• تئوری بیگ بنگ، اگرهم به نفی خدا نمی انجامد، ولی به پایان فلسفه بسیار نزدیک می شود.
2
شین
وجود از روز اول لایزال است!
شین
وجود از روز اول لایزال است!
• «پایان فلسفه» دیگر چه چرندی است؟
• فلسفه ـ به قول هگل ـ یعنی خرد!
• فلسفه یعنی علم بررسی عام ترین قوانین هستی بطور کلی: طبیعت، جامعه، تفکر
• بیگ بانگ اگر اشتباه نکنم، به معنی قائل شدن آغازی برای پیدایش ماده است.
• به معنی انکار ازلیت و ابدیت واقعیت عینی است.
• اگر چنین باشد، یاوه ای بیش نیست.
• ماده (واقعیت عینی) نه آفریدنی است و نه نابودکردنی.
• به قول شیخ شبستر:
شیخ شبستر (معاصر با حافظ)
عدم موجود گردد، این محال است:
وجود از روز اول لایزال است!
عدم موجود گردد، این محال است:
وجود از روز اول لایزال است!
• ادعای پیدایش هستی از نیستی، به معنی باور به دیالک تیک عدم و وجود است، به معنی باور به دیالک تیک چیز و هیچ است که نه معنا دارد و نه می تواند وجود داشته باشد.
• چون هیچ و یا عدم هرگز نمی تواند بر چیز و یا هستی تآثیر بگذارد و و از آن تاثیر بردارد.
• هیچ و عدم را به خطه دیالک تیک عینی راه نمی دهند:
• برای هیچ در داربست دیالک تیک جائی وجود ندارد.
• واقعیت عینی هرگز نابود نمی شود، بلکه تغییر فرم می یابد.
• عدم اصولا معنی ندارد.
• نابودی و نیستی چیزی اصولا امکان پذیر نیست.
• آنچه عوام نابودی چیزها می نامند، در حقیقت تغییر فرم چیزها ست.
3
خسرو
خسرو
• در رابطه با آنچه هاوکینگ گفته است و من هم البته در حدی نیستم که بتوانم آن را رد یا قبول کنم، شما را به نقطه نظرات فیزیکدان آلمانی، برند فووینکل در مورد فلسفه ارجاع می دهم.
• مطالبی دیگری را هم که بیان داشتید، فکر می کنم با دستاوردهای علمی جدید خیلی سازگار نباشد.
4
شین
مسئله به این سادگی ها نیست!
شین
مسئله به این سادگی ها نیست!
• خیلی ممنون
• فرق علم با فلسفه این است که علم (مثلا فیزیک و یا شیمی) قوانین و قانونمندی های عرصه معینی از واقعیت عینی را مورد بررسی قرار می دهد:
• مثلا فیزیک فرم فیزیکی حرکت ماده (واقعیت عینی) را
• شیمی پدیده ها و روندهای مربوط به حرکت شیمیائی ماده را و الی اخر.
• علم منفرد و یا حتی همه علوم منفرد (دقیقه) با هم هرگز نمی تواند و در صلاحیتش هم نیست که برای کل هستی حکم صادر کند و مثلا از «پایان فلسفه» دم بزند.
• بررسی قوانین و قانونمندی های عام، حیطه عمل فلسفه است.
• فلسفه مارکسیستی البته همه دستاوردهای علوم را تعمیم می بخشد و از آنها برای تدقیق و توسعه احکام خویش استفاده می کند.
• حتی اگر ذره اولیه کذائی کشف شود و به مثابه ذره مادر تلقی شود، این هرگز به معنی پیدایش هستی از نیستی نیست.
• از نیستی نمی تواند هستی پدید آید.
• گرایشی بورژوائی در فیزیک هست که قصد مغلطه دارد تا بنیان مادی جهان را و عملا ماتریالیسم دیالک تیکی را بی اعتبار سازد.
• این تشبثات اما ارزش علمی ندارند.
• خدامراد فولادی چندی پیش در زمینه بیگ بنگ مقاله ای در مجله هفته منتشر کرده است که خواندنش شاید ضرر نداشته باشد.
• با خواندن مقاله ای از فیزیکدانی و یا شیمیستی که نمی توان به حقیقت امری واقف شد.
• برای فهم مطلبی از عالم فیزیکدان باید مفاهیم و مقوله ها و تئوری های خاص فیزیک را قبلا شناخت.
• اینکه فلان دانشمند شیمی و یا فیزیک ادعائی کرده و یا به کشف معینی نایل آمده، دلیل بطلان حقایق مبرهن نمی شود:
• اولا می توان دانشمندان فیزیک و یا شیمی و غیره نشان داد که انسان واره های تک بعدی اند و اصولا تفکر مفهومی سرشان نمی شود و خرتر از هر خری اند.
• ثاینا معیار حقیقت احکام نه ادعای این و آن، نه ادعای این فیزیکدان و یا آن شیمیست، بلکه پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل و غیره) است.
• بطلان این ادعا که هستی از نیستی پدید آمده در کوره پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل) اثبات می شود:
• مثال:
• مدعی پیدایش امکان هستی از نیستی، باید عملا از نیستی، هستی پدید آورد، از هیچ، چیزی پدید آورد وگرنه ادعایش در حد یاوه درجا خواهد زد.
• معیار و محک حقیقت احکام و نظرات پراتیک است و بس.
• بدون درک و هضم فلسفه علمی (مارکسیسم ـ لنینیسم) نمی توان به تمیز حق از باطل نایل آمد.
• مسئله به این سادگی ها نیست.
5
الف هاتفی
الف هاتفی
• فکر کنم باید مفاهیم مشترک بین فلسفه و فیزیک را دوباره تعریف کرد تا چنان چه سوء تفاهمی است، بر طرف شود.
• پیش تر بگویم که این جانب در هر دو زمینه نه صاحب نظرم و نه متخصص.
• از این روی زیاد بر من خرده نگیرید.
• آن چه خواهم نوشت تنها آموخته هایی است از مطالبی که دانش عمومی در اختیار ذهن های کنجکاو قرار می دهد و این یکی نیز در زمان حال تابع کنش های طبقاتی است.
الف
• فلسفه علمی ماده را این گونه تعریف می کند:
• هر آنچه که خارج از ذهن انسان است، ماده نامیده می شود.
• ”ماده (واقعیت عینی) ” است.
• و این علمی ترین تعریف از ماده که راهگشای علوم تجربی است.
ب
• ایدئولوگ های ایده آلیست عموماً به عمد و علاقه مندان به دانش عمومی و حتی پاره ای از دانشمندان عموماً سهواً ماده را با جرم که به مانند انرژی (در تمام اشکال آن)، یکی از اشکال ماده است، یکی می پندارند.
• و همین اساس سوء استفاده از دستاوردهای علمی نظیر بیگ بنگ و کشف ذره هینگز، به قصد عوام فریبی است.
• از این روی باید این جمله آقای صدری را این گونه تصحیح کرد تا مورد سوء استفاده عوام فریبان قرار نگیرد:
• “ذره هیگز”، به عنوان واسط ذرات بنیادین بدون جرم با ذرات دارای [جرم]” است نه واسط با ماده .
• چرا؟
• چون ذرات بنیادین بدون جرم خود فرمی از واقعیت عینی (ماده) است.
• و همچنین این جمله شین میم را نیز باید تصحیح کرد که «بیگ بانگ اگر اشتباه نکنم، به معنی قائل شدن آغازی برای پیدایش ماده است.»
• در این جمله باید به جای «ماده»، «جرم» باشد.
• و اینجا است که «گرایشی بورژوائی در فیزیک … قصد مغلطه دارد.»
ت
• ماده به عنوان یک “واقعیت عینی هرگز نابود نمی شود [و از هیچ بوجود نمی آید]، بلکه تغییر فرم می دهد.”
پ
• چگونگی تبدیل جرم به انرژی سال ها پیش تبیین یافته و انیشتن فرمول ریاضی آن را ارائه داده است: (انرژی مساوی است با جرم ضربدر سرعت نور به توان 2)
• او حتی در یک واکنش هسته ای به طور تجربی مقدار جرمی را که به انرژی تبدیل گردیده، مورد اندازه گیری قرار داده است.• اما مکانیسم تبدیل انرژی یا بهتر بگویم ذرات بنیادین بدون جرم به جرم دارای حلقه گم شده ای بود که فرضیه این حلقه را آقای هیگز در ۵۰ سال پیش ارائه داد که از همان زمان مغلطه گران بورژوازی به آن نام ذره الهی دادند.
• وجود این حلقه به عنوان یک واقعیت عینی نه کذائی و نه الهی در آزمون های اخیر احتمالاً عینیت یافته است و این خود مبین دستاوردی بزرگ در جهت اثبات تعریف فلسفه علمی (مارکسیستی) از ماده و این که “واقعیت عینی هرگز نابود نمی شود (و از هیچ بوجود نمی آید)، بلکه تغییر فرم می دهد.” است.
ث
• ” فلسفه مارکسیستی البته همه دستاوردهای علوم را تعمیم می بخشد و از آنها برای تدقیق و توسعه احکام خویش استفاده می کند.” و علوم نیز.
موفق باشید.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر