سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان باب اول، ص 34 ـ
38)
تحلیلی
از شین میم شین
فکر
خود و رأی خود در عالم رندی نیست
کفر
است در این مذهب خودبینی و خود رأیی
·
معنی تحت اللفظی:
·
در عالم رندی، فکر خود و رأی خود
در بین نیست.
·
خودبینی و خود رأیی در مذهب رندان،
کفر است.
·
خواجه در این بیت در سنت خردستیزان
دست به سفسطه، مغالطه و عوامفریبی می زند:
الف
فکر
خود و رأی خود در عالم رندی نیست
·
او از سوئی خوداندیشی و خودمختاری نظری
(استقلال اندیشه و نظر) را مغایر با معیارهای زندگی رندان قلمداد می کند.
·
انگار زندگی رندان بهترین طریق
زیست است.
ب
کفر
است در این مذهب خودبینی و خود رأیی
·
او از سوی دیگر به تحریف مفاهیم خود اندیشی و خودمختاری نظری (استقلال اندیشه
و نظر) دست می زند و به ترفند مبتنی بر
واژه بازی، خود اندیشی را خودبینی، یعنی
اگوئیسم و خود خواهی، خودپرستی جا می زند و خودمختاری نظری را خود رأیی یعنی
خودکامگی.
1
·
خواجه پس از تحریف و تحقیر مفاهیم خوداندیشی و خودمختاری نظری و
مذموم قلمداد کردن آندو، وابستگی و بنده وارگی را توصیه و تبلیغ می کند:
در
دایره ی قسمت
ما
نقطه ی تسلیمیم
لطف،
آن چه تو اندیشی
حکم،
آن چه تو فرمایی
·
پس از مذموم و مطرود اعلام کردن
خود اندیشی و خودمختاری نظری، آلترناتیو دیگری جز سه مورد زیر باقی نمی ماند:
الف
در
دایره ی قسمت
ما
نقطه ی تسلیمیم
·
نقطه تسلیم در دایره قسمت بودن و
برای پذیرش هر حکم هر قلدری حاضر به یراق بودن.
ب
لطف،
آن چه تو اندیشی
·
لطف قلمداد کردن هر فکر هر قلدری
ت
حکم،
آن چه تو فرمایی
·
حکم مقدر و بی چون و چرا قلمداد
کردن هر فرمان هر قلدری
2
به مقام صبوری و تسلیم
که کند سنگ خاره را به دو نیم،
·
تسلیم نیما اما منضبط بودن، تابع و
گوش به فرمان خرد اندیشنده ی خویش بودن است.
·
یعنی آنتی تز تسلیم خواجه است:
·
تسلیم نیما به معنی خود اندیشی،
خودمختاری نظری و عملی است.
·
به قوه چنین تسلیمی می توان سنگ
خاره را به دو نیم کرد و نه به قوه صرفنظر از خوداندیشی و خودمختاری و اطاعت
کورکورانه از این و آن.
3
به جهادی که جان کند از تن
وز دل کوه، بر کشد آهن،
·
معنی تحت اللفظی:
·
با مبارزه ای که از تن جان بدر کشد
و از دل کوه، آهن.
·
با این بیت، تفاوت نظری نیما با
خواجه روشنتر می گردد.
·
اگر ابیات قبلی را با این بیت در
رابطه قرار دهیم، به دیالک تیک اندیشه و عمل می رسیم که بسط و تعمیم دیالک تیک
تئوری و پراتیک است:
الف
با منش حرف های پیرانه
هم، ره آباد کرد، هم، خانه
·
منظور از حرف های پیرانه که هم راه
را و هم خانه را آباد می سازد، فقط می تواند تئوری علمی و انقلابی باشد.
ب
به جهادی که جان کند از تن
وز دل کوه، بر کشد آهن،
·
و منظور از جهاد مصممانه و قاطعانه،
فقط می تواند پراتیک باشد.
4
هم بدان همتی که بتواند
جان بندی ز بند برهاند،
·
معنی تحت اللفظی:
·
با همتی دست به کار شدم که قادر
است، جان گرفتار در قید و بند را آزاد سازد.
·
نیما در این بیت، از قاطعیت و
پیگیری در عمل پرده برمی دارد.
·
اکنون تفاوت و تضاد نظری نیما با
خواجه آشکار تر می گردد:
·
نیما فاتحه بلندی بر «نقطه تسلیم
در دایره قسمت بودن و هر حرف هر قلدر را لطف تلقی کردن و هر فرمان او را حکم
دانستن» می خواند.
·
یعنی از خوداندیشی و خودمختاری (استقلال
نظری و عملی) اعضای جامعه و به زبان مارکس از سوبژکتیویته (فاعلیت)
انسانی به دفاع برمی خیزد.
5
نگسلیدم ز ره که مقصودم
نشکوهیدم ار نه ره بودم
·
معنی تحت اللفظی:
·
راه مطلوبی را که در پیش داشتم،
ترک نگفتم.
·
زمانی هم که در خارج از راه بودم،
به خود نبالیدم.
·
نیما در این بیت از انضباط آهنین
خویش از دو نقطه نظر زیر پرده برمی دارد:
·
الف
نگسلیدم ز ره که مقصودم
·
از رعایت اکید تئوری علمی و
انقلابی
·
ترک نگفتن راه تعیین شده
·
پرهیز از انحراف نظری (تئوریکی)
ب
نشکوهیدم ار نه ره بودم
·
پرهیز از آوانتوریسم (ماجراجوئی)
·
پرهیز از غره گشتن به خویش و بی اعتنائی به تئوری
رهایش اجتماعی
6
من به یاری آن شکفته چراغ
راه بردم ز گلخنی سوی باغ
·
معنی تحت اللفظی:
·
بدین طریق، به مدد آن چراغ روشن (تئوری
علمی و انقلابی)، از مزبله به باغ رسیدم.
·
نتیجه نهائی رعایت تئوری علمی و
انقلابی در این بیت تبیین می یابد:
·
رسیدن از مزبله به باغ.
7
·
تفاوت و تضاد بینشی نیما با سعدی و
حافظ از این قرار است.
·
هنر نیما تخلیه مفاهیم فئودالی ـ قرون وسطائی سعدی و بویژه حافظ
از خرافه و پر کردن آنها با علم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر