سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا بانو چکامه سرا
تحلیل واره ای از میم حجری
صفحه فیس بوک
شیوا بانو چکامه سرا
تحلیل واره ای از میم حجری
مذهب بهانه ای بود
تا خدا انسانیت مان را
به ترازو بکشد
چه سنگین باخت قوم ما
این آزمایش را!
فانوس را ندیده
لنگر انداختیم در جزیره ای متروک،
خدا ساختیم،
جنسیتش دادیم
و به خاطرش
به چاله کشیدیم،
سنگباران کردیم،
زنان و مردان شهرمان را
و از کودکان
بره ای در پوستین گرگ ساخیتم.
دلیل دوم
خدا ساختیم،
جنسیتش دادیم
و به خاطرش
به چاله کشیدیم،
سنگباران کردیم،
زنان و مردان شهرمان را
و از کودکان
بره ای در پوستین گرگ ساخیتم
تا خدا انسانیت مان را
به ترازو بکشد
چه سنگین باخت قوم ما
این آزمایش را!
فانوس را ندیده
لنگر انداختیم در جزیره ای متروک،
خدا ساختیم،
جنسیتش دادیم
و به خاطرش
به چاله کشیدیم،
سنگباران کردیم،
زنان و مردان شهرمان را
و از کودکان
بره ای در پوستین گرگ ساخیتم.
دلیل دوم
خدا ساختیم،
جنسیتش دادیم
و به خاطرش
به چاله کشیدیم،
سنگباران کردیم،
زنان و مردان شهرمان را
و از کودکان
بره ای در پوستین گرگ ساخیتم
• دلیل دوم شاعر بر مردود گشتن فجیع قوم شاعر در امتحان الهی قابل تأمل تر است.
• نخست باید به درک منظور شاعر ازاین دلیل نایل آییم.
• مفاهیمی که شاعر در این بند شعر به خدمت گرفته اند، به شرح زیرند:
• «خداسازی»، «جنسیت بخشی به خدا»، «به چاله کشیدن زن و مرد به خاطر خدا»، «سنگباران زنان و مردان شهر»، «بره سازی از کودکان در پوستین گرگ»
1
مفاهیم «خداسازی» و «جنسیت بخشی به خدا»
خدا ساختیم، جنسیتش دادیم.
مفاهیم «خداسازی» و «جنسیت بخشی به خدا»
خدا ساختیم، جنسیتش دادیم.
شاعر با حکم «خدا ساختیم»، ظاهرا (ولی فقط ظاهرا!) تناقضی را وارد شعر خویش می سازند:
• کسی که پیشاپیش اعلام کرده بود:
• «مذهب بهانه ای بود تا خدا انسانیت مان را به ترازو بکشد»، اکنون قوم خود را به خداسازی متهم می کند.
• ایشان در آغاز شعر دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و انسان بسط و تعمیم داده بودند و نقش تعیین کننده را از آن فراز (خدا) دانسته بودند، فرازی (خدائی) که بسان آموزگار هومانیستی، انسانیت قوم شاعر را به محک زده بود.
• اکنون قومی که از امتحان الهی سرافکنده بیرون آمده، ظاهرا بر ضد خدای هومانیست خود شوریده، از تخت خداوندی اش به زیر کشیده، به ساختن خدای جدیدی مبادرت ورزیده و بدان جنسیت داده است.
• منظور شاعر اکنون تا حدودی روشن می شود.
• اما خدائی که انسان بسازد، درو اقع نه خدا (خودآ)، بلکه بت خواهد بود و بت در هر صورت تابع هوا و هوس بت ساز بت پرست خواهد بود.
• از سه حالت قصه خالی نیست:
الف
• بت ساز بت پرست به بتیت (بت وارگی) خدای جدید واقف است و لذا عوامفریب است.
• یعنی بت برای او نه خدای واقعی، بلکه وسیله و دستاویزی است برای تحمیق توده ها و تحت استثمار و ستم قرار دادن آنها.
ب
• بت ساز بت پرست به بتیت (بت وارگی) خدای جدید واقف نیست.
• یعنی انسانی از خودبیگانه است و مخلوق خود را خالق خودمی پندارد و می پرستد.
ت
• بت ساز بت پرست تجسم دیالک تیک خودفریب و عوامفریب است.
• اگر منافع مادی حیاتی و یا منافع طبقاتی ایجاب کند، تبدیل انسان به دیالک تیکی از خودفریب و عوامفریب محتمل است.
• اگر کسی نمایندگان فرماسیون فئودالی و یا بخش سنتی و یا حتی بخش مدرن بورژوازی در ایران را بلحاظ ایدئولوژیکی ـ عقیدتی مورد مطالعه قرار دهد، به این حقیقت امر پی خواهد برد:
• آنها اکثرا دیالک تیک خودفریبی و عوامفریبی اند.
• آنچه شاعر در نهایت سادگی تبیین می دارد، ریشه در تاریخ شناخته شده دیرین بشری دارد:
• ماجرای گذار از کمونیسم آغازین به جامعه برده داری نیز جز این نبوده است:
• مازاد محصول همبود و وسایل تولید که آتش همیشه روشن نیز جزو آن بوده، در معابد نگهداری می شده و تحت نظارت روحانیت بوده، روحانیتی که در مرحله معینی از توسعه نیروهای مولده، خدای قبیله را به زیر می کشد، به قول شاعر، «به خداسازی مبادرت می ورزد، به خدای خودساخته هویت می بخشد» و خود را به مثابه دیلماج و میانجی میان خلق و خدا جا می زند و زمینه ایدئولوژیکی (عقیدتی) لازم را برای نظام برده داری، یعنی زمینه ایدئولوژیکی (عقیدتی) لازم را برای سلب آزادی از اعضای همبود و برده کردن آنها فراهم می آورد.
• شاهنامه حکیم طوس به احتمال قوی، سوگنامه همین روند و روال است که شاعر در این شعر موجز و مختصر تبیین می دارند.
2
مفاهیم «به چاله کشیدن زن و مرد به خاطر خدا»، «سنگباران زنان و مردان شهر»
و به خاطرش
به چاله کشیدیم،
سنگباران کردیم،
زنان و مردان شهرمان را
و به خاطرش
به چاله کشیدیم،
سنگباران کردیم،
زنان و مردان شهرمان را
• اکنون می توان بقیه شعر شاعر را بهتر درک کرد:
• خداسازی و هویت بخشی به خدا به بت پرستی رواج درخور می دهد، شعور قوم شاعر را تخریب می کند و زمینه را بلحاظ ایدئولوژیکی (عقیدتی و اخلاقی) برای توحش و بربریت هموار می سازد:
• اکنون دیگر «به چاله کشیدن زن و مرد به خاطر خدا»، «سنگباران زنان و مردان شهر» و امثالهم مسئله ای نیست:
• چنین قوم بلحاظ ایدئولوژیکی ـ عقیدتی تخریبگشته به آسانی می تواند حتی فرزند دگراندیش خود را به گزمه های برده داران جدید لو دهد، خواهر و مادر خود را حتی در میدان شهر شقه شقه و یا سنگباران کند:
• ایده و اندیشه نفوذ کرده در کله انسان ها در کله درجا نمی زند، بلکه دیر یا زود از کله بیرون می زند، جامه عمل می پوشد، مادیت می یابد و وحشت می آفریند.
• دهه ها قبل از ساخته شدن کوره های آدمسوزی، تئوری راسیستی و آنتی هومانیستی، توسط نیچه ها تئوریزه و تبلیغ شده بود و به ضمیر توده ها رخنه کرده بود.
• فقط کافی بود که شرایط عینی برای بیرون آمدن ایده از کله فراهم شود و فاجعه آغاز گردد!
• ایدئولوژی و عقیده منحط به باور شخصی انسان ها خلاصه نمی شود.
• بلکه دیر یا زود جامه هراس انگیز مادی می پوشد، جامعه را به جهنم مبدل می کند و مردم را به عذابی الیم گرفتار می سازد.
3
مفهوم «بره سازی از کودکان در پوستین گرگ»
و از کودکان بره ای در پوستین گرگ ساخیتم.
مفهوم «بره سازی از کودکان در پوستین گرگ»
و از کودکان بره ای در پوستین گرگ ساخیتم.
• درک منظور شاعر از این حکم دیگر دشوار نیست:
• معصوم ترین اعضای جامعه و همبود حتی تحت تأثیر تبلیغات ایدئولوژیکی ـ عقیدتی مخرب و خرافی به گرگان بره نما بدل شده اند.
• ما در تحلیل شعری از اخوان تحت عنوان «همان اهريمن است، الله» نیز به ایده مشابهی برخورد کرده ایم و تحلیل مان به احتمال قوی کاملا درست نبوده و باید مورد تجدید نظر و تصحیح قرار گیرد:
• اخوان نیز در آن شعر، به بازتعریف خدا و الله و مرزبندی ماهوی میان آندو اقدام می کند:
• اخوان میان الله و اهریمن علامت تساوی می گذارد و به مثابه ضد دیالک تیکی «خدا» به محاکمه می کشد.
• در این زمینه میان شاعر و اخوان وجه تشابه جدی به چشم می خورد.
خدای شاعر نیز بسان «خدای» اخوان هومانیست و خردمند و خردگرا ست و الله اخوان بسان « خدای نوساخته» (بت جدید) شاعر این شعر، «اهریمن» است، دستاویز استثمار و ستم، توحش و بربریت است.
عمر شاعر درازباد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر