محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
محمد
زهری
شهر بند تنهایی
(کرمانشاه - اردیبهشت ۱۳۳۵)
برای فرهنگ ارجمند
شهر بند تنهایی
(کرمانشاه - اردیبهشت ۱۳۳۵)
برای فرهنگ ارجمند
شهر
بند
یعنی
محبوس
زندانی
حصار
دیوارهای
بلند کشیده شده به دورادور شهر
برای ممانعت از حملات اقوام دیگر.
·
محمد زهری عنوان این شعر را «شهربند تنهائی» نهاده است.
·
در این مفهوم باید محتوای ماهوی این شعر بطرز فشرده ای تبیین
یابد.
·
منظور او را باید در روند تحلیل این شعر پیدا کنیم.
·
این شعر حدود 3 سال پس از پیروزی کودتای 28 مرداد و شکست
جنبش ملی در ایران، سروده شده است.
1
گفتی:
«ز هر سو، در به سوی عافیتگاهی است
با هر کسی، چشمی ز خورشید نگاهی است
پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.
اما تو اینجا، در دل تنهایی خود، شهر بندی!»
«ز هر سو، در به سوی عافیتگاهی است
با هر کسی، چشمی ز خورشید نگاهی است
پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.
اما تو اینجا، در دل تنهایی خود، شهر بندی!»
·
معنی تحت اللفظی:
·
گفتی:
·
از هر طرف دری به سوی رستگاری باز است و هر کسی چشمی
مجهز به خورشید نگاه دارد.
·
اگر رهرو از گمراهی آسیبی ببیند، بدگمان نمی شود.
·
برای اینکه پا در راهی دارد.
·
راهی که به شهر شادی و خوشگذرانی منتهی می شود.
·
تو اما اینجا در دل تنهائی خود محبوسی.»
1
·
محمد زهری این شعر را در سی سالگی سروده است.
·
پختگی او و همسنگرش ـ سیاوش کسرائی ـ هم حیرت انگیز است
و هم حاکی از کار فکری و فرهنگی عظیمی است که در دوره کوتاه قبل از کودتا انجام
یافته است.
2
·
ابراهیم گلستان در مصاحبه ای که با صدای آلمان داشته، از
قول مصدق به عظمت روشنگری علمی و عمیق غول آسای حزب توده اشاره کرده است.
·
نسل آغازین توده ای ها از دهقان تا کارگر، به بینش تیز
ژرفکاوی مجهز بوده است که ضمنا برای طبقات اجتماعی دیگر هم خوف انگیز و هم رشگ
انگیز بوده است.
3
·
نمونه بارزش همین محمد زهری و سراینده سرفراز حماسه آرش
کمانگیر اند.
·
شعرای طبقات اجتماعی دیگر حتی در 60 سالگی قادر به سرایش
چنین اشعار و آثاری نبوده اند و هرگز نخواهند بود.
·
غنای هنری و نظری در انحصار نمایندگان اصیل توده های
مولد و زحمتکش است.
·
تئوری علمی و انقلابی جزو دارائی معنوی عظیم و بی بدیل
سرسپردگان توده است.
4
·
فرم این شعر، مبتنی بر گفتگوئی است.
·
راوی شعر در این بند شعر، مخاطب قرار داده می شود تا وضع
اجتماعی حاکم در جامعه پس از کودتای خونین و خاینانه تشریح شود:
2
گفتی:
«ز هر سو، در به سوی عافیتگاهی است
«ز هر سو، در به سوی عافیتگاهی است
·
در این مصراع شعر، برای تشریح شرایط عینی، دیالک تیک
وسیله و آماج به شکل دیالک تیک در و عافیتگاه بسط و تعمیم داده می شود:
·
از هر طرف دری به سوی رهایش اجتماعی باز است.
·
صاحب سخن حامل اوپتیمیسم (خوش بینی) فلسفی ـ تاریخی است:
·
انقلاب اکتبر پیروز گشته و دوران نوینی در مقیاس جهانی
شروع شده است:
·
دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم.
الف
·
این دوران جای دوران امپریالیسم را گرفته است.
·
جهان در گذار از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری
به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیستی است:
·
پوزه فاشیسم خونخوار را حکومت شوراها با تحمل تلفات عظیم
بر زمین مالیده است.
·
با تحمل 20 تا 30 میلیون نفر از سرخ ترین فرزندان خویش.
ب
·
سیستم جدیدی در برابر سیستم سرمایه داری قد کشیده است:
·
سیستم جوامع سوسیالیستی که از نبردهای آنتی فاشیستی
دشوار و خونین بیرون آمده است.
·
جهان به دو اردوگاه متخاصم تقسیم شده است:
·
اردوی کار از سوئی و اردوی سرمایه از سوی دیگر.
·
دیالک تیک کار و سرمایه در مقیاس بین المللی تشکیل و
نمودار گشته است.
ت
·
سیستم استعماری ترک برداشته است و هر روز حلقه ای از زنجیر
زنگ خورده ی آن می گسلد.
·
جنبش های رهائی بخش خلق ها اوج می گیرند.
پ
·
خلق چین در جنگ جهانی دوم، 35 میلیون قربانی می دهد.
·
پس از پیروزی در جنگ بر ضد متجاوزان ژاپنی و در جنگ
رهائی بخش بر ضد دیکتاتوری چیانکایچک، «انقلاب دموکراتیک نوین» آغاز می شود.
·
تشکیل جمهوری خلق چین در اول اکتبر 1949، نقطه عطفی در تاریخ چین و همزمان مهمترین رویداد تاریخی
پس از انقلاب اکتبر و پیروزی بر فاشیسم در جنگ جهانی
دوم محسوب می شود.
·
گذار به تحول سوسیالیستی جامعه در آغاز سال های 50،
توسعه همکاری بر بنیان
های جدید با اتحاد جماهیر
شوروی و سایر دول سوسیالیستی نو پدید نتایج درخشانی به
دنبال می آورد.
ث
·
جهان در جنبش انقلابی بی امان بسر می برد:
·
شرایط عینی
برای رهائی اجتماعی در مقیاس جهانی فراهم آمده است:
·
به همین دلیل شاعر اندیشنده می گوید:
ز هر سو، در به سوی عافیتگاهی است
3
با هر کسی، چشمی ز خورشید نگاهی است
·
شرایط عینی اما فقط یکی از اقطاب دیالک تیکی است.
·
قطب دیگر دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو، شرایط سوبژکتیو
است که به شکل دیالک تیک چشم و خورشید نگاه بسط و تعمیم می یابد.
·
دیالک تیک چشم و خورشید نگاه بسط و تعمیم دیالک تیک
ساختار و فونکسیون و ضمنا بسط و تعمیم مستوری از دیالک تیک وسیله و آماج است:
·
چشم وسیله دیدن است و نگاه پل پیوند میان دیده و دیدن،
میان وسیله و آماج.
4
پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی راهی است،
بد دل نگردد، زانکه پایش روی راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.
·
شاعر در این بیت شعر، به استدلال نظری ـ تجربی دست می
زند:
·
رهرو رهپو اگر ره گم کند، باکی نیست.
·
برای اینکه چشم دارد و چشمش به خورشید نگاهی مجهز است و
می تواند به شناخت راه از گمراه، راه از چاه نایل آید.
·
به همین دلیل به جای گرفتاری در دام پسیمیسم به جستجوی
راه می پردازد، راهی که او را به شهر عشرت می برد.
5
پوینده گر یابد ز گمراهی، گزندی
بد دل نگردد، زانکه پایش روی راهی است،
بد دل نگردد، زانکه پایش روی راهی است،
راهی که او را می برد تا شهر عشرت.
·
محمد زهری در این بند شعر، یکی از مفاهیم هنری ـ استه تیکی خود را به خدمت می
گیرد که حاوی معانی متفاوت و ضمنا بسط و تعمیم مفهومی فلسفی است و آن مفهوم «عشرت»
است.
·
او در این بند شعر به احتمال قوی دیالک تیک ریاضت و لذت
را به شکل دیالک تیک عسرت و عشرت بسط و تعمیم می دهد.
·
اگر گمراهی (فقر فلسفی)، رهرو رهپو را به منجلاب ریاضت
(عسرت) می برد، رهیابی (تفکر مفهومی، خرد اندیشنده) او را به شهر عشرت می رساند.
6
اما تو اینجا، در دل تنهایی خود، شهر بندی!
·
محمد زهری از قول حریف، راوی را مورد انتقاد قرار می
دهد:
·
ایراد راوی، محبوس بودن در «دل تنهائی» خویش است.
·
محمد زهری به احتمال قوی، مفهوم «دل تنهائی» را از ژوزف
کنراد ـ کشتی بان و نویسنده چکوسلواکی الاصل و مؤلف داستان هول انگیز «دل تاریکی» ـ
به عاریه گرفته است.
·
دل در این دو اثر به مثابه کانون تغلیظ و تمرکز و انباشت
تنهائی و تاریکی تصور و تصویر می شود.
·
راوی در دل تنهائی خویش محبوس است.
·
در منجلاب و گرداب تنهائی غلیظ خویش.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر