۱۳۹۴ خرداد ۲۰, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (176)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان باب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین  
  
فکر خود و رأی خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رأیی

·        معنی تحت اللفظی:
·        در عالم رندی، فکر خود و رأی خود در بین نیست.
·        خودبینی و خود رأیی در مذهب رندان، کفر است.

·        خواجه در این بیت در سنت خردستیزان دست به سفسطه، مغالطه و عوامفریبی می زند:

الف
فکر خود و رأی خود در عالم رندی نیست

·        او از سوئی خوداندیشی و خودمختاری نظری (استقلال اندیشه و نظر) را مغایر با معیارهای زندگی رندان قلمداد می کند.
·        انگار زندگی رندان بهترین طریق زیست است.

ب
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رأیی

·        او از سوی دیگر به تحریف  مفاهیم خود اندیشی و خودمختاری نظری (استقلال اندیشه و نظر)  دست می زند و به ترفند مبتنی بر واژه بازی،  خود اندیشی را خودبینی، یعنی اگوئیسم و خود خواهی، خودپرستی جا می زند و خودمختاری نظری را خود رأیی یعنی خودکامگی.

1
·         خواجه پس از تحریف  و تحقیر مفاهیم خوداندیشی و خودمختاری نظری و مذموم قلمداد کردن آندو، وابستگی و بنده وارگی را توصیه و تبلیغ می کند:

در دایره ی قسمت
ما نقطه ی تسلیمیم
لطف، آن چه تو اندیشی
حکم، آن چه تو فرمایی

·        پس از مذموم و مطرود اعلام کردن خود اندیشی و خودمختاری نظری، آلترناتیو دیگری جز سه مورد زیر باقی نمی ماند:

الف
در دایره ی قسمت
ما نقطه ی تسلیمیم

·        نقطه تسلیم در دایره قسمت بودن و برای پذیرش هر حکم هر قلدری حاضر به یراق بودن.   

ب
لطف، آن چه تو اندیشی

·         لطف قلمداد کردن هر فکر هر قلدری  

ت
حکم، آن چه تو فرمایی

·        حکم مقدر و بی چون و چرا قلمداد کردن هر فرمان هر قلدری   

2

به مقام صبوری و تسلیم
که کند سنگ خاره را به دو نیم،

·        تسلیم نیما اما منضبط بودن، تابع و گوش به فرمان خرد اندیشنده ی خویش بودن است.
·        یعنی آنتی تز تسلیم خواجه است:
·        تسلیم نیما به معنی خود اندیشی، خودمختاری نظری و عملی است.
·        به قوه چنین تسلیمی می توان سنگ خاره را به دو نیم کرد و نه به قوه صرفنظر از خوداندیشی و خودمختاری و اطاعت کورکورانه از این و آن.

3
به جهادی که جان کند از تن
وز دل کوه، بر کشد آهن،

·        معنی تحت اللفظی:
·        با مبارزه ای که از تن جان بدر کشد و از دل کوه، آهن.

·        با این بیت، تفاوت نظری نیما با خواجه روشنتر می گردد.
·        اگر ابیات قبلی را با این بیت در رابطه قرار دهیم، به دیالک تیک اندیشه و عمل می رسیم که بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک است:

الف
با منش حرف های پیرانه
هم، ره آباد کرد، هم، خانه

·        منظور از حرف های پیرانه که هم راه را و هم خانه را آباد می سازد، فقط می تواند تئوری علمی و انقلابی باشد.

ب
به جهادی که جان کند از تن
وز دل کوه، بر کشد آهن،

·        و منظور از جهاد مصممانه و قاطعانه، فقط می تواند پراتیک باشد.

4
هم بدان همتی که بتواند
جان بندی ز بند برهاند،

·        معنی تحت اللفظی:
·        با همتی دست به کار شدم که قادر است، جان گرفتار در قید و بند را آزاد سازد.

·        نیما در این بیت، از قاطعیت و پیگیری در عمل پرده برمی دارد.
·        اکنون تفاوت و تضاد نظری نیما با خواجه آشکار تر می گردد:
·        نیما فاتحه بلندی بر «نقطه تسلیم در دایره قسمت بودن و هر حرف هر قلدر را لطف تلقی کردن و هر فرمان او را حکم دانستن» می خواند.
·        یعنی از خوداندیشی و خودمختاری (استقلال نظری و عملی)   اعضای جامعه و به زبان مارکس از سوبژکتیویته (فاعلیت) انسانی به دفاع برمی خیزد.

5
نگسلیدم ز ره که مقصودم
نشکوهیدم ار نه ره بودم

·        معنی تحت اللفظی:
·        راه مطلوبی را که در پیش داشتم، ترک نگفتم.
·        زمانی هم که در خارج از راه بودم، به خود نبالیدم.

·        نیما در این بیت از انضباط آهنین خویش از دو نقطه نظر زیر پرده برمی دارد:
·         
الف
نگسلیدم ز ره که مقصودم

·        از رعایت اکید تئوری علمی و انقلابی
·        ترک نگفتن راه تعیین شده
·        پرهیز از انحراف نظری (تئوریکی)    

ب
نشکوهیدم ار نه ره بودم

·        پرهیز از آوانتوریسم (ماجراجوئی)
·        پرهیز از غره گشتن به خویش و بی اعتنائی به تئوری رهایش اجتماعی     

6
من به یاری آن شکفته چراغ
راه بردم ز گلخنی سوی باغ

·        معنی تحت اللفظی:
·        بدین طریق، به مدد آن چراغ روشن (تئوری علمی و انقلابی)، از مزبله به باغ رسیدم.

·        نتیجه نهائی رعایت تئوری علمی و انقلابی در این بیت تبیین می یابد:
·        رسیدن از مزبله به باغ.

7
·        تفاوت و تضاد بینشی نیما با سعدی و حافظ از این قرار است.

·        هنر نیما تخلیه  مفاهیم فئودالی ـ قرون وسطائی سعدی و بویژه حافظ از خرافه و پر کردن آنها با علم است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر