۱۳۹۴ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (109)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

محمد زهری
شهر بند تنهایی
(کرمانشاه - اردیبهشت ۱۳۳۵)
برای فرهنگ ارجمند

شهر بند
یعنی
محبوس
 زندانی
حصار
دیوارهای بلند کشیده شده به دورادور شهر
 برای ممانعت از حملات اقوام دیگر.

·        محمد زهری عنوان این شعر را «شهربند تنهائی» نهاده است.
·        در این مفهوم باید محتوای ماهوی این شعر بطرز فشرده ای تبیین یابد.
·        منظور او را باید در روند تحلیل این شعر پیدا کنیم. 
·        این شعر حدود 3 سال پس از پیروزی کودتای 28 مرداد و شکست جنبش ملی در ایران، سروده شده است.

1
گفتی:
«ز هر سو، در به سوی
عافیتگاهی است
با هر کسی، چشمی ز
خورشید نگاهی است

پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی
راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.
اما تو اینجا،
در دل تنهایی خود، شهر بندی!»

·        معنی تحت اللفظی:
·        گفتی:
·        از هر طرف دری به سوی رستگاری باز است و هر کسی چشمی مجهز به خورشید نگاه دارد.
·        اگر رهرو از گمراهی آسیبی ببیند، بدگمان نمی شود.
·        برای اینکه پا در راهی دارد.
·        راهی که به شهر شادی و خوشگذرانی منتهی می شود.
·        تو اما اینجا در دل تنهائی خود محبوسی.» 

1
·        محمد زهری این شعر را در سی سالگی سروده است.
·        پختگی او و همسنگرش ـ سیاوش کسرائی ـ هم حیرت انگیز است و هم حاکی از کار فکری و فرهنگی عظیمی است که در دوره کوتاه قبل از کودتا انجام یافته است.

2
·        ابراهیم گلستان در مصاحبه ای که با صدای آلمان داشته، از قول مصدق به عظمت روشنگری علمی و عمیق غول آسای حزب توده اشاره کرده است.
·        نسل آغازین توده ای ها از دهقان تا کارگر، به بینش تیز ژرفکاوی مجهز بوده است که ضمنا برای طبقات اجتماعی دیگر هم خوف انگیز و هم رشگ انگیز بوده است.

3

·        نمونه بارزش همین محمد زهری و سراینده سرفراز حماسه آرش کمانگیر اند.
·        شعرای طبقات اجتماعی دیگر حتی در 60 سالگی قادر به سرایش چنین اشعار و آثاری نبوده اند و هرگز نخواهند بود.
·        غنای هنری و نظری در انحصار نمایندگان اصیل توده های مولد و زحمتکش است.
·        تئوری علمی و انقلابی جزو دارائی معنوی عظیم و بی بدیل سرسپردگان توده است.

4
·        فرم این شعر، مبتنی بر گفتگوئی است.
·        راوی شعر در این بند شعر، مخاطب قرار داده می شود تا وضع اجتماعی حاکم در جامعه پس از کودتای خونین و خاینانه تشریح شود:

2
گفتی:
«ز هر سو، در به سوی
عافیتگاهی
است
 
·        در این مصراع شعر، برای تشریح شرایط عینی، دیالک تیک وسیله و آماج به شکل دیالک تیک در و عافیتگاه بسط و تعمیم داده می شود:
·        از هر طرف دری به سوی رهایش اجتماعی باز است.

·        صاحب سخن حامل اوپتیمیسم (خوش بینی)  فلسفی ـ تاریخی است:
·        انقلاب اکتبر پیروز گشته و دوران نوینی در مقیاس جهانی شروع شده است:
·        دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم.

الف
·        این دوران جای دوران امپریالیسم را گرفته است.
·        جهان در گذار از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیستی است:
·        پوزه فاشیسم خونخوار را حکومت شوراها با تحمل تلفات عظیم بر زمین مالیده است.
·        با تحمل 20 تا 30 میلیون نفر از سرخ ترین فرزندان خویش.

ب
·        سیستم جدیدی در برابر سیستم سرمایه داری قد کشیده است:
·        سیستم جوامع سوسیالیستی که از نبردهای آنتی فاشیستی دشوار و خونین بیرون آمده است.
·        جهان به دو اردوگاه متخاصم تقسیم شده است:
·        اردوی کار از سوئی و اردوی سرمایه از سوی دیگر.

·        دیالک تیک کار و سرمایه در مقیاس بین المللی تشکیل و نمودار گشته است.

ت
·        سیستم استعماری ترک برداشته است و هر روز حلقه ای از زنجیر زنگ خورده ی آن می گسلد.
·        جنبش های رهائی بخش خلق ها اوج می گیرند.

پ

·        خلق چین در جنگ جهانی دوم، 35 میلیون قربانی می دهد.
·        پس از پیروزی در جنگ بر ضد متجاوزان ژاپنی و در جنگ رهائی بخش بر ضد دیکتاتوری چیانکایچک،  «انقلاب دموکراتیک نوین»  آغاز می شود.

·         تشکیل جمهوری خلق چین در اول اکتبر 1949، نقطه عطفی در تاریخ چین و همزمان مهمترین رویداد تاریخی پس از انقلاب اکتبر و پیروزی بر فاشیسم در جنگ جهانی دوم محسوب می شود.
·        گذار به تحول سوسیالیستی جامعه در آغاز سال های 50، توسعه همکاری بر بنیان های جدید با اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول سوسیالیستی نو پدید نتایج درخشانی به دنبال می آورد.
 ث
·        جهان در جنبش انقلابی بی امان بسر می برد:
·         شرایط عینی برای رهائی اجتماعی در مقیاس جهانی فراهم آمده است:

·        به همین دلیل شاعر اندیشنده می گوید:

 ز هر سو، در به سوی عافیتگاهی است

3

با هر کسی، چشمی ز خورشید نگاهی است

·        شرایط عینی اما فقط یکی از اقطاب دیالک تیکی است.
·        قطب دیگر دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو، شرایط سوبژکتیو است که به شکل دیالک تیک چشم و خورشید نگاه بسط و تعمیم می یابد.
·        دیالک تیک چشم و خورشید نگاه بسط و تعمیم دیالک تیک ساختار و فونکسیون و ضمنا بسط و تعمیم مستوری از دیالک تیک وسیله و آماج است:
·        چشم وسیله دیدن است و نگاه پل پیوند میان دیده و دیدن، میان   وسیله و آماج. 

4
پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی
راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.

·        شاعر در این بیت شعر، به استدلال نظری ـ تجربی دست می زند:
·        رهرو رهپو اگر ره گم کند، باکی نیست.
·        برای اینکه چشم دارد و چشمش به خورشید نگاهی مجهز است و می تواند به شناخت راه از گمراه، راه از چاه نایل آید.
·        به همین دلیل به جای گرفتاری در دام پسیمیسم به جستجوی راه می پردازد، راهی که او را به شهر عشرت می برد.

5
پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی
راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.

·        محمد زهری در این بند شعر، یکی از  مفاهیم هنری ـ استه تیکی خود را به خدمت می گیرد که حاوی معانی متفاوت و ضمنا بسط و تعمیم مفهومی فلسفی است و آن مفهوم «عشرت» است.
·        او در این بند شعر به احتمال قوی دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک عسرت و عشرت بسط و تعمیم می دهد.
·        اگر گمراهی (فقر فلسفی)، رهرو رهپو را به منجلاب ریاضت (عسرت) می برد، رهیابی (تفکر مفهومی، خرد اندیشنده)  او را به شهر عشرت می رساند.

6
 اما تو اینجا، در دل تنهایی خود، شهر بندی!

·        محمد زهری از قول حریف، راوی را مورد انتقاد قرار می دهد:
·        ایراد راوی، محبوس بودن در «دل تنهائی» خویش است.


·        محمد زهری به احتمال قوی، مفهوم «دل تنهائی» را از ژوزف کنراد ـ کشتی بان و نویسنده چکوسلواکی الاصل و مؤلف داستان هول انگیز «دل تاریکی» ـ به عاریه گرفته است.

·        دل در این دو اثر به مثابه کانون تغلیظ و تمرکز و انباشت تنهائی و تاریکی تصور و تصویر می شود.

·        راوی در دل تنهائی خویش محبوس است.
·        در منجلاب و گرداب تنهائی غلیظ خویش.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر