۱۳۹۷ مرداد ۲۸, یکشنبه

زبان فارسی و ناهنجاری های جدیدش (۱۰)


الف برزگر
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
 
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
۱
شعار بیگانه ستیزی
با
شعار «اسلام انقلابی»
انطباق می یافت.
 
مفهوم «اسلام انقلابی»
به لحاظ فرم،
به معنی نوسازی (مدرنیزاسیون) فرمال و صوری اسلام است.
 
ما
پس از پیروی انقلاب بورژوایی سفید
و
طرد اشرافیت مرتجع فئودال و روحانی از طبقه حاکمه 
(قبضه یکتنه ی حاکمیت و قدرت توسط بورژوازی مدرن)
با
نوسازی فرمال و صوری اماکن و مفاهیم مذهبی مواجه می شویم:
 
الف
 
در 
مساجد مدرن
به عوض قالی و متکا و استکان و سینی و سماور و قوری و غلیان و غیره
صندلی و بلندگو و جزوات و کتب و غیره
گذاشته می شود.

محتوا
همان می ماند که بوده است.

فرم چیزها
اما
نوسازی می شود.

چه بسا
جای آخوندهای با عبا و عمامه
را
آخوندهای فکلدار و کت و شلوار پوش فرنگ رفته و حتی دکترا گرفته از طویله های فرنگ
می گیرد.

مثلا
لاشخورهایی از قبیل دکتر علی شریعتی شیاد 
در
حسینیه عرشاد
عرعر می کنند.

ب

همه لاطائلات شریعتی شیاد
فرمالیستی و حتی فرمالیته اند.

مثلا
اثر او تحت عنوان
فاطمه، فاطمه است.

فاطمه همان فاطمه سنتی و سابق و عجق ـ وجق است.
 
فاطمه
اما
توسط شریعتی شیاد
لعاب فرمالیستی ـ دماگوژیستی (مبتنی بر عوامفریبی)
می خورد.  
 
فاطمه کیست؟
 
نمی توان گفت
که
فاطمه
 دختر رسول اکرم است.
 همسر علی بن ابیطالب است
مادر حسن است.
مادر حسین است.
مادر زینب است.
مادر بزرگ امام بیمار 
زین العابدین
 است.
 فاطمه فراتر از این چیزها ست.
 
فاطمه
فاطمه است.
(نقل یاوه به مضمون)

شریعتی شیاد و امثال بیشمار او
به ترفند فرم
دست به عوامفریبی می زنند.
 
ضمنا
عوام پروری 
می کنند.
 
طرز تفکر فرمالیستی 
را
اشاعه می دهند
 که
یکی از فرم های مهم و مد روز طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است.

چون با مطلق کردن فرم
محتوا
ماستمالی و پرده پوشی می شود.

یعنی
دیالک تیک فرم و محتوا
بی شرمانه
تخریب می شود.

محتوا
بر باد می رود و از یاد می رود.

فقط و فقط
فرم 
می ماند
و
نقش تعیین کننده کسب می کند.

پ

در این مثال 
ماهیت طبقاتی فاطمه
ناشناخته می ماند.
 
اصلا مطرح نمی شود.

به عوض کشف و تعیین ماهیت طبقاتی فاطمه 
هارت و پورت فرمالیستی
 تحویل شنوندگان کودن خرفت و خر داده می شود
و
خریت آنها
حتی بتون بندی و تحکیم می شود.

در نتیجه
توده زحمتکش
نمی داند که فاطمه یکی از اعضای اشرافیت برده دار است.

۲
شعار بیگانه ستیزی
با
شعار «اسلام انقلابی»
انطباق می یافت.
 
ثانیا
مفهوم «اسلام انقلابی»
بیانگر اینسترومنتالیزاسیون اسلام توسط ارتجاع سیاه است.
 
اسلام 
به دلیل دیرآشنا بودنش برای توده عقب مانده جامعه
آلت دست 
قرار داده می شود.
 
اسلام
توسط ارتجاع سیاه
رنگ آمیزی عنقلابی می شود.
 
به
پرچم عنگلاب فئودالی ـ روحانی 
استحاله می یابد.
 
همان اسلامی
که
هزار و چندین سال
برای تخدیر توده و دعوت توده به تسلیم
آلت دست قرار داده شده بود،
پس از پیروزی انقلاب سفید،
به پرچم مقاومت و مبارزه ارتجاعی 
(ضد انقلابی - ضد بورژوایی)
 تبدیل می شود.
 
اسلام
فونکسیون جدیدی کسب می کند.
 
به زبان مارکس
جنبه آه اسلام
برجسته می شود
و
جنبه افیونش
نفی و فراموش می شود.
 
این 
آه
اما
نه، 
آه توده ستمدیده،
بلکه
آه اشرافیت انگل فئودال و روحانی مرتجع و کثافت 
است
که سلب مالکیت شده است.
 
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
در مساجد مگسی حتی یافت نمی شود.
 
روحانیت در ملأ عام مورد تمسخر قرار می گیرد.
 
در ورای حکومت ترور و وحشت اجامر جماران و مبارزه افراطی آنان بر ضد مدرنیته،
همین روان شناسی مجروح روحانیت مرتجع
عربده می کشد.
 
۳
شعار بیگانه ستیزی
با
شعار «اسلام انقلابی»
انطباق می یافت.
 
مفهوم مدرن و مد روزاسلام انقلابی
ربط محتوایی به شعار بیگانه ستیزی ندارد.

این مفهوم
مفهومی فوندامنتالیستی 
است.
 
این مفهوم
حاوی
ظرفیت مبارزاتی و مقاومتی ارتجاعی 
است.
 
با این مفهوم
مرده های هفتصد کفن پوسانده احیا می شوند 
و 
از اعماق قبور قرون بیرون فراخوانده می شوند
تا
در
پیشاپیش اقشار عقب مانده جامعه
بر
دژهای انقلاب بورژوایی سفید
هجوم برند،
بر اریکه قدرت بنشینند 
و 
تار و  پود جامعه را شیار زنند
و
  قبرستانی به وسعت کشور پدید آورند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر