۱۴۰۱ مهر ۲۳, شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۲۷۸)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل هجدهم

در رد پای پدر

 

۲

مبلغین کمونیسم علمی

 

در مراسم ازدواج لاورا با لافارگ

فریدریش انگلس

نقش گرفتن از دست عروس و بردنش به مراسم عقد با داماد

را

به عهده داشت.

 

پس از ازدواج

 لاورا و لافارگ

به

پاریس رفتند،

مقیم آنجا شدند

و

زندگی خود را وقف تبلیغ کمونیسم علمی کردند.

 

پس از شروع جنگ آلمان و فرانسه در سال ۱۸۷۰

  لاورا و لافارگ

محل اقامت خود ر ازا پاریس به بردو تغییر دادند

 و

در آنجا

 به سازماندهی کارگرانی پرداختند

که

دارای شعور طبقاتی بودند.

 

به محض اینکه پرولتاریای انقلابی پاریس

 در ماه مارس سال ۱۸۷۱

 کمون پاریس

را

اعلام کردند،

لاورا و لافارگ

در جنوب غربی فرانسه

به

تدارک  عملیات همبستگی با انقلاب کارگران پاریس

پرداختند.

 

وقتی در ماه مه سال ۱۸۷۱

کمونارها

از ضد انقلاب قدر قدرت شکست خوردند

و

در سراسر فرانسه موج دستگیری توده ای شروع شد،

لاورا و لافارگ

با

دو کودک خردسال شان

به شهرکی در پوره نی فرار کردند.

 

نامه لاورا در این ایام به مارکس از چند و چون شخصیتی اش پرده برمی دارد:

«تلاش ما این است که دستکم تنی چند از دوستان از مهلکه مرگ نجات یابند

 تا انتقام به خاک افتادگان مان را بگیرند.

من در صدد تمرین تیراندازی با هفت تیر در جنگل و بیشه ام.

چون دیده ام

که

 زنان در پاریس

با چه شهامتی همین چند روز قبل جنگیده اند

و

معلوم نیست که چه خواهد شد.»

 

خانواده لاورا و لافارگ

پس از چندی

موفق به فرار به اسپانیا شدند.

 

پیگردها و دستگیری های هر از گاهی، ذلت ها و سختی ها و زندگی سگی

دمار از روزگار لاورا و لافارگ در  می آوردند:

آن سان که آندو در عرض ۲ سال،

 ۳ طفل خردسال خود را از دست دادند.

این درد عظمیمی بود، ولی آنها سر تسلیم نداشتند.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر