۱۴۰۱ دی ۱۲, دوشنبه

درنگی در انقلاب اسلامی تحت رهبری حضرت محمد (۳)

Ibn khaldoun-kassus.jpg

(۷۳۲ هجری قمری ـ ۸۰۸ هجری قمری)

(۱۳۳۲ میلادی - ۱۴۰۶ میلادی)

میم حجری

اگر تاریخ ابن خلدون جلد اول را خوانده باشی 

می بینی 

به زعم این تاریخ نویس عرب زبان 

آن چه به نام اعراب حتا مذهب شان وجود دارد

 به همت ایرانیان بوده است و خود جز شمشیر زدن و دزدی هیچ نداشتند.

 ناصر آقاجری
 

سؤال این بود

که 

 رسالت حضرت محمد چه بوده است و اسلام چیست؟
 
اگر رسالت موسی کلیم الله، رهایش قوم یهود از قید و بند بندگی بود،
رسالت حضرت محمد، انقلاب برده داری بوده است
و
اسلام 
ایده ئولوژی اشراف بنده دار و روحانی بوده است
و
قرآن
مانیفست حزب الله بوده است
و
الله
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی
اعضای طبقه اجتماعی بنده دار
بوده است.
 
همانطور که درخت،
انعکاس انتزاعی سرو و صنوبر و غیره در آیینه ذهن ما ست.
 
بی اعتنا به اینکه اسلام را اعراب و یا ایرانیان تدوین کرده باشند 
و 
بی اعتنا به اینکه قرآن را اعراب و یا ایرانیان نوشته باشند 
و
یا حضرت جبرئیل آورده باشد،
حضرت محمد شخصیتی انقلابی بوده
و
اسلام
ایده ئولوژی طبقه اجتماعی بنده دار انقلابی 
و
قرآن
مانیفست انقلاب اسلامی بوده است.
 
درست به همان سان مارکسیسم ایده ئولوژی پرولتاریا 
و
مارکس 
شخصیتی انقلابی بوده است.

آماج انقلاب اسلامی
خواندن فاتحه ای بر جامعه اشتراکی اولیه در حال تجزیه و تلاشی
و
استقرار جامعه برده داری
بوده است.
 

آماج انقلاب اسلامی
نجات جامعه از زوال و خدمت به پیشرفت جامعتی
بوده است.
 
اینکه این گذار از کمونیسم آغازین به جامعه برده داری
سیری خشن و خونین داشته است،
امری طبیعی است.
 
جاذبه انقلاب اسلامی تحت رهبری حضرت محمد
در همین ماهیت انقلابی آن است.
 
همان طور که فرزانگان همه کشورهای جهان
به حمایت از انقلاب اکتبر کمر بربسته اند،
به همان سان هم فرزانگان کشورهای مختلف به حمایت فکری و مادی از انقلاب اسلامی تحت رهبری حضرت محمد
کمر بربسته اند.

جوانشیر 
در
میراثش تحت عنوان «حماسه داد»
گفت و گوی سردار پابرهنه انقلاب اسلامی با شاه ایران 
را
از 
قول فردوسی
 با لحنی سرشار از تأیید و تحسین
تبیین داشته است،
بدون اینکه قادر به تحلیل ماتریالیستی ـ تاریخی قضیه باشد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر