۱۴۰۲ آذر ۲۵, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۸۶)

  

 
میم حجری


کسی که اخبار را نمی شنود و نمی بیند
بی خبر می ماند
و
کسی که می شنود و می بیند،
کره خر می گردد.
مارک تواین
ویسنده امریکایی

 ‏پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مُهر زد.

روی برگه‌ی اعزام به بیمارستان
افسر نگهبان
شغل‌ام را «آزاد» نوشته بود.

خندیدم
چگونه یک زندانی
می تواند شغلش آزاد باشد؟!

محبوبم به تو فکر می‌کنم
به تو، که می‌دانی شاعرم
و دوست داشتن تو
شغل تمام وقت من است
بکتاش

آره.
شاعر حتما نباید شعور داشته باشد.
یه قول حریفی:
می توان زندانی بود و و حتی در سلول انفرادی بود و علیرغم آن آزاد بود.
فقط کافی است
که خر نباشی.
آزادی = ترک خریت




خیابان ها
پر اند از انسان های خالی و توخالی
فرنگی


در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۱ در محله‌ی نیاوران تهران، #مریم_اسماعیل_زاده را با شلیک سه گلوله به قلبش کشتند

دلیل ترور افراد در جنقوری فوندامنتالیستی
جمال آنها ست.
۹۹ درصد شهدا
ماهرو و پلی بوی بوده اند
زشت رویان
دشمن زیبایی اند.
کسی در این ط. سیاسی نیست

پرسیدند:
آزادی چیست؟
علامه ای گفت:
آزادی داشتن وجدان خوب است.

خاک بر سر علامه خر که معنی آزادی را آنهم در فرنگستان و نه در جمکرانستان
نمی داند.
آزادی و یا اختیار = درک جبر و یا ضرورت
مشد هگل/

اختیار = خروج از خریت
وجدان خوب چیه بدبخت



بر سر مزار کسی که شادی نمی کنند.
عقلت کجا ست؟
اصلا برای چی تو را اعدام کرده اند؟




هر چه می کنم نمی توانم از واژه ی " کینه" بالا رفته و
آن را پناهگاهی برای خود کنم
هر چه می کنم نمی توانم در کنار واژه ی " انتقام "
سنگری کنده و
آن را پناهی برای سنگ دلی کنم
هر چه می کنم نمی توانم روزی، دمی ، آنی
واژه ی عشق را نبینم و
آن را یار غار چشمان زیبای شعرم نکنم!
شیرکو بی کس.

شیرکو
 بیگانه با تعریف ساده ترین مفاهیم است.
از دیالک تیک هستی به کلی بی خبر است.
شیرکو
خیال میکند که کینه به تنهای وجود دارد و دلبخواهی است.
کین در دیالک تیکی از مهر و کین وجود دارد که به یکدیگر تبدیل می شوند
عشق هم در دیالک تیک عشق و نفرت وجود دارد و چه بسا به یکدیگر تبدیل می شوند.
مهر و کین و عشق و نفرت
اختیاری و ارادی و دلبخواهی نیستند
تا از آنها و در جوار انها سنگر بکنی و هارت  و پورت بکنی.
مهر و کین و عشق و نفرت
دست خود افراد نیست.
در کلیدر
قربانی عاشق جلاد خود می شود
عشق چیزی ضد عقلی است
عشق
تحفه نیست.
عشق
شرم انگیز است.
اگر کسی از عقل اندیشنده (مارکسیسم) بهره مند باشد
عاشق نمی شود
دنبال دوست و یا رفیق می گردد و نه دنبال معشوق ویا عاشق



آره.
موضع احمد شاملو در جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط متفقین و انقلاب دموکراتیک آذربایجان
 چی بود؟
موضع احمد شاملو
در جنبش ملی چی بود؟
موضع احمد شاملو پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید و طرد روحانیت و اشراف فئودال از حاکمیت و حکومت چی بود؟
 احمد شاملو
مخالف انقلاب سفید بوده است
شعر معروفی تحت عنوان «ایکاش می توانستم...» سروده است
یعنی عملا در سنگر روحانیت کثافت بوده است
 احمد شاملو
مدافع سینه چاک  باندهای تروریستی فدایی و مجاهد بوده است
برای هر تروریست شهیدی مرثیه ای سروده است و خود را به عرش اعلی برده است
از مجاهد ۱۸ ساله ماشین دزد بمبگذاری به نام مش مهدی رضایی
شبراهنکوهمرد ساخته است
 احمد شاملو طرفدار چی بوده است؟
شعر  احمد شاملو در خدمت چی بوده است؟




مولانا
ثابت می کند که حقیقت فیل در اجزای اندام او نیست.
بلکه در کل او ست.
 مثال رسایی است.
خلایق همین نکته را هنوز نمی دانند
هگل هم همین حرف مولانا را زده است:
حقیقت در کل است



 نظرات
طبقاتی اند.
این بدان معنی است که شخصی نیستند.
این بدان دلیل نیست که هر کس تعلق طبقاتی خاص خود را دارد.
اوتوماتیسمی در بین نیست.
نظرات کارگر
حتما نباید مارکسیستی باشند  
نظرات ۹۹ درصد کارگران فئودالی و بورژوایی و چه بسا فوندامنتالیستی و فاشیستی اند.
ایراد دیگر حرف البرت این است که
او
 ادعا کرده که نظرات کهنه و نو هستند.
از این خبرها نیست.
نظرات لباس نیستند تا کهنه و نو باشند
نظرات یا حقیقی اند و یا باطل.



در این آیه
دیالک تیک جبر و اختیار به شکل دیالک تیک مشیت الهی و ارتکاب گناه بسط و تعمیم داده شده است.
شیاطین و یا تفس اماره ویا حوایج غریزی
نیازی به فرستاده شدن ندارند
هم سراغ مؤمنین می روند و هم سراغ کافرین.
این اختیار هر دو ست که وسوسه بشوند ویا نشوند.
ابلیس
 ضد دیالک تیکی الله است
غریزه
 ضد دیالک تیکی عقل است
نفس اماره
ضد دیالک تیکی نفس لوامه است


هی البرت
نظرات
شخصی نیستند.
نظرات
طبقاتی اند.
بهتر هم همین است.
در این صورت
با تحلیل نظرات میتوان به ماهیت طبقاتی طبقات و اعضای طبقات پی برد.
اگر حریفه با رفتن به عربستان
ارگاسم می گیرد
دلیل دارد.
هتر کشف این دلیل و دلایل است


اگر قابل نقد است
خوب نقدش کنید.
همین جمله اولش
 (وظیفه ی اصلی انسان در زندگی این است که خودش را متولد کند، به چیزی تبدیل شود که به طور بالقوه هست.)
لاطائلات است.
خیلی ها این فرد را مارکسیست جا می زنند



مؤمنین ما را می کشند.
نظر ما را اصلا نمی خوانند تا تعمیق یابد.
بحث بر سر زمان و مکان است.
مؤمنین
در پی فراگیری چیزی نیستند
فقط می خواهند موضع بگیرند و هارت و پورت کنند.
زمان و مکان چیست؟
ما در هماندیشی با حریفه ای همین دیروز توضیح داده ایم.
مؤمنین جویای حقیقت نیستند.
و گرنه می خواندند و متوجه قضیه می شدند.
ضمنا
طبری شاعر و ادیب است و نه فیلسوف.
بحث اینجا بر سر فلسفه است.
ما بیش از ۲۰۰ اثر از طبری را تحلیل کرده ایم.
طبری اصلا مارکسیست نیست.
شاه هم مثل شیخ هر نفسکشی را مارکسیست می نامید و ترور می کرد.



امپریالیسم
 برای سرنگونی اتحاد شوروی
 به هر زباله ای در اتحاد شوروی که ساز مخالف می زد
جایزه داده است
 و حتی بنیاد جایزه ای به نام آن زباله تأسیس کرده است.
این به معنی هنر پرروی و حقوق بشر گرایی امپریالیسم نیست.
سولژنیتسین هم یکی از آنها بود که پوتین بر خطش می راند و امپریالیسم به روی خودش نمی آورد.
در جنقوری اسلامی
فرزانگانی در نهایت معصومیت آش و لاش و لاشه شده اند و در خاوران ها جلوی ددان افکنده شده اند
ولی امپریالیسم همین را خواسته است


دلیل خروج بشریت (حوا و آدم) از بهشت
نه خوردن سیب و گندم است
و
ته خوردن سیب و گندم
دال بر آگاهی و عصیان و غیره است
و
نه ربطی به خدا دارد.
رشد نیروهای مولده
سبب می شود که مناسبات تولیدی کمونیستی اولیه برای آنها تنگ شود و منفجر شود:
مثل کودکی که رشد می کند و دکمه های پیراهنش می پرند و شلوارش جر می خورد.
با این انفچار مناسبات تولیدی اشتراکی
مالکیت جامعتی بر وسایل تولید مایحتاج مردم
جای خود را به مالکیت خصوصی بر آنها می دهد
و اولین فرم جامعه (جهنم) طبقاتی یعنی جامعه برده داری تشکیل یابد.
منظور از خروج از بهشت و ورود به جهنم همین است
که
در تراژدی های یونان باستان نیز منعکس شده است
بعد
توسط مذاهب
به گردن خدا و عصیان  وسیب و گندم انداخته شده است



فان گوگ:
نرمالیته (عادیت ، عادی بودن)
راه طی شده است
که
جان می دهد برای طی کردن
بی انکه گلی در آن بروید.

هی فان گوگ
در راه که گل نمی روید
در حواشی و حوالی راه
گل می روید.
عقلت کجا ست؟



چه زندانی خدا داده است.
نرگس در زندان جنقوری
هم کتاب می نویسد که به یک میلیون زبان ترجمه می شود
و
هم
صندلی می سازد تا در موزه های پاریس به نمایش گذاشته شود
و
هم
جایزه پشت سر جایزه می گیرد.
و
ما؟
شب و روز پارس می کنیم و تحقیر و توهین درو می کنیم.
چه رنگ باختی
ای روزگار رتگ امیز
که
 آن سپید
سیه گشت
و
 این سیاه
 سپید؟



لندن پر از تضاد هاست، قدیمی و مدرن، کهنه و‌نو، فقیر و غنی. ملل مختلف گاها با لباسهای کشورشان و با لهجه های مختلف. هرچند بیشتر پایتخت های کشورهای اروپایی همینطورن.
سارا

من ـ زور از تضاد چیست؟
روزی
استعمارگران در جنگل ها در به در دنبال بومیان می گشتند تا به بند کشند و برای استثمار به اروپا و امریکا ببرند
اکنون
ورق برگشته:
برده ها از روی جسد خود می گذرند تا خود را به متروپول ها برسانند و در به در دنبال کاری و لقمه نانی بگردند.
کسی هم مشتری برده نیست.
برده داران دیروز
می خواهند برده ها را به جنگل برگردانند و از شرشان خلاص شوند.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور



هی جامسکی

 بیانی در بین نیست.
همه در بند بند تنبان اند.
اندیشه بی مشتری است.
 ما در عصر جاهلیت مدرن به سر می بریم



جسارت آمیزنرین تصمیمی که تو هر روزه می گیری، سر حال بودن است.
ولتر

هی مش ولتر
خوشحالی و بدحالی
اختیاری و ارادی و دلبخواهی نیست
وقتی می بینی که جهان
به کشتارگاهی تبدیل شده است
بی اختیار
دلت می گیرد و غم روی غم انبار می شود.
با غلعلک نمی توان خود را سر حال آورد.
آدم
آه است و دم است و نه کژدم




زمان ریسمانیست نه انجام نه آغازش.
 پر از شگفتیهاست در این سیر پر از رازش ‌
ا ، ط

طبری
 نمی داند که زمان و مکان چیست.
طبری
 سواد فلسفی ندارد.
زمان و مکان چیست؟


آره
تفاوت حضرت محمد و حزب الله او
با خمینی و نصرالله و  بن لادن و ابوبکر بغدادی و حماس و غیره
در انقلابی و خردگرا بودن حضرت محمد و حزب الله
و ارتجاعی و خردستیز بودن این اجامر است.
فوندامنتالیسم
بسان فاشیسم
مبتنی بر توحش و خریت و خردستیزی است
حماس ۱۲۰۰ تن از زحمتکشان یهود را ترور کرده
و
در این چند هفته
بیش از ۲۰ هزار نفر از سکنه غزه کشته شده اند
شاید به ۱۰۰ هزار نفر برسد.
غزه هم که به سوریه تبدیل شده است.
این چیزها
غیرقابل پیش بینی نبوده اند.
ولی در غیاب خرد
خریت بر تخت می نشیند.



امام جمعه یزد:
 دشمن می‌خواهد با بی‌حجابی، #خدا را از ما بگیرد

خاک بر سر دشمن که قصد گرفتن خدا را از شما بیخدایان و بی همه چیزان دارد.
خاک بر سر خدا که بود و نبودش به روسری زنی وابسته است.
هنر جنقوریان آبرو ریزی است و بس.
به ستوه آمده ایم از دست این زباله ها

در تمام جوامع دنیا ما جامعه زن سالار نداریم
در تمام دنیا جوامع مردسالار هستن
رویا

عجب خرافاتی
رویا معنی جامعه را نمی داند
ندانستن
عیب نیست
پافشاری بر ندانستن عیب است.
جامعه چیست؟
معیار عینی برای تمیز جوامع بشری از یکدیگر چیست؟
هرگز در تاریخ جامعه بشری
جامعه مردسالار و یا زن سالار وجود نداشته است
فمینیست ها خر اند که از این خرافات دم می زنند

جامعه کمونیستی اولیه (کمون اولیه)
دو فاز (مرحله) داشته:
۱
فاز ماتریارچی (مادر سالار) که رئیس خانواده مادران بوده اند و اسم کودکان بنا بر اسم مادران تعیین شده است:
هنوز هم در ایران بقایای  این فازها وجود دارند:
حسن پسر فریده
عصمت دختر سکینه
دلیلش این بود که مادران در تهیه و تولید مایحتاج جامعه (گرداوری حبوبات و ریشه ها و سبزیجات و میوه جات و غیره )
نقش تعیین کننده داشته اند.
ب
فاز پدرسالارکه رئیس خانواده پدران بوده اند
دلیلش نقش تعیین کننده آنها در تولید مایحتاج بوده است
(شکار، صید، کشاورزی، دامداری و غیره)


هدف تان از بحث چیست؟
اثبات خرافات مائو به هر قیمت؟
تضاد به تنهایی وجود ندارد.
تضاد با وحدت وجود دارد.
مثال:
نو و کهنه رابطه دیالک تیکی
 با هم دارند.
یعنی در وحدت و تضاد همزمان با یکدیگرند.
کهنه مجزا از نو
و
نو مجزا از کهنه وجود ندارد.
مائو از دیالک تیک عینی هستی بی خبر است.


شکسپیر:
بیشتر از آنچه که  نشان این و آن می دهی
داشته باش
و
کمتر از آنچه که می دانی،
 بر زبان بران.

هی شکسپیر
هدف از کشیدن ثروت خود به رخ دیگران
تکثیر آن است.
امتحانش اسان است.
برو بقالی سر کوچه
یک دلار  بادمجان بخر
و کیف پر از اسکناس هزار دلاری را به رخش بکش و ببین که چه واکنشی نشان می دهد.
از قید یک دلار داوطلبانه می گذرد.
اگر با جیب خالی بخواهی یک سنت چیز بخری
خواهد گفت که فروشی نیست.
دانش
که چیزی کمی نیست تا کمتر از انچه که داری بر زبان رانی.
دانش = نتیجه تفکر
دانش
اندیشیده می شود
مغز که خورجین افکار نیست تا دست در آن ببری و فکری بیرون آوری
مغز
ارگان تفکر است



همینگوی:
برای فراگیری سخنگویی
دو سال لازم است
و
برای فراگیری سکوت ۵۰ سال.

عحب توهمی.
من ـ زور از سخنگویی چیست؟
عرعر کردن که به معنی سخنگویی نیست.
ما برای فراگیری سخنگویی
۷۰ سال جان کنده ایم
و هنوز اندر خم یک کوچه ایم.



بهشت و دوزخ
ربطی به علم و جهل ندارد.
بهشت
سمبل جامعه کمونیستی است
و
دوزخ
سمبل جامعه طبقاتی است.
ادیان آسمانی
دیالک تیک بهشت و دوزخ مشخص دنیوی را
ایدئالیزه کرده اند
و
به
دیالک تیک بهشت و دوزخ آسمانی و انتزاعی
تبدیل کرده اند.
دیالک تیک بهشت و دوزخ
از زمین به آسمان رفته است
و
باید از آسمان به زمین برگردد.
کمونیسم باید جهانگیر شود
شرایط اوبژکتیو برای ان فراهم است
جای شرایط سوبژکتیو خالی است.
پس
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی



کنفوسیوس:
اگر کسی خطایی مرتکب شود و اصحیح نکند
همان خطارا دوباره مرتکب می شود.

عجب خرافه ای.
خطا را که نمی توان تصحیح کرد.
از خطا می توان درس آموخت تا تکرار نشود.


کجاش خنده دار است؟
مخاطب خدا
نران بوده اند و نه زنان.
واقعا هم چنین است:
زنان
 برای نران آرامش بخش اند.
زنان را باید از نو شناخت.
زنان موجودات همه فن حریفی اند.
روانپزشک اند
پزشک اند
داروسازند
عطارند
آشپزند
رفتگرند
عمله و بنا هستند
معلمند
پرستارند
خریدار و حمالند
زنان واقعا محشرند
مسئله این است که کسی متوجه قضیه نیست.
حتی خود زنان متوجه نقش عظیم خود نیستند.
زنان را باید از نقش خود آگاه ساخت



کنفوسیوس:
هر بزرگمرد نسبت به خویشتن سختگیر است
و
هر کوچکمرد نسبت به دیگران.

هی کنفوسیوس
اولا
همه انسان ها برابرند و کسی بزرگ و یا کوچک نیست.
برابری میراث گرانبهای نیاکان ما ست.
ثانیا
بدون انتقاد از جامعه (دیگران، همنوعان، مناسبات)
نمی توان به انتقاد از خود نایل آمد
و
بدون انتقاد از خود
نمی توان به انتقاد از جامعه پرداخت
دیالک تیک روشنگری همین است.
هر کس در روند انتقاد از خود به انتقاد از جامعه می پردازد و برعکس




 کریم
در این آیه قرآن
نهی از توحش جاری در جنگ می کند.
امروزه
همین نهی از توحش کریم
در منشور سازمان ملل
مقررات حقوق بشر مصوبه  ژنو
مطرح می شود.
جنگ

 از دید کریم هدف نیست.
 وسیله است.
 کریم را نباید دستکم گرفت




عجب لاطائلاتی
گذشته هر کس
مملو از خریت ها و خطاهای خطیر  او ست.
آدم باید خر باشد و خریت ها و خطاهای خود را بپذیرد.
خریت ها و خطاهای خود را باید در محکمه سختگیر خرد
به چالش کشید و ترک خریت کرد و آدم شد.
بدون نقد ماضی
بشر در مضارع مدام درجا می زند
و
نمی تواند گامی حتی به جلو بردارد



آره.
آثار تو را
و
هر اثر فقهی و فلسفی و هنری دیگرر ا
 باید تحلیل مارکسیستی کرد.
ای بسا خنده ها که مبتنی بر خریت ها هستند.
مثال:
سنگ زدن به شیشه پنجره پیر زن فقیری و شکستن آن به نیت دریافت دارایی ناچیز او برای تعویض شیشه پنجره
فقط از دید ساده لوحان
خنده دار است
از دید خردگرایان شرم انگیز است.



جنگ‌های صلیبی
به لحاظ ماهیت طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی
جنگ های فئودالی بوده اند.
کلیسا
دیالک تیکی از طبقه و ایده ئولوژی بوده است
کلیسا هم صاحب املاک و رعایای و غیره بوده است
و
هم مبلغ مسیحیت به مثابه ایده ئولوژی نظام برده داری و فئودالی بوده است
روحانیت مسیحی و اسلامی
یک پایش در زیربنای اقتصادی بوده
و پای دیگرش در روبنای ایده ئولوژیکی


یکی از دلایل آتش سوزی های مهیب
نکشیدن پریز وسایل برقی از برق است.
یکی دیگر
استفاده همزمان همه جانبه از برق دوشاخه واحدی است:
مثلا وصل کردن تلویزیون و کامپیوتر و رادیو غیره به دوشاخه واحدی و روشن کردن همزمان همه با هم است



نظر شاه راجع به اسلام
نظری درست و علمی است.
اسلام واقعا هم بهتر از یهودیت و مسیحیت و غیره است.



اسرائیل
 تنها کشور دموکراتیک و متمدن در خاورمیانه است
اسرائیل
سرشار از تضادهای داخلی است
ولی علیرغم آن
خاوران ندارد.
حتی خونی از دماغ دگراندیشان ریخته نشده است.
اسرائیل
علاوه بر جبهه درونی
با فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی برونی درگیر جنگ بی پایانی است.



ضرب و شتم عکاس «خبرگزاری آنادولو تورکیه» توسط نظامیان نتانیاهو
پونه نیوز

خود عردوغان بدترین دشمن خلق کرد در ترکیه و سوریه و عراق و غیره است.
عردوغان متحد فوندامنتالیسم اسلامی
و مرتجعتر از لطانیابو ست.
هدف عردوغان
احیای امپراطوری عثمانی و مستعمره سازی کشورهای عربی و غیره است




علم_الهدی:
بی‌حجابی جرم سیاسی است، زیرا ابزار سلطه دشمن است

منظور فوندامنتالیسم اسلامی از دشمن چیست؟
فوندامنتالیسم اسلامی
شبیه فاشیسم است:
نه شرقی (ضد کمونیستی)
نه غربی (ضد امپریالیستی) است.
هم ضد کارگران و دهقانان و پیشه وران است
و
هم ضد سرمایه داران مدرن و استیل زیست امپریالیستی
به همین دلیل
حجاب
را ابزار سلطه امپریالیسم می داند.




جایی نوشته‌ام:
شاعر باید چکیده‌ی جهان‌بینی‌اش باشد
و جهان پیرامون‌اش در سروده‌هایش تجلی داشته باشد.
حریف

قسم به قبر قمر
که
حریف
نه  معنی جهان بینی را می داند و نه معنی انعکاس را.
حریف
خیال میکند که شاعر تحفه نطنز است.
موجودی علامه و استثنائی است.
از این خبرها نیست.
ای بسا شاطر که صدهزار بار خردگراتر از شاعر است و جهان بینی اش علمی تر از شاعر است و جهان و مافیها دقیقتر در ایینه ذهنش منعکس می شوند.
۹۹ درصد شعرا خردستیزند.
کدام خردگرایی
ادعا می کند:
من شرف کیهانم
من بامداد اول و آخرم
من درد مشترکم.

این کردوکارهای شعرا
کردوکارهای مجانین است.



تصور رایج راجع به زمان و مکان
تصوری خرافی است و نه علمی.

زمان نمی رود.
 زمان و مکان
فرم وجودی همه چیز مادی است.
 این
چیزهای مادی اند که در زمان و مکان وجود دارند و تشکیل می یابند، رشد می کنند، تجزیه می شوند.
زمان و مکان
مثل دو قابلمه تو در تو هستند
که حاوی مثلا قورمه سبزی اند



چطور میشود یک نوع ایدئولوژی هم ایدئولوژی طبقه حاکم باشد و هم ایدئولوژی توده؟
حریف

ایده ئولوژی
مثل هر چیز دیگر
دیالک تیکی از فرم و محتوا ست.
ای بسا فرم که استقلال نسبی از محتوا دارد.
محتوای طبقاتی مسیحیت بردگان و رعایا
و
محتوای طبقاتی اسلام بردگان و رعایا
با محتوای طبقاتی همان مسیحیت و همان اسلام  اربابان برده دار و فئودال و بورژوازی
تضاد آشکار دارد.
مفهوم خدا برای دهقانان ضد همان مفهوم برای روحانیت و اشرافیت فئودال و برده دار و تجار است
ما شاهد جدال های جدی میان مؤمنین زحمتکش و تجار و روحانیت بوده ایم.
امام زمان در قاموس دهاقین مؤمن
نوکر توده های زحمتکش و دشمن روحانیت و تجار است
خدا طرفدار توده است و نه طبقات حاکمه
بهشت جای زحمتکشان است و نه استثمارگران

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر