۱۴۰۱ مهر ۲۲, جمعه

درنگی دردعاوی یدی خاکزاد (۵)

 Bild

یدی خاکزاد 
 

اکنون 

دوران کاپیتالیسم منچستری 

حداقل در کشورهای پیشرفته

 از بین رفته است 

و 

سندیکاهای کارگری در لیبرالی کردن کار و مزد و رابطه با کارفرما پیشرفتهای زیادی کرده اند 


اکنون 

در جوامع رشد یافته قشر میانی جامعه مبتکر ‌وسازنده و حامل و عامل پیشرفت است 

و

 طبقه کارگری یک نیروی کمکی است

 و

از نظر کمیت

 نیز 

در کشورهای حتی صنعتی پیشرفته 

مانند آلمان

 تنها ۱۹ درصد نیروی کار 

را

 تشکیل میدهند 

و

در

 فرماسیونهای دمکراتیک 

نمیتوانند امتیاز رهبری را بخود بدهند.

 

نتیجه ورود کاپیتالیسم به مرحله توسعه بعدی اش (انحصاری و انحصاری ـ دولتی اش)

از دید یدی خاکزاد

 چیزهای زیر است:


۱

لیبرالیزاسیون کار و مزد و روابط کارگر و کار فرما


معلوم نیست که من ـ زور یدی از این خرافات چیست.


۲

ارتقای اقشار بینابینی مثلا خرده بورژوازی

به

مقام «مبتکر ‌و سازنده و حامل و عامل پیشرفت.»

 

معلوم نیست که این اقشار بینابینی از دید یدی از کجا آمده اند 

و

طبقه حاکمه بورژوایی ـ امپریالیستی

کجا رفته است

که

اقشار بینابینی همه کار شده اند؟

 

۳

تنزل طبقه کارگر به درجه یک نیروی کمکی 

 

 دلیل صعود جامعتی اقشار بینابنی و سقوط جامعتی طبقه کارگر

اکثریت اقشار بینابینی و اقلیت طبقه کارگر

است.

یعنی 

عاملی کمی

است.


یدی خاکزاد

دیالک تیک کمیت و کیفیت 

را

تخریب می کند، قطب تعیین کننده این دیالک تیک را، یعنی قطب کیفیت را دور می اندازد و قطب کمیت را به مقام تعیین کنندگی ارتقا می دهد.

 

۴

نتیجه نهایی یدی این می شود

که

طبقه کارگر

در

 فرماسیونهای دمکراتیک 

نمی توانند (نمی تواند) امتیاز رهبری را بخود بدهند (بدهد).

 معلوم نیست که من ـ زور یدی از فرماسیون و فرماسیون های دموکراتیک چیست.

سؤال این است

که

اگر طبقه کارگر بدین طریق و ترفند،

عزل سوبژکتیویته می شود،

جای آن را اقشار بینابینی می گیرد و یا نمی گیرد؟


تاریخ و جامعه

که

نمی تواند بی سوبژکت باشد.

اگر اقشار بینابینی سوبژکت تاریخ شوند،

چه شق القمری می کنند و گذار به کدام فرماسیون اقتصادی را رهبری می کنند؟


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر