۱۴۰۱ آبان ۶, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۵۶۸)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۴ ـ ۵۵)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم! 
 
  ۱

یکی خار پای یتیمی بکند

به خواب اندرش دید صدر خجند:

همی گفت و در روضه ها می چمید

کز آن خار بر من چه گلها دمید!

 

معنی تحت اللفظی:

صدر خجند کسی را که خاری از پای یتیمی در آورده بود،

در خواب می بیند

که

اهل بهشت شده است.

سعدی

وقتی تئوری اجتماعی خود را موعظه می کند،

از لحاظ فکری چنان سقوط می کند،

که باز شناسی اش محال و غیرممکن می شود.

 

کسی که در باب اول بوستان،

 به هنگام دادن رهنمود به پادشاهان

 آدمی را به یاد هگل و مارکس می انداخت،

 اکنون به تعبیر خواب این و آن می پردازد:

کسی خاری از پای یتیمی کنده و خدا بهشت نصیبش کرده است.

 

سؤال

 

اکنون عوام الناس فقط یک سودا در سر خواهند داشت و آن رفتن خاری بر پای یتیمی و کندن آن خواهد بود،

آنهم نه از روی (۱)، بلکه به وسوسه (۲)،

به هوای سود حاصل از کندن خار،

کندن خار، نه از پای هر کودکی و یا جانوری،

بلکه فقط از پای یتیمی.

 

جواب

 

اکنون عوام الناس فقط یک سودا در سر خواهند داشت و آن رفتن خار بر پای یتیمی و کندن آن خواهد بود، آنهم نه از روی هومانیسم، بلکه به وسوسه پراگماتیسم، به هوای سود حاصل از کندن خار، کندن خار، نه از پای هر کودکی و یا جانوری، بلکه فقط از پای یتیمی.

 

اگر خدا واقعا طرفدار یتیم ها ست،

پس چرا آنها را یتیم و محتاج خار از پای یتیمان کنان می کند؟

 

سرهم بندی کردن این دروغها برای چیست؟

 

هر همبودی و هر جامعه ای باید موظف به فراهم آوردن زندگی شرافتمندانه ای برای اعضای خود باشد.

اگر همبودی از عهده این وظیفه بنیادی بر نیاید، باید جای خود را به همبودی واقعی بدهد و رخت بربندد.

با قصه پردازی که نمی توان مسائل اجتماعی را حل کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر