۱۴۰۲ آذر ۲۰, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۲۲)

   Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت بیستم

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۴ ـ ۷۵)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
   

یکی زهره خرج کردن نداشت

زر اش بود و یارای خوردن نداشت

 

نه خوردی که خاطر بر آسایدش

نه دادی که فردا به کار آیدش

 

شب و روز در بند زر بود وسیم

زر و سیم در بند مرد لئیم

 

بدانست روزی پسر در کمین

که ممسک کجا کرد زر در زمین

 

ز خاک اش بر آورد و بر باد داد

شنیدم که سنگی در آنجا نهاد

 

پدر زار و گریان همه شب نخفت

پسر بامدادان، بخندید و گفت:

 

زر از بهر خوردن بود، ای پدر

ز بهر نهادن، چه سنگ و چه زر

 

زر از سنگ خارا برون آورند

که با دوستان و عزیزان خورند

 

زر اندر کف مرد دنیا پرست

هنوز ای برادر به سنگ اندر است

 

بخیل توانگر به دینار و سیم

طلسمی است بالای گنجی مقیم

 

پس از بردن و گرد کردن چو مور

بخور، پیش از آن که ات خورد کرم گور.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر