۱۳۹۷ مرداد ۳۰, سه‌شنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش هفتم) (۴)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه  
جهت دریافتن رنج کنیزک
 
دفتر اول

۱
خار در دل گر بدیدی، هر خسی (هر فرد حقیری)
دست، کی بودی غمان را بر کسی

اگر هر عضو حقیر جامعه قادر به دیدن خار خلیده در دل بود، 
در آن صورت غمی در جهان باقی نمی ماند.
 
این بیت شعر مولانا مملو از ایراد است:
 
الف
 
ایراد اول این بیت شعر
این است که مولانا اعضای جامعه را به گل و خس
طبقه بندی می کند.
 
این طبقه بندی را مش محمود احمقی نجات هم چندی پیش کرده است:
او
مخالفین خود
را
مشتی خس و خاشاک
قلمداد کرد.
 
یعنی
امثال زباله خود
را
گل جا زد.
 
شاید مولانا این طبقه بندی را عمدا و آگاهانه نکرده باشد.
 
شعر
اصولا و عمدتا
به طور خودپو (ناآگاهانه) سروده می شود.

دلیل به کار رفتن خس
اولا وجود کس در این بیت است که همقافیه با خس است.

دلیل دیگرش
رواج وسیع دیالک تیک گل و خار از سویی و دیالک تیک گل و خس از سوی دیگر است.
 
سعدی

جور دشمن
 چه کند 
گر نکشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند
 
دیالک تیک گل و خس 
مبتنی بر این حقیقت امر است
که
گل پس از زوال به خس تبدیل می شود.
 
ب
خار در دل گر بدیدی، هر خسی (هر فرد حقیری)
دست، کی بودی غمان را بر کسی
 
ایراد دوم این بیت شعر
این است که مولانا میان شناخت مسئله و حل مسئله علامت تساوی می گذارد.

در قاموس او
شناخت درد همان و مداوای درد همان.
دیدن خار دل = ختم غم دل

پ
ایراد اخلاقی مستور و نامرئی در این بیت شعر
این است 
که 
مولانا 
خود و امثال خود
را
گل 
و
دیگر اعضای جامعه 
را
خس
محسوب می دارد.
 
سعدی 
این خودپرستی ضد اجتماعی (اگوئیسم  آسوسیال) عرفا
را
در حکایت معروفی 
به نقد کشیده است:
 
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم: 
«میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را؟»
گفت: 
«آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
وین جهد می‌ کند که بگیرد غریق را.»
 
معنی تحت اللفظی:
حریفی از خانقاه (محل تجمع عرفا) به مدرسه (محل تجمع علما) آمد.
 
پرسیدم:
«میان عالم و عابد چه فرق بود
که
تو علما را بر عرفا ترجیح دادی؟»
 
جواب داد:
«عرفا به فکر شخص شخیص خویش اند و علما به فکر جامعه خویش اند.»
 
حافظ
نیز
که
رسالت طبقاتی اش مبارزه با عرفان و عرفا ست،
تسلیحات نظری اصلی خود
را
از
سعدی گرفته است و به لحاظ فرم توسعه داده و استغناء بخشیده است،
اگوئیسم آسوسیال (خودپرستی ضد اجتماعی) عرفا را به چالش کشیده است.
 
مراجعه کنید 
به 
تحلیل اشعار خواجه شیراز
 در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر