
·
دستانت را گرفتند
·
و دهانت را خرد كردند
·
به همین سادگی تمام شدی
·
از من نخواه، در مرگ تو غزل بنويسم
·
كلماتم را بشويم ،
·
آنطور كه خون لب هايت را شستند
·
و خون لب هايت بند نمي آمد
·
تو را شهيد نمي خوانم
·
تو كشته ي تاريكي هستي،
·
كشته ي تاريكي
·
اين شعر نيست
·
چشمان كوچك تو ست،
·
كه در تاريكي ترسيده است
·
در تنهايي
·
گريه كرده،
·
اعتراف كرده است
·
نمي خواهم از تو فرشته اي بسازم، با بال هاي
نامرئي
·
تو نيز بي وفا بودي
·
بی پروا می خندیدی
·
گاهي دروغ مي گفتي
·
تو فرشته نبودي
·
·
اما آنكه سينه ات را سوخته، به بهشت می رود
·
با حوریان شیرین هماغوشی می کند
·
با بزرگان محشور می شود
·
تو بزرگ نبودي
·
مال همين پائين شهر بودي
·
اين شعر نيست
·
خون دهان تو ست كه بند نمي آيد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر