۱۴۰۲ آذر ۲۹, چهارشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۸۸)

  

 
میم حجری

 

من ـ زور از عقیده چیست؟
عقیده مذهبی؟
مگر مسلمانان
خون میلیون ها تن از همدیگر را نریخته اند؟
 مگر مسیحیان خون میلیون ها تن از همدیگر را نمی ریزند؟
مگر میان پوتین و پالان اختلاف مذهبی هست؟
مگر میان حماس و الفتح اختلاف مذهبی هست؟
چرا به همدیگر آرامش نمی بخشند؟
اگر من ـ زور نظر باشد
چگونه کسی می تواند نظر واحدی در هر زمینه با شخص واحدی داشت؟
مگر نظرات حی و حاضرند؟
مگر نظرات نتیجه تفکر مشخص افراد نیستند؟



بابانوئل مهربون!!باشی، ژاپنی مودب هم باشی چه شود! یاد ایران و آخوندا افتادم! هر وقت یه آخوند یا "شبه آخوند" از کنارم رد میشد غر میزد یا چپ چپ نگاه میکرد! یه بار که یکیشون بهم گفت خدا ریشه تونو بسوزونه! بگذریم، اینجا کریسمس تعطیل نیست،فقط به مناسبت سال نو امپراطوری 4 روز تعطیله
ویدا


ژاپنی ها که مسیحی نیستند تا بابا نوئل داشته باشند.
مسیحیت حتما سوقات فرنگ است.
ضمنا
فاشیسم ژاپن که بهتر از فوندامنتالیسم اسلامی نبوده است.
بی دلیل نبود که امپریالیسم امریکا مجبور به پرتاب دو بمب اتم بر دو شهر مهم ٓژاپن شد.
ژاپنی ها فاناتیک ترین فاشیست ها بودند



پلیس:
هر چه شما می گویید* می تواند بر ضد شما
مورد استفاده قرار گیرد.
حریف:
می دانم.
من متأهلم
 نه مجرد.

منظور حریف از این نکته چیست؟

محتوای این شعر درویش
همان محتوای سمتگیری سیاسی فوندامنتالیسم اسلامی (حماس و حزب الله و غیره)
و
همان محتوای سمتگیری سیاسی فاشیست ها و فوندامنتالبیست های اسرائیل است.
این
فاتحه ای بر همزیستی خلق یهود با خلق فلسطین است و بس.
با این سمتگیری سیاسی ایراسیونالیستی (ضدعقلی) و ضد بشری و ضد انقلابی ـ ارتجاعی
نه تنها مسئله ای حل نمی شود.
بلکه لاینحل می ماند.
خلق ها که فرقی با هم ندارند.
همه خلق ها برابر و خواهر و برادرند.
بهتر از همزیستی خلق ها و کمک به همدیگر
راهی وجود ندارد.
پیش به سوی کمونیسم و خروج از خریت و بربریت



دین و آیین زرتشت
دینی ناتورالیستی است.
در اروپا هم قبل از رواج مسیحیت و حتی قرن ها پس از رواج مسیحیت
عناصر و خدایان ناتورالیستی  پرستیده می شدند.
ناتورالیسم که پیشرفته تر از مونوته ئیسم نبوده تا بدان فخر فروخته شود.
مسیحیت و اسلام
صدهزار بار پیشرفته تر و اجتماعی تر از ادیان ناتورالیستی اند.
به چیزی باید فخر کرد
که
کپک زده تر از مسیحیت و اسلام نباشد.
قربانی کردن گوسفند و غیره
برای تعدیل تضادهای اجتماعی اند
محتوای هومانیستی دارند.
هارت و پورت را باید رها کرد و تفکر علمی و انقلابی پیشه کرد





این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک  خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گلها می اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و این زمان خسته ی مسلول
و مردی از کنار درختان خیس میگذرد
مردی که رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرار می کنند.
فروغ فرخزاد


اسلام
 یهودیت و مسیحیت و زرتشتیت و غیره را نفی دیالک تیکی است.
 به همان سان
 که فرزند سحر
 او را نفی دیالک تیکی خواهد کرد.
دین چیست؟
 دین فرمی از شعور است.
بشر نمی تواند بدون شعور به سر برد.
فرق بشربا خر همین جا ست.
بی دینی که بهتر از تدین نیست.




مثلا کدام برداشت ما مشابه با طباطبایی بوده؟
البته ما از طباطبایی چیزی نخوانده ایم.
ضمنا نظر اخوندها حتما نباید نادرست باشد



شب كه مي آيد و مي كوبد پشت در  را؟

هی مش خسرو
پشت در را نمی توان کوبید.
پشت خر را می توان کوبید.
آبرو می رود
ای ابر کهنسال ببار




جامعه  طبقاتی
همیشه دوقطبی بوده است.
 جامعه و جهان
  طویله و جنگل
 شده است.
همه چیز بند تنبانی شده است.
حتی اعتراضات
 بند تنبانی اند.
خیلی ها جان شیرین فدای یک سلفی کرده اند
احدی
سیاسی نیست.
حتی احزاب سیاسی کذایی
حاضر و مایل و قادر به هماندیشی نیستند.



منظور از یک دانشگاه هاروراد چیست؟
یکی از دانشکده های دانشگاه هاروارد؟
کدام رشته علمی ویا فنی و فلسفی و هنری  در این رشته تدریس می شود؟
دانشگاه هاروراد
دانشگاهی خصوصی است و هر خر پولی می تواند در ان تحصیل کند.



قرآن را تحلیل و منتشر می کنیم.
 قرآن
 هزاران بار مترقی تر از تورات و انجیل است.
اسلام
را فقط از موضع مارکسیستی می توان نقد کرد و نه از موضع فاشیستی



فرهنگ اسلام
 وجود ندارد.
 اسلام
ایده ئولوژی است
و نه فرهنگ.
 ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
اسلام تجار بازار
با اسلام دهاقین و پیشه وران
یکی و یکسان نیست.
ضد یکدیگرند

فرهنگ

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2901

پایان


زندان شب یلدا
چند این شب و خاموشی؟
وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح برانگیزم
گر سوختنم باید افروختنم باید (شاید. ای بسا سوختن ها که افروختنی در پی ندارند.)
ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم
(ای عقل بزن در من)

صد دشت شقایق،
 چشم
در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم

چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم

برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را از سینه فروریزم

چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد در صاعقه آویزم

ای سایه
 سحرخیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
هوشنگ ابتهاج



در این حرف مملو از ایراد  مش محمد الماغوط
که ظاهر انتقادی دارد و حاوی ذراتی از حقیقت است
تحریفی صورت گرفته است که همه نمی توانند دریابند.
اولا
ضد دیالک تیکی فقرا
اغنیا هستند و نه مسئولین انتزاعی.
ثانیا ضد دیالک تیک مسئولین (هیئت حاکمه)
طبقات حاکمه اند
نه مسئولین، که مأمورین شانند.
ضد دیالک تیک طبقات حاکمه هم توده اند و نه فقرا.
چه بسا
به توده
اجازه شرکت در مقاومت و مبارزه را حتی نمیدهند
سلطان محمود می خواست رعایایی را که در مقابل قوای بیگانه مقاومت کرده بودند و پیروز شده بودند
همه را گردن بزند.
دلیلش این بود که توده حق شرکت در جنگ را ندارد.
سرداران و سرهنگان و سرلشگران و حتی افسران از اعضای طبقات حاکمه اند و نه از توده.
جنگ عمدتا بر سر مالکیت بر وسایل تولید و ثروت های مادی (معادن و منابع و مخازن و مراتع و مزارع و غیره) است.
جنگ
ضمنا می تواند جنگ توده ای بر ضد اقلیت انگل ملی و بین المللی باشد



کامنت ها محدود و منحصر به افکار معینی اند.
کامل نیستند.
برای کسب لیاقت تفکر مفهومی
باید تعریف مفاهیم را مثلا مفهوم عشق را استخراج کرد و فرمول بندی کرد و فراگرفت.
 شما به تعریف مفاهیم اعتنایی ندارید.
بیشتر گمان ورزی می کنید.
دوستی و رفاقت بین الکمونیستی
حاوی عشق به مراتب اصیلتری اند.
خیلی از توده ای ها برای لو ندادن رفیقی
 زیر شکنجه مرده اند.
 این معنایی جز عشق اصیل به رزم طبقاتی و همرزم ندارد.
عشق
 در ایده ئولوژی و ادبیات برده داری و فئودالی و بورژوایی واپسین و امپریالیستی به لجن کشیده شده و می شود.
بحث بر سر این است.



همین اییدشه را
حضرت علی هم گفته است.
حضرت هگل هم گفته است


نماز را قضا هست
حضور را قضا نیست.
شمس تبریزی

حرف بی ربطی است.
اولا حضور را هم می توان مثل نماز  قضا کرد.
ثانیا
حضور در دیالک تیک غیاب و حضور معنی دارد
 و نه در دیالک تیک نماز و حضور.
در نماز
حضور ذهنی مطرح است.
منظور این است که نماز نباید کردوکاری مکانیکی شود:

ستاره ها ، همه در خواب می درخشیدند
و من ، به بانگ خروسان ، نماز می خواندم
حضور قلب من از من رمیده بود و ، نماز
به بازی عبث لفظ ها بدل شده بود
و لفظ ها همگی از خلوص ، خالی بود




عجب مزخرفاتی
قسم به قبر قمر
که هدایت از قران و اسلام کمترین خبری ندارد



یعنی چه مشد علی؟
 رسیدن به هدف معین
 مثلا معلم شدن
که به معنی رسیدن به همه خواسته ها نیست.
عقلت کجا ست؟



من ـ زور از تمامیت خواهی چیست؟
 توتالیتاریسم
 از مفاهیم خر رنگ کن امپریالیستی است
و
فقط به درد خر پروران  می خورد
و
نه
به دردخردگرایان و خرد پروران



ایموجی چیه
مش ویدا.
ما در کنار پنجره ایم
 با افتاب رابطه داریم.
ما مفهومی می اندیشیم.
ما به تسلیحات سخن مسلحیم


فوری تهران- انفجار در قضاییه جلادان، دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۸ توسط قهرمانان کانون‌های شورشی مجاهدین خلق

خوب.
که چی بشود؟
خود جنقوریان هم تروریست اند
و
فکر و ذکرشان بمبگذاری در همه کشورهای جهان است
مجاهدین خلق
جریانی آنارشیستی است.

من ـ زور مش شهپر؟
شفیعی
میلیون ها بیت شعر پارسی بی محتوا خوانده است
هر کس دیگر هم میخواند می توانست شعر بسراید
شفیعی شاعر نیست
شعور هم ندارد.
عشعارش هم بند تبنانی و بی معنی اند
عرشاد اسلامی دنبال چیست؟
ما یک میلیون بیت شعر تحلیل کرده ایم
بخواند و خرشاد شود




به عوض هارت و پورت برو کلاس اکابر تا بدانی که دیکتاتوری نه مذهبی ولائیک
بلکه طبقاتی است


آدم باید خر باشد و دوست زنی و یا نری گردد که کریه المنظر است.
حتی
نباتات و جانوران از حشره تا حیوان
استه تیک خاص خود را دارند.
نیچه
اصلا آدم نیست.
فقط فاشیست ها و فوندامنتالیست های کثافت اسلامی
لاطائلات شوپنهاور و نیچه و غیره را در ط. رواج داده اند و رویا به خورد این و آن می دهد




خبر فوری:
 انفجار مهیب در مقر نیروی هوایی و فضایی ایران در تهران
. این ستاد موشک ها و پهپادها را در اختیار نیروهای نیابتی رژیم در منطقه قرار می داد.

مرد
از فضایل اخلاقی نظامات برده داری و فئودالی است
فخر واژه است.
زن در ایده ئولوژی اینها
نامرد است و مرد باید نامرد را بزند
چون اسمش هم زن است و گرنه می شد نزن




ازدواج با عشق و عاشقانه همونقدر که به ضرر مردهاست برای زن ها ضروریه! حالا چرا؟ چون مردی که صرفا براساس احساس تصمیم میگیره زنی رو انتخاب خواهد کرد که معیارها و پارامترهای لازم را برای همسری و مادری نخواهد داشت و به اصطلاح چشمش رو روی نواقص و عیوب طرف مقابل میبنده
رویا

اولا
بشر
دیگر نمی تواند عاشق کسی شود.
اگر یک در یک میلیون
کسی خر شد و عاشق کسی شد
چه زن باشد و چه نر
فقط نباید با او ازدو اج کند.
چون آغاز فاجعه خواهد بود و فرزندان بدبخت خواهند شد.
عشق
رابطه نیست
وابستگی است
معشوق
خودش
دنبال معشوق خود می گردد و متنفر از عاشق کذایی خویش است.





نمونه مکر زنان: راه وادار کردن شوهر به انجام هرکاری: شوهر را در نتیجه ی تشویق و التماس-ترس- غرزدن ونق زدن مداوم آنقدر خسته و ناتوان کنیم که دیگر نتواند دربرابر چیزی مقاومت کند و چاره ای جز تن دادن به کار مورد نظر نداشته باشد .
رویا


رویا
بسان آخوندها
زن ستیز است.
رویا
علیرغم زن بودن زن شناس نیست.
زنان را باید از نو شناخت
ما نویسنده رئالیست نداریم تا جهان زنان را منعکس کند.
دولت آبادی و غیره فقط جنبه های بند تنبانی از جهان زنان را منعکس کرده اند.
زنان معرکه اند.
مکر چیه؟



آخوندها بیسواد نیستند
آخوندهایی هستند که تحلیل های رئالیستی و راسیونالیستی از قرآن دارند.
اوپوزیسیون
همه اش تحقیر و توهین می کند و دشنام میدهد.
آخوندی تحلیلی نوشته و اثبات کرده که قران کلام خدا نیست
آخوندها خر پرور هستند
ولی خر نیستند.
آخوندها
معماران روح جامعه برده داری و فئودالی اند
روشنفکریت برده داری و فئودالی اند.




دهها بار توضیح داده ایم.
 دوستی و دشمنی
 رابطه است.
عشق و نفرت رابطه نیست.
عشق
وابستگی است.
یکطرفه است.
معشوق چه بسا متنفر از عاشق است.
سعدی صدها بار توضیح داده است.
 دوستی و دشمنی رابطه اند.
دو طرفه اند.
دوستی
 بر اساس منافع مشترک تشکیل می یابد.
سیاوش کسرایی در شعری تحت عنوان «نان به یک نرخ نمی ماند...»
توضیح داده است
بطزگ تنی فیلسوف حزب توده
سیاوش بوده است.
سیاوش تحلیلی از شعری از نیما دارد
که شباهت غریبی به تحلیل مارکسیستی ما دارد و ما متاتحلیلی بر آن نوشته ایم و ستوده ایم




اشکال در فرهنگ هست نه در قوانین ، چون قوانین هم بر اساس فرهنگ نوشته میشه
بابک
قوانین چه ربطی به فرهنگ دارند؟
قوانین زمان شاه
قبل و بعد از انقلاب سفید ع
وض می شوند
و پس از عنگلاب اسلامی
 زیر و رو می شوند.
 مگر فرهنگ کذایی ایران عوض شده؟
مگر این جماعت فرهنگ دارند؟
 برادر سر خواهرش را به جرم داشتن دوست پسر می برد و فخر فروشانه با کله خواهر یک دست  و قداره در دست دیگر
 در خیابان به راه می افتد
و خرمن احسنت درو می کند.
نجفی عصبانی می شود و معشوقه و زن دومش را در حمام خانه به هفت تیر می بندد.
مگر این جماعت فرهنگ دارند؟



کفگیر اوپوزیسیون خورده ته دیگ.
به عوض انتقاد انقلابی
نق می زنند.
رئیس تربیت بدنی حتما نباید فوتبالیست و وزنه بردار باشد.
کارمند است.
مگر سران تیم های ورزشی آلمان و انگلستان و غیره
هیکل جمع و جوری دارند؟



عاقل که کار خویش به تدبیر می‌کند‌
 جاهل همیشه تکیه به تقدیر می‌کند.

دیالک تیک تقدیر و تدبیر
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جبر و اختیار است
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از آن جبر (نقدیر) است.
جبر (ضرورت)
یک مقوله مهم فلسفی است
که در فاتالیسم با تقدیر و در مذاهب با مشیت الهی جایگزین می شود.
دیالک تیک تقدیر و تدبیر
ربطی به عقل و جهل ندارد.
بشر
حتی برخی از جانوران
در دیالک تیک تقدیر و تدبیر (جبر و اختیار) زندگی می کنند.
همین کفشدوزک کوچولو
می تواند دمای هوا را در ۶ ماه بعد پیش بینی کند و حوایج و اقدامات لازمه را تدارک ببیند.
همین مورچه مولد قارچ و پنی سیلین است.
همین سگ معرکه است و همه فن حریف است
سگ از نوزادان و پیران پرستاری می کند
همین خر
روانپزشک است ویکی از مهمترین صادرات پاکستان است



  انسان
 روزی
 جماد
 بعد
نبات
و
بعد
جانور بوده است
 و
 در روند کار و در اثر کار
 توسعه یافته و  انسان شده است.
هم داروین می دانست و هم مولانا:
 از جمادی مردم و نامی شدم...



هنر
اولین و ابتدایی ترین فرم شعور بشری است که در روند کار تشکیل یافته است
شاید حتی قبل از  کسب توان مفهوم سازی و تکلم.
بقایای آثار هنری نیاکان بشری
 اخیرا در غارها کشف شده اند.
شعور هنری بعدا توسط شعور اساطیری و بعدا هر دو توسط شعور مذهبی نفی دیالک تیکی شده اند.
به همین دلیل اساطیر و کتب مذهبی مثلا قران
ضمنا آثار هنری اند
قران
حاوی قصص بیشمار است که پروین اعتصامی همه را به شعر کشیده است و کار عظیمی بوده است



من ـ زورش از دیگر کشورها عراق و یمن و سوریه و لبنان و غزه و غیره است.
البته آنها هنوز از فردای جنقوری خبر ندارند.



بحث بر سر چیست؟
بحث بر سر ما ست و یا بر سر عادولف احمد شاملو؟
ضمنا رضا پهلوی و ثابتی
صدها بار مترقی تر از خمینی و خامنه ای و شیوخ خر و خرپرور اند.



تو
نه
 می دانی جامعه چیست
و
 نه
 از تاریخ کره خبر داری.
کره کشوری مستعمره بوده و همینکه توانسته پابرجا بماند
کار آسانی نبوده است.
کره
 فقط اسمش کمونیستی است.




ملاک و معیار چیست؟
تعیین کننده در تحلیل  
نه افراد،
بلکه افکارند.
حقیقت که در افراد نیست.
افراد می توانند در افکار خود تجدید نظر کنند و موضع عوض کنند
یا حتی بمیرند.
افکار
اما می مانند و مؤثر می افتند.
 حقیقت باید در افکار جست و جو شود.
 قیافه و هیکل همه افراد   دیر یا زود تخریب می شود.
همه زشت می شوند
ظاهر افراد مهم نیست.
ماهیت طبقاتی افراد و مواضع سیاسی و سمتگیری طبقاتی آنها مهم است


هی مش خیام
گردون چیه؟
نیاکان تو
روزی جمادات
بعد
نباتات
و
 اخر سر جانوران بوده اند.
از جمادی مردی و نامی شدی
وز نما مردی به حیوان سر زدی
مردی از حیوانی و آدم شدی
اخر تو چه دانشمندی تشریف داری که مولانا تیز هوش تر از تو ست؟



دین
 فرمی از شعور است.
بی دینی
 به معنی بیشعوری است



دلیلش چیست و در چیست؟
بشر که مشکلی با رفتن بر روی زمین ندارد.


حی علی السلاح
به تنهایی
به فاجعه می انجامد.
راه نجات
در
دیالک تیکی از حی علی الصلاح و حی علی السلاح است.
دیالک تیک  حی علی الصلاح و حی علی السلاح
فرمی از دیالک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) است.
نقش تعیین کننده
در این دیالک تیک
 از آن پراتیک است
ولی بدون تئوری انقلابی
پراتیک  
بی ثمر و حتی کونترا پرودوکتیو می ماند.
خر نمی تواند انقلاب کند

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر