۱۳۹۷ مرداد ۳۱, چهارشنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۶۲)


 
پروفسور دکتر رولف ماکس
برگردان
شین میم شین

فصل پنجم

رابطه منفی و خصمانه مائوئیسم
با
رسالت تاریخی طبقه کارگر
مطابقت محتوای اجتماعی سیاست داخلی نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ
با
سیاست خارجی آنها.


۲۴۶
·    با توجه به جریانات سیاسی و اجتماعی حقیقی در حین  «انقلاب فرهنگی» می توان به این نتیجه رسید که ارزیابی مثبت آن (توسط رویزیونیست های «چپ» و     رویزیونیست های راست و ایده ئولوگ های امپریالیسم) معیاری برای موضعگیری منفی نسبت به رسالت تاریخی طبقه کارگر است.

۲۴۷

روژه گارودی
(۱۹۱۳ ـ ۲۰۱۲)
فیلسوف
سیاستمدار
 سناتور
استاد دانشگاه
عضو مجلس ملی فرانسه
طرفدار رفرمکمونیسم 
در سال ۱۹۶۰
به مسیحیت می گرود.
منکر هولوکاوست
مؤلف آثار بیشمار

·    ایده ئولوگ هایی از قبیل گارودی، بتلهایم، هوفمن و امثالهم از همین موضع و از رابطه خصمانه با سوسیالیسم رئال (واقعی)، تصورات اوتوپیکی راجع به دموکراسی عام انسانی در خلأ اجتماعی ـ طبقاتی سرهم بندی می کنند که اغلب با تصورات اوتوپیکی ـ خرده بورژوایی برابری طلبانه در رابطه قرارداده می شوند.


۲۴۸

شارل بتلهایم
(۱۹۱۳ ـ ۲۰۰۶)
اکونومیست و مورخ فرانسوی
مشاور اقتصادی تعدادی از کشورهای در حال رشد
آسیا و افریقا و امریکای لاتین

·    آنها از مواضع آغازین فوق الذکر، اعمال بناپارتیستی قدرت توسط گروه گرد آمده دور مائوتسه تونگ را با نوسان میان اقشار و طبقات اجتماعی در رابطه قرار می دهند.

۲۴۹
·    سیاست گروه مائو در زمینه تشکیل و تحکیم دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی  خود و سمتگیری مرتبط با آن در جهت همسطح سازی، برای این ایده ئولوگ ها به مثابه ساختار سیاسی ـ اجتماعی نمودار می گردد که با تصورات برابری طلبی و دموکراسی خرده بورژوایی خودشان و با سوسیالیسم خرده بورژوایی خودشان خویشاوند است.

۲۵۰
·    ضمنا توسعه حقیقی در چین و فرم های مائوئیستی اعمال قدرت و عملیات مقاومتی طبقه کارگر چین در حین «انقلاب فرهنگی» به سادگی نادیده گرفته می شوند. 

۲۵۱
·    علاوه بر این، تحقیر آدمیان به مثابه «پیچ و مهره» صرف، تنزل دادن خلق تا درجه «برگ سفید کاغذ» و ضمنا گرایش مبتنی بر ابرقدرتگرایی و سرکردگی گرایی مائوئیستی توسط حضرات نادیده گرفته می شوند.

۲۵۲
·    بدین طریق، عملیات لاشخورهای مائو (شبه نظامیان) که در واقع به درهم کوبی دموکراسی سوسیالیستی در چین منجر می شوند، به مثابه اعمال «دموکراتیکی»، به مثابه نبرد بر ضد دستگاه «بوروکراتیکی» دولت، به مثابه «مدل برابری طلبی رادیکال» جامعه توجیه می شوند.
·    (مراجعه کنید به د. آلبرشت، «از رهایی تا انقلاب فرهنگی» در اثر بتلهایم، ماچیوچی و غیره تحت عنوان «اقتصاد، کارخانه، تربیت از زمان انقلاب فرهنگی چین»، ۱۹۷۲)

۲۵۳
·    بی اعتنایی سوبژکتیویستی به رابطه ناگسستنی طبقه کارگر با دموکراسی پیگیر و قطعی، بی اعتنایی به خصلت طبقاتی ـ پرولتری دموکراسی پیگیر و قطعی، ایده ئولوگ های خرده بورژوایی ـ رویزیونیستی  را در بررسی مناسبات چین به سطح قضایا میخکوب می کند و به فرم خارجی عوامفریبی مائوئیسم می چسباند.

۲۵۴
·    در مبارزه طبقاتی ـ سیاسی ـ ایده ئولوژیکی، رابطه ایده ئولوگ هایی از قبیل روژه گارودی، بتلهایم، البرشت، شیکل و غیره نسبت به شرایط چین از حد سوء تفاهم و  بدفهمی صرف فراتر می رود.

۲۵۵
·    تجلیل از «انقلاب فرهنگی» به ابزارهای عملی مبتنی بر آماجگزاری آگاهانه ی مبارزه بر ضد چیزهای زیر تبدیل می شود:

الف
·    به ابزاری بر ضد سوسیالیسم رئال

ب
·    به ابزاری بر ضد وحدت جنبش کمونیستی جهانی

پ
·    به ابزار آنتی سویه تیسم میلیتانت (شوروی ستیزی سلحشور)

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر