میم حجری
۲۹۱۳
مالکیت اشتراکی چیزی نیست که کمونیستها از خودشان درآورده باشند. میلاد. مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید (اراضی کشت و زمین و مستغلات و معادن و منابع و غیره هم که جزو نیروهای مولده اند) در فرماسیون اقتصادی کمونیستی اولیه به همه اعضای جامعه تعلق داشته اند. طبقه کارگر در وحدت با دهاقین و تحت رهبری حزب کمونیست به نفی نفی مبادرت می ورزد. یعنی کمون اولیه را در پله توسعه عالی تر بازتولید می کند. سلب مالکیت کنندگان را سلب مالکیت میکند
یکی از خز ترین کاراتون عکس پروفایل گذاشتن با ماسکه واقعا
فاطمه
ماسک که ماسک نیست.
ماسک یکی از مدهای مدرن مد روز است.
ماسک از قبیله مثلا
کلاه،
شال گردن،
عینک
و غیره
است
فکر کن فردا این موقع سر کارر
رها
ما فکر نمی کنیم که فردا سر کاریم.
ما هر لحظه زندگی
شب و روز
سر کاریم.
حتی در عالم خواب
سر کاریم.
ما
با کار می افتیتم و بر می خیزیم.
ما
با کار زنده ایم.
کار
آب حیات ما ستو مـَرگ ، نـُقـطه یی سـت بر پایانِ جُمله یِ زنـدگـــی.
نادر ابراهیمی
مرگ
همزاد زندگی است.
همبای زندگی است.
همراه زندگی است.
زندگی
در دیالک تیک مرگ و زندگی وجود دارد.
مولانا هم می داند:
از جمادی مردم و نامی (نبات، نمویابنده) شدم
وز نما مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس بگویم
کی ز مردن کم شدم؟
ما
در
ایام کودکی
مشتری آثار نادر ابراهیمی بودیم.
بعد وقتی عاقل و بالغ شدیم،
از قضا همین افکارش را تحلیل کردیم
و
هم
توبه کردیم
و
هم
تجدید نظر.
دیشب فیلم friends with benefits رو دیدم و چقدر کصشر بود...حیف وقت
فاطمه
طبقات حاکمه
بی همه چیز به معنی حقیقی کلمه شده اند.
جز زباله
چیزی برای عرضه به توده ندارند.
همه چیزشان تهوع اور است
آدما موجودات عجیبی ان چندسال پیش روزه میگرفتم و در کنارش کار ساختمانی میکردم از بعد از اذان صبح تا ساعت ۳ تو اوج گرمای تابستون در حالی که الان هیچ اعتقادی ندارم
فروتن
چرا عجیب.
حتی حشرات و حیوانات رشد می کنند
چه رسد به ادم ها که اشرف موجوداتند.
گفتم: «مگر ز رفتن، غایب شوی ز چشمم.»
آن نیستی که رفتی، آنی که در ضمیری.
سعدی
معنی تحت اللفظی:
فکر می کردم که با رفتن از چشمم غاب شوی.
رفتی
ولی در ذهن و ضمیر باقی مانده ای.
هی سعدی
همانی که رفته
همان است که در ضمیرت باقی مانده است.
آنکه رفته
اصل
بوده
و
آنچه در ذهنت مانده
عکس او
ست.
دیالک تیک اصل و عکس
است
و
تعیین کننده اصل است.
تصویر حریف در ضمیر
نتیجه انعکاس حریف در ایینه روح است.
هرگز حضور حاضر و غایب شنیده ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است.
دیالک تیک حضور مادی و غیاب فکری است.
درنگی در دیالک تیک وحدت و مبارزه
جنگ
توسط اولیگارشیسم انگل روس
به
خلق اوکراین
تحمیل شده است.
همانطور که توسط فاشیسم آلمان
به
اتحاد شوروی
تحمیل شده بود.
هدف هر دو
برده و وابسته کردن خلق
بوده است و است.
خلق چاره ای جز مقاومت و پیکار ندارد.
اتحاد شوروی
هم
بسان اوکراین
از امپریایلسم امریکا و انگلیس
کمک گرفته است.
بدون وحدت با امپریایلسم امریکا و انگلیس
اتحاد شوروی
نمی توانست بر فاشیسم المان
چیره شود
و
برده و وابسته آن نگردد.
کمونیسم برای ما اوضاع و احوالی نیست که باید استقرار یابد،
آرمانی نیست که واقعیت ناگزیر است خود را با آن منطبق کند.
ما کمونیسم را آن جنبش واقعی میخوانیم که وضعیّت موجود را برمیاندازد. (نفی دیالک تیکی می کند)
شرایط این جنبش از مقدماتِ (شرایط، پیش شرایط) کنونموجود نتیجه میشود.
کارل مارکس و فردریش انگلس - « ایدئولوژی آلمانی» - مجموعه آثار مارکس و انگلس - جلد سوم - صفحهی ۳۵
(aufheben)
به معنی بر اندازی نیست.
براندازی می شود Stürtzen
(aufheben)
به معنی نفی دیالک تیکی است.
نفی دیالک تیکی
یعنی حفظ جنبه های مثبت کهنه و نقد و حذف جنبه های منفی آن
مثال:
فرزند هر کس و هر نبات و حشره و حیوان
نافی دیالک تیکی او و ان است.
فرزند
جنبه های مثبت و حیاتمند و بالنده والدینش را حفظ می کند و توسعه می بخشد
و
جنبه های مزاحم و فرتوت و مرده و نامغاصر و منفی اندو را نقد و نفی و حذف می کند
دلیل بهتر گشتن نسل نو از نسل کهنه همین است
نه.
شما
معنی مفاهیم
را
مثلا
امپریالیسم
را
و
انقلاب ملی و دموکراتیک
را
نمی دانید.
ج. خ. چین تحت رهبری ح. ک. است
و
وظایف انقلاب ملی و دموکراتیک بورژوایی
را
به انجام و سرانجام می رساند.
مثلا
بر سیستم ملوک الطوایفی غلبه می کند.
ملت واحد چین را تشکیل می دهد.
شعور ملی را گسترش می دهد.
بر بقایای نظامات برده داری و فئودالی غلبه می کند.
نیروهای مولده را توسعه می دهد
و
شرایط لازم را برای گذار به سوسیالیسم
فراهم می آورد
پیروزی اش به سر خالی از مغزش بخورد. چچستان و سوریه را خرابات شام کرده است. توده را آش و لاش کرده است. بقایای تمدن بشری را نیست و نابود کرده است. همان کاری را که مرجع تقلیدش با اسللنیگراد کرده بود، کرده است و اکنون با شهرهای اوکراین می کند. چشم باید داشت و دید. هوش باید داشت و فهمید
تفاوتِ میان حکمرانی و شیوهی تولید
شیوه تولید در وحدت نیروهای مولده جامعتی با مناسبات تولیدی وجود دارد و واقعیت می یابد.
استالین اللهی ها
اخبار نمی شنوند؟
ابراموویچ
پریروز در لندن ادعا کرده که
در مذاکره با اوکراین برای برقراری صلح
مسمومش کرده اند.
دیروز
هم در مذاکره هیئت روسیه با اوکراین در ترکیه
حضور داشت.
ابراموویچ
یکی از اولیگارش های روس و دارنده تیم فوتبال چلسی است.
طبقه حاکمه در روسیه
همین اولیگارش ها هستند
که پوتین هم یکی از انها و ضمنا نماینده سیاسی آنها ست
که قصد احیای استعمار تزاریستی را دارد.
زلنسکی
هم نماینده اولیگااشیسم است.
ولی با فرهنگتر از آنها ست.
هنرمند است
دیشب خواب دیدم یکی از دوست های خیلی دورم خیلی ناراحته و میگه زهرا بیا من باید برم جایی کمکم کن. انگار واقعیت بود الان که باهاش تماس گرفتم حالشو پرسیدم میگه مامانم سرطان گرفته و دنیا برام سیاهه میشه چند روز بیای جای من سرکار؟ من اصلا جریان خوابمو بهش نگفته بودم و واقعا شوک شدم.
متانویا
دلیل این جور خوابها
احیای انعکاسات عینی در عالم خوابند.
انعکاساتی که در طول عمر
در آیینه خاطر او صورت گرفته اند و ذخیره شده اند.
بدون اینکه روح فرد حتی متوجه انها شده باشد.
افراد در عالم خواب به خیلی چیزها پی می برند.
انعکاس (عکس اندازی) خاصیت ماده است.
ذره ذره از وجودم عاشقِ خورشیدِ توست
مولانا
دیالک تیک ذره و خورشید
از دیالک تیک های معروف مولانا و عرفان به طور کلی است.
پرواز تخیلی عارف به سوی خدا
را
مولانا
به
پرواز ذره به سوی خورشید
تشبیه میکند.
دلیلش این است که در انوار آفتاب
ذرات متحرک و موبیل
مرئی می شوند (دیده می شوند.)
نه.
حق با قهری است و نه با مارکس.
کسی که به علل چیزها واقف باشد،
اصلا خشم نمی گیرد.
مثلا
به عوض خشم بر خویشتن
به انتقاد از خود می پردازد.
عکس طرف را پشت سر وزیر خارجه هولیگان پوتین نشان میدهند و شما دروغش می نامید. برای تنبیه پوتین دهها تن از اولیگارش ها حتی خانواده جانانش در قصر مجللی در سوئیس تحریم شده اندو پوتین با داس و چکش به همسایه درمانده اش حمله می برد.
پرچم ارتش پوتین حاوی داس و چکش است و این توهم برای ساده لوحان پیش می ادی که گویا پوتنی کمونیست است. همه رسان ها از نقش ابراموویچ در نشست های مربوط به صلح دم میزنند و اعلام می دارند که مورد قبول حتی اکراین و عردوغان و پوتین است و شما می فرمایید که دروغ است
مارکسیسم پروژهست.
میلاد
منظور از پروژه چیست؟
طرحی که هر کس بدان می افزاید و یا از ان می کاهد؟
خیلی ها
اسم را با ایسم
مثلا
مارکس را با مارکسیسم
لنین را با لنینیسم
استالینیسم را با استالین
اولیگارشیسم را با اولیگارش
عوضی می گیرند.
این خطای خطیری است که دور از ما باد.
مارکسیسم
ربط تعیین کننده ای به مارکس ندارد
اگرچه مؤسس آن مارکس و انگلس و صدها مارکسیست دیگر است.
به همان اسن که علم شیمی مدرن
ربط تعیین کننده ای به لیبیگ ندارد
که
مؤسس شیمی مدرن است.
مارکسیسم
دیالک تیکی از ایده ئولوژی طبقه کارگر و علم عام اندیش است.
طبقه کارگر
ذاتا (یعنی اگر با ایده ئ<لوژی طبقات اجتماعی دیگر مسموم نشده باشد)
مارکسیستی می اندیشد.
مارکس و انگلس
این تفکر طبقاتی طبقه کارگر را به صورت مفاهیم و احکام و قوانین
تعریف
تدقیق
و
تدوین کرده اند
و
مارکسیسم
نامیده شده است.
بدون از آن خود کردن تعریف استاندارد مفاهیم
نمی توان مارکسیستی اندیشید.
به همین دلیل در کشور ما اصلا مارکسیستی وجود نداشته و ندارد.
تنها مارکسیست هایی که ما سراغ داریم
از آلمان هستند.
مدعیان وطنی
انشاء نویس تشریف دارند.
کسب و کار
در این ۲۰ سال
ترجمه این مفاهیم و تمرین کاربست انها ست
هدف ما غلبه بر این ضعف و نقص حی و حاضر است.
ما طرفدار کسی نیستیم. ما در جست و جوی حقیقتیم. ما تحلیل می کنیم تا به حقیقت دست یابیم. حقیقت برای ما همان خدا برای مسلمانان است
بنده چندان به چیزی موسوم به کموناولیه اعتقاد ندارم. اگر هم وجود تاریخی داشت، بسیار شکننده بود و بیشتر اشتراک در فقر بود تا ثروت.
میلاد
معیار علمی و عینی
برای تشخیص و تمیز و تعیین دوران ها (جامعه بشری در مقایس جهانی)
فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید است
و
نه
فقر و غنا
و
نه
اعتقادات این و آن.
کمون اولیه
بی اعتنا به اعتقاد شما و هر کس دیگر
وجود داشته است.
مراحل توسعه جامعه بشری
به شرح زیر بوده اند:
دوران توحش
دوران بربریت
دوران کمون اولیه
دوران برده داری
دوران فئودالیسم
دوران کاپیتالیسم
دوران گذار گلوبال از کاپیتالیسم به سوسیالیسم (دوران کنونی)
باستان شناس معروف امریکایی (جوردان)
بر اساس آثار باستانی مکشوفه
فاز واپسین کمون اولیه
را
۲۰ تا ۳۰ هزار سال
دانسته است.
نماینده مدافعه از کمون اولیه در کشور ما
مزدک بوده است
که
با هوادارانش
بر
سر سفره انوشیروان عادل
ترور کلکتیو شده است
این فراز از ایده ئ<لوژی آلمانی را می توان تحلیل کرد و به صحت نظر ما رسید. وضعیت موجود به طرز مکانیکی نفی نمی شود. نفی دیالک تیکی می شود. و گرنه باید از صفر شروع به ساختمان جامعه نوین کرد.
حقیقت یک مفهوم مهم فلسفی است. حقیقت انعکاس نسبتا دقیق واقعیت عینی است. یعنی دلبخواهی نیست. مثال: آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد به جوش می آید. این حکم و یا اندیشه حقیقی است. برای اثبات حقیقت این حکم فقط کافی است آب را در کتری کنیم و اینجا و انجا بجوشانیم و به حقیقت ان ایمان بیاوریم.
درد میدونی چیه؟درد اینه که یه بچه ۴ساله یهو تو جمع پیش بابات و شوهرعمهات و پسرعمههات بگه آیدا لباستو در بیار سینه تو ببینم. ریدم تو تربیت بچهای این زمونه
آیدا
بگو به اش:
برو افریقا
تا سیر دل سینه ببینی
احمدی نجات هم رفته بود
تا سیر دل سینه ببیند
نمی دانیم برگشته و یا همانجا رحل اقامت افکنده.
می گفت:
« بچه شیر خواره
به محض دیدن من
زبان باز کرد و گفت:
«مامان
محمود آمد.»
اگر این اعجاز الهی نیست
پس چیست؟»
جدایی یا وصل!
من علیه تو اعلانِ عشق میدهم
علیه تو اعلانِ صلح میدهم
علیه تو اعلانِ اشتیاق میدهم
علیه تو اعلانِ عفو میدهم
بی هیچ پشیمانی
چرا که من جسمم را و روحم را به تو بخشیدم...
غادهالسمان
هی غادةالسمان
همه چیز درهستی دنیوی و اخروی
مبتنی بر دیالک تیک داد و ستد است
داد (عدالت) و بی داد (ظلم) معروف
هم
ریشه در همین دیالک تیک دارد
نه
داد محض امکان پذیر است و نه ستد محض
استثمار معروف هم دال بر همین است:
سرمایه دار
همه ثمره کار کارگر را تصاحب نمیکند
دستمزدی به او میدهد
مفهوم چیست؟ مثال. آب یک مفهوم است. درخت یک مفهوم است. عینی یعنی هر ان چیزی که بی اعتنا به بود و نبود ما وجود دارد. آب فقط تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد به جوش می آید. با تغییر فشار درجه جوش آب به طور قانونمند تغییر می یابد. اب را می توان در منهای ۲۰ درجه هم به جوش اورد
جنگ چیست اگر فرمی از مبارزه طبقاتی از بالا بر ضد پایین نیست؟
آره. صلح = پاوزه ای (زنگ تفریحی) برای تدارک جنگ دیگر. ما با دیالک تیک جنگ و ضلح سر و کار داریم. جنگ فرمی از مبارزه طبقاتی از بالا و هر از گاهی از پایین است
نه. فلسفه (جهان بینی) کانت ایدئالیستی ـ ذهنی است. جهان بینی هگل ایدئآلیستی ـ عینی است. کانت را نباید دستکم گرفت.
ما با دو نوع مطالعه سر و کار داریم:
۱
مطالعه پاسیو (منفعل) که خرخوانی نامیده می شود.
۹۹ در صد خلایق خرخوانی می کنند.
۲
مطالعه اکتیو (فعال. مبتنی بر هماندیشی با نویسنده کتاب و مطلب و کاراکترهای مثلا رمان)
شیوه مطالعه ما
همین است.
نه. حقیقت دیالک تیکی از حقیقت نسبی و حقیقت مطلق است. حکم فوق الذکر حقیقت مطلق است. حقیقت نسبی معنی دیگری دارد.
خرد
مهم ترین و مرکزی ترین مفهوم
در
فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
است.
خرد
از
دید هگل
مساوی با فلسفه است.
مارکسیسم ـ لنینیسم
خرد کل اندیش
است.
تار و پود مارکسیسم ـ لنینیسم
فلسفی است
کلبه ای که
در آن مهربانی هست
و ساکنینش می خندند
بهتر از کاخی ست
که مردمانش دلتنگ هستند!
مهناز
تو حتما کاخ نشینی
به همین دلیل از ذلت کوخ نشینان خبر نداری.
از ما بپرس که بر ما چه رفته است
۱. تا کار و انرژیِ انسانی صرف نشود، در جامعهی بشری، پر کاهی هم جابهجا نخواهد شد. بدون کار، مواد طبیعی، تا ابد همانی که هستند باقی خواهند ماند و به امور متناسب با نیازهای بشر تبدیل نخواهند شد. ثروت - که در جامعهی مدرن، در هیئت «ارزش» نمودار میشود - منشأیی جز کار نمیتواند داشته باشد. بنابراین هر آنچه در اطراف خود میبینیم، «کار» است؛ یا کار زنده که همان فعالیت افراد است، یا کارِ «مرده» و «گذشته» که محصولات کار را شامل میشود. «سودِ» حاصل از تولید که سرمایهدار به جیب میزند نشأتگرفته از کار اضافی کارگران ( یعنی کاری که آنها علاوه بر فعالیتی که در ازایش «مزد» میگیرند انجام میدهند) است. این چیزی نیست جز «استثمار» که نرخ آن از تقسیم «ارزش اضافی» (s) ( ارزش برخاسته از کار اضافی ) بر «سرمایه متغیر» (v) یعنی آن بخش از سرمایه که صرف استخدام کارگران شده است (s/v) ، حاصل میشود.
۲. اما سرمایهداران برای افزایش بهرهوری تولید، گرایش به سرمایهگذاری بیشتر در «ابزار تولید» یعنی «سرمایه ثابت» (c) دارند در نتیجه از میزان سرمایه متغیر میکاهند. این به کاهش تعداد کارگرانِ شاغل و سرمایهی متغیر، و نهایتاً کاهش ارزش اضافی تولید شده منتهی میشود ( گرچه سود سرمایهدارن منفرد را موقتاً بالا میبرد). در جریان تولید، به تدریج، کار زندهی هر چه کمتری، کار مردهی هر چه بیشتری را به حرکت میاندازد. واقعیت مذکور در «ترکیب ارگانیک سرمایه» که از تقسیم سرمایه ثابت بر سرمایه متغیر ( c/v) حاصل میشود، بیان خود را مییابد.
۳. نرخ سود میانگین که از تقسیم ارزش اضافی تولید شده بر کل هزینهی تولید بدست میآید - (s/(c+v - در اثر افزایش سرمایهی ثابت و ثابت ماندن نرخ استثمار، کاهش مییابد. این یعنی گرچه سرمایهداری تکنولوژی بیشتری به بار میدهد تا در شکل ابزار تولید، بهرهوری کار را افزایش دهد، اما همین امر به کاهش نرخ سود میانجامد چرا که ارزش اضافی را ( که منشأ حقیقی سود است) کاهش میدهد. میتوان گفت سرمایه در رسیدن به غایتش - کسب سود بیشتر و بازتولید خود - در دراز مدت ناکام میماند. کار مرده (ماشین آلات) انباشته میشود و کار زنده از فرایند تولید برکنار میماند: سیل بیکاران، روانهی خیابانها میشود. ثروت زیادی خلق شده اما به کارِ کسی نمیآید. و این چیزی نیست جز «بحران».
بدون کار، مواد طبیعی، تا ابد همانی که هستند باقی خواهند ماند و به امور متناسب با نیازهای بشر تبدیل نخواهند شد. ثروت - که در جامعهی مدرن، در هیئت «ارزش» نمودار میشود - منشأیی جز کار نمیتواند داشته باشد.
میلاد.
این نظر میلاد
اگرچه غلط نیست،
ولی دقیق هم نیست.
منشاء ثروت
حتی به قول مارکس
فقط کار بشری نیست.
این نظر آدام اسمیت
اقتصاد دان بورژوایی
بود.
ثروت منشاء طبیعی هم دارد.
۲
بدون کار، مواد طبیعی، تا ابد همانی که هستند باقی خواهند ماند
علاوه بر این
روند توسعه
محدود به جامعه بشری نیست.
توسعه
قبل از جامعه
در طبیعت صورت گرفته
و صورت می گیرد
و
صورت خواهد گرفت.
کلاغ و کرگدن و کفتار امروزی
با
کلاغ و کرگدن کفتار صدهزار قبل
تفاوت دارد.
و
انسان و جامعه
نتیجه این توسعه در طبیعت است.
جامعه را طبیعت دوم هم می نامند.
چهرهی لطیف و هولناکِ عشق
چهرهی عشق
لطیف و هولناک
شبی بر من ظاهر شد
پس از روزی بسیار بلند
شاید تیراندازی بود
با کماناش
یا نوازندهای
با چنگاش
بیش از این نمیدانم
هیچ نمیدانم
تمام آنچه میدانم
این است که او به من زخم زده
شاید با تیری
شاید با نغمهای
تمام آنچه میدانم
این است که او به من زخم زده
زخمی بر قلبام
و تا همیشه میسوزد
چنان سوزان
زخمِ عشق
شعر: ژاک پرهور - Jacques Prévert
ترجمه: عبداله عاجپرین
فقط بیائید خونه ما ببینید این عمو جان ۷۷ساله من چجوری هر روز صبح و شب دونه دونه خانمها رو ب بهانه شب بخیر و صبح بخیر میبوسه
امروز گفتم عمو جان خواهش میکنم لااقل دیگه شیرین و نبوس این دختر امانت برادر ماس، اعتماد کرده زنشو داده دست ما رفته اون سر دنیا. نخواه خیانت کنیم
الهامات
شکر کن که می بوسد.
خیلی ها
خانم ها
را
بی رحمانه و بی شرمانه و بیمارانه
زجر می دهند.
روزی می خواستیم
سر مسئله ای با همسایه ترک مان حرف بزنیم.
زن همسایه دخترکش را دم در می فرستاد و نمی آمد.
بالاخره مجبور به آمدن شد و ما از دیدن صورت کبودش دچار وحشت سرشته به شرم شدیم
آره.
ولی شوهرش کارگر مهاجری بود
محل کار
کارگران روانی می کند
و
آنها
عقده های خود را در زنان و فرزندان شان خالی می کنند.
ما دوستی داشتیم
در آلمان
دکترا می گرفت.
روزی گفت:
موقع مطالعه کتب درسی
خوابم می گیرد.
روش مطالعه را به ما یاد نمی دهند.
مطالعه همانقدر انرژی و نیرو می طلبد که حفاری و حمالی و حکاکی و غیره.
مطالعه سرسری اصلا
مطالعه نیست.
نسل کشی یا هولوکاست ایرانی،
کشتار و قتل عام سازمان یافته ایرانیان در حکومت قرون وسطایی آخوندی
آمار تعداد اعدامی ها وکشته شدگان در ایران در چهل و دو سال قدرت یافتن جمهوری اسلامی بدرستی معلوم نیست، ولی بر پایه تحقیقاتی که انجام گرفته و بر اساس آمار و ارقامی که جمع آوری شده است، تعداد اعدام ها از سال ۵٧ تا ٩٧ بیش از ۶١ هزار نفر برآورد شدهاست، بسیاری از این اعدامی ها بخصوص اعدامی های سال ۶۷ متعلق به گروههای چپ گرا در بیش از یکصد گور دستهجمعی نظیر خاوران، در سراسر کشور مدفون شدهاند.
کشتار و قتل عامی که در آن، دنیا ساکت مانده و تنها نظاره گر این کشتار بودند و فقط به چند قطعنامه بسنده کردند،
مردمی که در سکوت کامل جهانی بوسیله حکام جابر و متحجر یا بصورت گروهی اعدام شدند و یا با احکام مجازات قرون وسطایی چون قطع دست، پا و سنگسار روبرو گردیدند.
. در این کتاب با حفظ امانت داری تاریخی به معرفی زندگی قربانیان پرداختهشده و زندگی و شرح حال عاملین این جنایات و حکام شرع و شکنجه گران و قضات صادر کنندهی احکام نیز زیر ذرهبین قرارگرفتهاست. بررسی این جنایات و تاباندن نور بر سیاهکاریهای این جنایتکاران حداقل کاری است که برای قربانیان و خانوادههایشان و فراموش نشدن این جنایات میتوان انجام داد.
نسل کشی ایرانیان بر پایه مستنداتی نوشته شده که به نوعی دادخواهی و اعلان جرم علیه جنایتکاران حاکم برمیهن است، جانیانی که در طی ۴۲ سال گذشته با سیاست النصر بالرُعب آرامش و سکوتی قبرستانی را در کشور حاکم کرده و با کشتاری بیرحمانه، هزاران مخالف فکری و دگراندیش را سبوعانه قتل عام کرده اند.
این کتاب را به نوعی میتوان دائره المعارف جنایات جمهوری اسلامی نامید.
حوریه
سه رئیس جمهری
کارل مارکس در کتاب سرمایه می نویسد:
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است. برای این که هستۀ عقلانی آن از پوست عرفانی اش بیرون اید باید آن را واژگونه ساخت.
نکته:
در روزگار ما روشنفکران پیشرو نه تنها واژگونی سیاست و مبارزه را نمی بینند بلکه در حال مقدس سازی پوسته عرفانی سرمایه داری هم هستند برای مثال نظرات افراد و احزاب و تشکل های " چپ" درباره اینکه با حمله روسیه به اوکراین " منشور سازمان ملل" زیر پا گذاشته شده ، به " آزادی" تعرض شده است. گویا مثل اینکه خود امریکا و اروپا خیلی پایبند این مسائلی هستند که این رفقا نگران آنند.
کریم دانش
مسعود امیدی
یکی از باسوادترین قلم به دستان کشور ما ست.
از او می توان انتظار داشت که به عوض ترجمه مطالب این و ان
به خوداندیشی روی آورد و به تحلیل مستقل ماهیت طبقاتی طبقه حاکمه روسیه خطر کند
تا
هم خود رستگار شود
و
هم
به توسعه فکری سکنه کشور مدد رساند
زینت مزیدی
زنی به نام "زینت مزیدی" ۲۰ ساله، از اهالی روستای دهنو در استان فارس به علت تصمیم برای طلاق، توسط پدرش به قتل رسید. این مرد با ضربات پیاپی میلهی آهنی به سر زینت او را به قتل رسانده است.
مردم متحد
هرگز شکست نمی خورند
بشرطها و شروطها
حیاتِ روزمره همواره و در وهلهی نخست حواس آدمی را به خود مشتغل میدارد. امر محسوس و ملموسِ روزمره نیز همواره با قسمی بداهت و «ضرورت» همراه و آمیخته است. زندگی، غالباً «عادی» و «پایدار» است چرا که افرادِ درگیر زندگانی، غالباً از چارچوب بداهت امر ملموس فراتر نمیروند و اصلاً فراسویی برای آن متصوّر نیستند. دو گونه فعّالیت میشناسم که آدمی را از بیواسطگیِ حسّانی برمیکشند: ۱. فلسفه ۲. سیاست. این هر دو، فرد را از ورطهی جزئیّت فرامیبرند تا در پرتوِ امرِ کلّی، جزئیّتِ او را توضیح و تعلیل و دگرگون نمایند. در هر دو گرایشی هست که غفلت یا تغافل از کلیّت را خوش دارد و فرد را اسیر در بیواسطگی و همانبودگی با خویش میخواهد: این گرایش در فلسفه، پوزیتیویسم ( سجده در برابر امرِ ایجابی) نام دارد و در سیاست، رفرمیسم ( اصلاحطلبی). بر فیلسوف و سیّاس است که تا نفس در سینه دارد با این گرایشات به سختی دراُفتد.
فعّالیتِ سومی را میشناسم که فینفسه تجلّیِ تجانس بنیادین میان فلسفه و سیاست است و خود عُصارهایست از هر دو: «کمونیسم».
..................................................................................
" کارگران باید این پندار را کنار بگذارند که صورتهای اقتصادی و حقوقیِ جامعهی بورژوایی، محیط «ابدی»، «عقلانی»، و «طبیعیِ» زندگی انساناند؛ آنان باید احترامِ بیش از حدشان را به محیط اجتماعیِ معمولیِ خویش زیر پا بگذارند... "
گئورگ لوکاچ - " تاریخ و آگاهیِ طبقاتی" - ترجمهی محمّد جعفر پوینده
این مطالب ارزشمند میلاد باید مورد تأمل قرار گیرند. اما ترجمه حسن مرتضوی ( آگاهیِ طبقاتی) نادرست است. منظور لوکاچ هم نه آگاهیِ (به وست هایت) طبقاتی، بلکه شعور (به بوسوتزاین) طبقاتی است. شعور و یا روح ضد دیالک تیک وجود و یا ماده است. در حالیکه اگاهی مفهومی سوسیولوژیکی و سیاسی است و ضد دیالک تیکی خودپویی است. آگاهیِ (به وست هایت) طبقاتی در گنجینه مفهومی مارکسیسم اصلا وجود ندارد.
سیا به زلنسکی مأموریت دامن زدن به بحران با روسیه را داده و از او قهرمان ساخته است.
حریف
روسیه
چشم و چراغ امپریالیسم بوده است.
روسیه
را
حتی می خواستند عضو پیامان ناتو بکنند.
برای چه سیا به بحران با روسیه دامن بزند؟
مگر مغز خر خورده است؟
ترامپ می خواست
حتی ناتو را منحل کند.
هدف امپریالیسم تجزیه ج. خ. چین است.
حتی در صدد وحدت با روسیه بوده است.
به قول سران امپریالیسم آلمان
روسیه خدمت عظیمی به امپریایلسم المان کرده است:
جمهوری آلمان دموکراتیک
را
چشم و چراغ طبقه کارگر جهانی
را
به تسلیم واداشته است.
در روسیه
دهها هزار کنسرن امپریالیستی و دهها تن از سران امپریایلسم
مثل شرودر و غیره
مشغول غارت و تجارتند.
شرودر
سالانه
نزدیک به یک میلیون دلار از شرکت گاز روسیه حقوق می گیرد.
زلنسکی
از ملت اوکراین در مقابل اولیگارشیسم تزاریستی هار روس
دفاع می کند
و
از حمایت امپریالیسم برخوردار است.
مثل استالین
که در مقابل فاشیسم از حمایت امپریالیسم امریکا و انگلیس برخوردار بود.
استالین
را
در امریکا
عمو جو
مینامیدند و گرامی می داشتند.
زلنسکی
صدهزار بار با شعورتر و با شخصیت تر از استالین و پوتین و چکمه و چارق و نعلین است
دیکتاتورها درباره خود چه دیدگاهی داشتند:
ایوان مخوف [تزار خون ریز روسیه] :
من ماموریتیافته از سوی "خدا و مسیح" برای نجات و رستگاریِ روسها هستم.
بنیتو موسولینی:
من نظرکردهی "خدا" هستم.
فرانسیسکو فرانکو:
من فقط نسبت به "خدا" و تاریخ احساس مسئولیت میکنم.
معمر قذافی:
من رئيس جمهوری نيستم که از سمَتِ خود کنار بروم. من رهبر انقلاب ليبی هستم و تا ابدالدهر و وقتی که “شهيد” شوم در اين سمت باقی خواهم ماند.
رابرت موگابه:
ریاست جمهوری برای من ماموریتی "آسمانی و الهی" است که نمیتوانم از آن سر باز زنم و شانه خالی کنم.
هایله سلاسی:
بدانید که من از نسل داوود و سلیمان نبی هستم. خداوند زمام امور کشور را به دست من سپرده است. آنانکه وضعیت موجود را زیر سوال میبرند کافرانی هستند که میخواهند ایمان شما را سست کنند.
دیکتاتورها نجوای زنان
معمر قذافی به نظر نجوای زنان جمکران
مثل موسولینی بوده
و
موسولینی مثل تزار بوده
راستی جای عادولف چرا خالی است
ما نقل قول شما از مارکس را تجزیه و تحلیل می کنیم. بخوانید و ایرادات تحلیل ما را بفرمایید. مارکس که پیغمبر نیست. حرف های مارکس که وحی منزل نیست.
بیا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگين
من اينجا بس دلم تنگ است.
بيا ره توشه برداريم
قدم در راه بیفرجام بگذاريم.
مهدی اخوان ثالث
لازم نکرده مش مهدی. ما نه دلتنگیم و نه خسته خاطر. سر حال سر حالیم
نه. سعدی در بیت مورد بحث اصل را تحقیر کرده و عکس را یعنی تصورات سوبژکتیو خود از او را تجلیل کرده و مقدم بر اصل جا زده است. البته ما اکنون به این نکته رسیدیم. یعنی در اثر کامنت شما مجبور شدیم بیت او را مجددا بخوانیم.
نرگس محمدی فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی، عضو سابق شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان تحکیم وحدت و نایب رئیس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر است. او در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه بینالمللی بنیاد الکساندر لانگر شد. همسرش، تقی رحمانی نیز از فعالان سیاسی است. او هماکنون در زندان قرچک بهسر میبرد. ویکیپدیا
زلینسکی بعد از انتخاب شدنش به لندن رفت ساعت ها در ساختمان M6 راهنمایی گرفت وامروز روشن شده که اکرایین هشت سال برای جنگ آماده شده بود واسناد رسمی ارتش اکراین که دست روس ها افتاده از حمله قریب الوقوع آنها بوده
دراینکه امروز ایشان نماینده امپریالیسم امریکا وکفتار پیر است شکی نیست ونماینده الیگارشی داخل واینکه پوتین نماینده سوسیالیست ها نیست اینهم درسته اما پوتین امروز نماینده ملی گرا هاست واین یعنی متحد موقت چپ
اما نظر شما راجع به استالین بنظرم من وشما کوچکتر از آنیم که به استالین نسبت وابستگی به امپریالیسم بدیم بله امریکا این مهد دموکراسی در جنگ جهانی بعد از اینکه فهمید هیتلر شکست میخورد برای حفظ ابروی نداشته اش در پایان جنگ به روسیه کمک غذایی ولجستیکی کرد وفوری بعد پیروزی روسیه به مخالفت با او پرداخت
امریکا میخواهد تنها قدرت دنیا باشد با کمک دلار کاغذی اش بدون پشتوانه با قرض دولتی سی ترلیون وزور وبهمین دلیل مرتب نیاز به جنگ دارد در غیر این از هم میپاشد
حالا تئوری گلوبالیسم را مطرح کرده وروشنفکران هیچی نفهم هم به ترویج دهکده بزرگ وگلوبالیسم روی آوردهاند واگر امریکا بدون جنگ ببر کاغذی است وجنگ هم فقط در خانه همسایه بهر قیمتی
ممنون. اوکراین فرقی با روسیه و زلنسکی فرقی با پوتین ندارد. طبقه حاکمه اوکراین و روسیه از اولیگارش های انگل تشکیل می یابد و پوتین یکی از اولیگارش ها ست. زلنسکی احتمالا جزو اولیگراش ها نیست و نماینده سیاسی آنها ست. در این صورت زلنسکی مترقی تر از پوتین است. مقصر در شکست سوسیالیسم استالین و استالینیسم بوده است. استالینیسم جریانی عمیقا ضد کمونیستی است. استالین و استالیینسم حزب طبقه کارگر را به طویله تبدیل کرده است.
اوکراین
فرقی با روسیه
و
زلنسکی
فرقی با پوتین ندارد.
طبقه حاکمه اوکراین و روسیه
از
اولیگارش های انگل
تشکیل می یابد
و
پوتین
یکی از اولیگارش ها و مهمترین متحد انها و نماینده سیاسی و ایده ئولوژیکی آنها ست.
زلنسکی
احتمالا جزو اولیگراش ها نیست
و
نماینده سیاسی آنها ست.
در این صورت
زلنسکی
مترقی تر از پوتین است.
راجع به استالین و استالینیسم
ما تحلیل های مفصل منتشر کرده ایم.
مقصر در شکست سوسیالیسم
استالین و استالینیسم بوده است.
استالینیسم
جریانی عمیقا ضد کمونیستی است.
استالین و استالیینسم
حزب طبقه کارگر را به طویله تبدیل کرده است
و
به تباهی کشیده است.
پوتین
استالین برهنه است:
مظهر ماهیت آنتی کمونیستی استالین است.
سیدعلی صالحی
آرام باش،
حوصله کن،
آب های زودگذر،
هیچ فصلی را نخواهند دید
از ریگ های ته جویبار شنیده ام
مهم نیست که مرا
از ملاقات ماه و گفت و گوی باران
بازداشته اند .
من برای رسیدن به آرامش
تنها به تکرار اسم تو
بسنده خواهم کرد ...
حالا آرام باش
همه چیز درست خواهد شد...
هی سید علی
از ما بشنو و نه از ریگ های کر و کور و لال.
آب های زودگذر
اگرچه
از
دید تو
زود می گذرند
به راه خود
ادامه می دهند و چه بسا به دریاها می ریزند
و
همه چیز را تحت نظر می گیرند.
همه چیز
به شرطی خوب می شود
که روشنگری کنی و توده همه چیز ساز را برانگیزی
ما سگ توده ایم و پارس می کنیم تا مؤدبان بیدار شوند. از کهکشان حزب توده خورشید فخر انگیزی طلوع کرده است
جنگ و جنازه ها ـ آخرین امید اغنیا
نقل است که حضرت شیخ ابوسعید ابوالخیر( ره)؛چند درهمی اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای مركبی نداشت پیاده سفر كرده و خدمت دیگران میكرد تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت، در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید، احوال او را جویا شد و دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه آورده و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی بسر می برند.
چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو . مرد بینوا گفت: مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم. شیخ گفت حج من، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به زانكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم!
طواف کعبه دل کن اگر دلی داری
دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری
طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود
که تا به واسطه آن دلی به دست آری
هزار بار پیاده طواف کعبه کنی
قبول حق نشود گر دلی بیازاری
بده تو ملکت و مال و دلی به دست آور
که دل ضیا دهدت در لحد شب تاری
هزار بدره زرگر بری به حضرت حق
حقت بگوید دل آر اگر به ما آری
که سیم و زر بر ما لاشیست بیمقدار
دلست مطلب ما گر مرا طلبکاری
ز عرش و کرسی و لوح قلم فزون باشد
دل خراب که آن را کهی بنشماری
طواف کعبه دل کن اگر دلی داری
دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری
طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود
دل خراب که آن را کهی بنشماری
مدار خوار دلی را اگر چه خوار بود
دل خراب چو منظرگه اله بود
زهی سعادت جانی که کرد معماری
عمارت دل بیچاره دو صدپاره
ز حج و عمره به آید به حضرت باری
کنوز گنج الهی دل خراب بود
که در خرابه بود دفن گنج بسیاری
کمر به خدمت دلها ببند چاکروار
که برگشاید در تو طریق اسراری
گرت سعادت و اقبال گشت مطلوبت
شوی تو طالب دلها و کبر بگذاری
چو همعنان تو گردد عنایت دلها
شود ینابع حکمت ز قلب تو جاری
روان شود ز لسانت چو سیل آب حیات
دمت بود چو مسیحا دوای بیماری
برای یک دل موجود گشت هر دو جهان
شنو تو نکته لولاک از لب قاری
وگر نه کون و مکان را وجود کی بودی
ز مهر و ماه و ز ارض و سمای زنگاری
خموش وصف دل اندر بیان نمیگنجد
اگر به هر سر مویی دو صد زبان داری
حضرت مولانا
غزلیات شمس شماره
دزد اگر شب
گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روزِ روشن است.
پروین اعتصامی
پروین جان
حکام نیستند
طبقه حاکمه است.
افراد منفرد
نیستند.
طبقه اجتماعی است.
طبقه حاکمه
دزد نیست.
سؤال این است
که
دزد کیست و دزدی چیست؟
ما باید تعریف مفاهیم را بیاموزیم
تا
قادر به تفکر باشیم.
مفاهیم
آجرهای اصلی عمارت افکارند.
بدون فراگیری تعریف استاندارد مفاهیم
فهم حرف این و آن
و
حتی
فهم حرف خویشتن
محال است.
مثال:
خلفا
جنگ افروز و باج و خراج گیر بودند
ولی
دزد نبودند.
انسان ها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود
و اشیا ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگیرند
دلیل آشفتگی های دنیا این است که
به اشیا عشق ورزیده می شود
و انسان ها مورد استفاده قرار می گیرند.
نلسون ماندلا
مش مان دلا
اولا
انسان ها آفریده نشده اند.
هیچ چیز
از ذره تا کاینات
آفریده نشده است
و
نمی تواند آفریده شود.
ماده
ازلی و ابدی است
خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
وجود (ماده)
از روز اول
لایزال است.
ثانیا
هم
انسان ها را می توان دوست داشت
و
هم
اشیاء را
ثالثا
هم
اشیاء را می توان الت دست قرار داد
و
هم انسان ها را
رابعا
انسانها
کالا پرست اند و نه اشیا پرست.
و
کالا
مولود مادی آانسان ها ست
و
مولد
طبیعتا
عاشق مولود جاندار و جامد خویش
است.
برو مارکسیسم فراگیر
تا کامروا باشی
و
نه
مان دلا
گری
حذف نخبگان
سیاستی که رضاشاه از آتاتورک یاد گرفت.
آتا تورک کیه
مش گری.
رضا شاه مقلد آیت الله هیتلر بود
و
زن و دخترانش
را
با
عکس هیتلر بر قالیچه ای
به زیارت او فرستاده بود.
هیتلر هم عکس کریهش را به آنها هدیه کرده بود
و
فرموده بود:
من هم مثل شاهنشاه ایران
فقیر و تهیدستم
از یه جایی به بعد احترام معیار اول همه رابطه هات میشه.
منیره
منظور از همه رابطه هات چیست؟
رابطه ها که در کراش مراش خلاصه نمی شوند.
دستفروش هم با مأمورینچماق به دست شهرداری
رابطه دارد.
سخن از کدام احترام است؟
منظور منیره احتمالا
نه
احترام
بلکه
تظاهر به احترام است.
منظور منیره
احترام فرمال و صوری و الکی است.
جامعه و جهان کشتارگاه است.
چگونه می توان به قصاب خود احترام گذاشت؟
آره. داداش. همیشه استثنایی هست. تعیین کننده در دیالک تیک استثناء و قاعده اما قاعده است. مارکسیسم فراگیر تا رستگار شوی
خلاصه واقعیت این است که در نظام طبقاتی جنگ ادامه سیاست بوده است. پس تا زمانی که جنگ افروزی مطمئن ترین راه حل بحران های ذاتی و دم افزون سرمایه داری است، جنگ هم خواهد بود و هر دم گسترده تر و ژرف تر با صدمات بزرگ تر.
دادن شعار صلح، حتی اگر شعار دهندگان با برخی شعارهای دیگر بکوشند آن را از «پاسیفیسم منفعل» جدا نشان دهند، کاملا بی ثمر است.
شعارهایی مانند انحلال ناتو و یا مثلا آزادسازی فعالیت احزاب کمونیست و ... چرند مطلق است. اگر هیچ چیز مطلق نباشد در این وضع استثنایی تاریخی چنين شعارهایی چرند گویی مطلق شده اند.
این پاسیفیسمِ به گفته هوادارانش «غیر» منفعل، عمدا این بدیهی را فراموش شده نمایش می دهد که بحران های سرمایه داری گریز ناپذیرند و تنها با جنگ افروزی حل می شوند. وقتی شعار صلح طلبی می دهیم، حریف سرمایه دار تنها به ما می خندد و کاملا هم محق است.
پس چاره چیست؟
همانگونه که جنگ تحمیلی، که مردم ما آن را هشت سال در قالب نظامی و بیش از چهل سال در انواع قوالب اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تحمل کرده اند و خواهند کرد، وجود دارد؛ صلح تحمیلی هم باید وجود داشته باشد.
اگر بر این باوریم که جنگ لازمه ادامه حیات نظام های طبقاتی است، و تاریخ هم جز این را نشان نداده، تنها نابود کننده موثر این نظام ها در نقطه عزیمت از بربریت به سوسیالیسم و رهایی ابدی انسان از بخش شدن جامعه به طبقات، صلح پایدار است.
جانور وحشی اگر ندرّد از گرسنگی خواهد مرد.
اما صلح را باید تحمیل کرد و نه گدایی.
صلح تحمیلی کلید حرکت از نقطه تلاقی بربریت با سوسیالیسم است. اما این چگونه تحمیل می شود؟
پراکندن نوشته های لبریز از مفاهیم عالی دموکراسی خواهانه (البته دموکراسی گدایی شده از سرمايه داری! ) و صلح طلبی و.... حتی تا حد توسل به تظاهرات خیابانی هواداران صلح که بیش از یک قرن هم سابقه داشته است، هیچ چیز جز نمایشی از در هپروت سیر کردن بیخبران از مفاهیم واقعی جنگ و صلح نیستند.
در بادی امر چنین به نظر می رسد که «صلح مسلح» با نمایش قدرت نظامی برابر و یا حتی بیشتر درمان درد است. تجربه تلخ شوروی نشان داد که چنین نیست. این درست است که نیروی نظامی توانمند به هر روی در این آوردگاه لازم است اما هرگز کافی نیست. سرمایه داری نمی تواند بدون جنگ بگذراند، بنا بر این در آن دوران قدرت ارتش شوروی که جنگ کاملا «سرد» بود، سرمایه داری گسترده ترین جنگ ها را در سراسر جهان به راه انداخت و از آن سود فراوان برد. حتی آن قدرت نظامی مقابل در شوروی نه با گلوله و موشک که با دلار نابود شد. دلاری بی پشتوانه که همه اقتصادهای جهان را به سود سرمایه داری در هم شکست. ممکن است امروز آمریکا با توجه به مشکلاتی که برایش پیش آمده (مهمتر از اوکرایین، در نتایج انتخابات در آمریکای لاتین، و بسیار بدتر از آن گریز از مرکز از سر ناچاری دوستان و متحدانش به دلایل صرفا مالی و اقتصادی حتی اگر کاملا موقتی و محدود باشد) دلار سوزی را شروع کند و یا کرده باشد. زیرا بخوبی از عواقب ویرانگر بازگشت کاغذ های بی پشتوانه به اقتصاد خود آگاه است.
پس این اقتصاد بزرگ حتی پیش از فتح کامل نیمکره غربی، بر اساس دکترین مونرو، که این روزها هواداران و ناصحان مشفق زیادی هم در این حیطه پیدا شده اند، می کوشد با دلار سوزی وضع را به سود خود اصلاح کند. این تدبیر که به معنای انصراف نسبی از انتقال بحران از طریق کاغذ به جوامع دیگر است، در درون جامعه آمریکا و اقتصاد ملی آن نیز موجب تورم و بحران می شود. زیرا این جامعه بر اساس اقتصاد کاغذ باطله شکل گرفته و بازگرداندنش به وضعیت طبیعی نه آسان است و نه سریع. البته سرمایه داران نگران نیستند زیرا این مردم آمریکا هستند که دیر یا زود چنین فشاری را تحمل خواهند کرد.
به صلح تحمیلی بازگردیم. صلح مسلح گرچه هنوز لازم است، اما در عمل چاره ساز نبوده است. جنگ های چهل ساله در خاورمیانه این را نشان دادند.
آنچه می تواند سرمایه داری را واقعا بلرزاند جنگ اقتصادی است. جنگی که چین اخیرا آغاز کرده و روسیه در پی رویدادهای اوکرایین ناگزیر به آن هدایت خواهد شد. کسانی که سطحی نگرانه حجم عظیم سرمایه غربی و به ویژه آمریکایی در چین را به عنوان نقطه ضعفی برای این کشور قلمداد می کنند، این نکته ساده را درک نمی کنند که سهم چین خرج مردمش می شود و با همین در آمد موفق به امحای فقر گسترده پیشین شد، و به ازاء سودی که سرمایه گذاران در چین به دست آورده اند «ریش شان در گرو است».
هر حرکت اشتباه در این شترنج اقتصادی به شکافتن زخم هایی مهلک بر پیکر سرمایه منتهی خواهد شد. در این شرایط باید سرمایه برای بقای خود راه حل دیوانه وار دیگری را جستجو کند.
حرکت از نقطه تلاقی بربریت به سمت سوسیالیسم دقیقا در همین جاست:
صلح تحمیلی.
این مطلب باید تحلیل شود. در جوامع طبقاتی جنگ رهایی بخش ملی و اجتماعی از پایین هم هست. دفاع از صلح هم فرمی از مبارزه طبقاتی از پایین است. حلق اوکریان علیرغم بغرنجی موجود در ترکیب جبهه مربوطه در مقاومت و جنگ رهاییبخش ملی بر ضد اولیگارشیسم روس است
حسین پناهی و طنز
توده ها جنگ نمی خواهند،
از آن ناگزیر می شوند
جنگ تنها به سود طبقات استتثمارگر است.
اقدام توده ها در واقع دفاع در برابر جنگ تحمیل شده است.
بنا بر همه شواهد تاریخی موجود در واقع روسیه با یک دولت کودتاگر می جنگد که آرای همين مردم را لگد مال کرده است.
علی جابری
جنگ
فرمی از مبارزه طبقاتی است.
مبارزه طبقاتی
هم
می تواند از بالا باشد
و
هم
از پایین.
مثال:
اعتصاب
فرمی از مبارزه طبقاتی از پایین است.
کاهش دستمزد
گرانی و وخیم تر کردن شرایط کار
فرمی از مبارزه طبقاتی از بالا ست.
کودتا
در کشوری مستقل
ربطی به همسایه ان کشور ندارد.
خود یلسین
با
حمایت همه جانبه امپریالیسم روی کار آمد
و
پوتین
با حمایت بی شرمانه از او
به جاه و مقام درخور رسید
و
جایش را گرفت.
ممنون. آره. ما اهل تعارف نیستیم. ما حتی در مقیاس جهانی مارکسیستی نمی شناسیم. این درد بزرگی است. خبرنگار وابسته است. وگرنه می توانست آقازاده های بیشمار را به چالش کشد که غرقه در فسادند. نکته دیگر این است که افراد مهم نیستند. مهم طبقات حاکمه اند.
توده بدون پیروی از حزب مارکسیستی طبقه کارگر فاجعه می آفریند. در روسیه بلشویسم به روسوفیلیسم، الکلیسم و استالیینسم تبدیل شده است.
هرچیزی مشکیش قشنگ تره
سارا
رنگ ها در ترکیب شان
نقش بازی می کنند
و
نه به تنهایی
زیبا
به عنوان مثال
رنگین کمان است که ترکیبی از رنگ های متنوع است.
یعنی
طیفی است.
چشم سیاه زنان
در تریکبی از رنگ صورت و لب و مو و گردن و غیره زیبا ست
« کمونیست ها عار دارند که عقاید و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد .
پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید! »
مانیفست حزب کمونیست ۱۸۴۸.
کمونیست ها چه کسانی هستند؟ آنها چه هدفی دارند؟ بوسیله چه طبقه ای ؟ چگونه، هدف شان قابل دست یابی است؟
کمونیست ها در اساس جز کارگران آگاه نیستند، هدف آنها رسیدن یه جامعه ی کمونیستی است. آنها با به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی پرولتارها – انقلاب کمونیستی قهرآمیز و ایجاد دیکتاتوری به هدف شان می رسند. آنها نه، بوسیله اصلاح نظام موجود اجتماعی، هر چند اصلاحات رادیکال باشند، به هدف شان نمی رسند، بلکه با واژگونی کامل نظام موجود اجتماعی بوسیله زور و جبر به هدف شان می رسند. هدف کمونیست ها نه اصلاح نظام موجود بلکه واژگونی آنست!
بنا براین،
در شرایط کنونی که جامعه جهانی بسر می برد، سرمایه داری در بحران است و راه برون رفت را در تشدید استثمار طبقه کارگر و راه اندازی جنگ های ویرانگر می بیند که زندگی بر زمین را تهدید جدی می کنند وظیفه ی کارگران آگاه، یعنی، کمونیست ها، عبارت است از :
1- خود را سازمان داده و حزب کمونیست، را ایجاد کنند. این حزب تمام طبقه سرمایه داری امپریالیست را بعنوان دشمن می شناسد و برای هیچ کدام از جناح هایش امتیازی قائل نیست.
2- بوسیله این حزب تمام طبقه کارگر را آماده می کنند ، برای به پیروزی رساندن جنگ طبقاتی - انقلاب قهری کمونیستی .
3- این انقلابی است که دولت موجود را درهم می کوبد. بر جای آن دولت کارگران مسلح - دیکتاتوری پرولتاریای مسلح - شوراهای مسلح پرولتارها - و یا... می نشاند.
4- این دولت وظیفه دارد که جامعه را از سرمایه داری به کمونیسم تغییر بنیادی دهد.
5- بدین وسیله کمونیست ها می توانند به جامعه طبقاتی خاتمه داده و جامعه بدون طبقات و تضاد و مبارزه طبقاتی، بدون مالکیت خصوصی، بدون دولت، بدون مرز بین انسان، بدون خرافات مذهبی، ملی، نژادی و تبعیضات اجتماعی مانند تبعیض بر علیه زنان و...، کمونیسم جهانی، جامعه ای که این شعار زا بر پرچم خود حک کرده است :
" از هر کس به قدر نیرو - استعداد کار - فعالیت - و به هرکس به قدر نیازش " را موجودیت می دهند. این راه و شیوه رهائی پرولتاریا و انجام وظیفه کمونیست هاست که رهائی نسل انسان را میسر می کند!
کارل این را در نقدی بر برنامه گوتاء چنین بیان می کند :
به باور او جامعه کمونیستی دارای 2 اتاب – 2 فاز- بهم پیوسته است!
« اما این کمبودها در فاز نخست جامعۀ کمونیستى، هنگامى که این جامعه تازه پس از دردهاى طولانى زایمان از شکم جامعۀ سرمایه دارى سر برآورده، اجتناب ناپذیرند. حق هرگز نمى تواند بالاتر از ساختار اقتصادى جامعه و تکامل فرهنگى اى که مشروط به آن ساختار است، باشد.
در فاز بالاتر جامعۀ کمونیستى، پس از ناپدید شدن تبعیت برده ساز فرد از تقسیم کار و همراه با آن تضاد بین کار ذهنى و کار بدنى، پس از تبدیل شدن کار از صرفا وسیله اى براى زندگى به نیاز اصلى زندگى، پس از افزایش نیروهاى مولد همراه با تکامل همه جانبۀ فرد و فوران همۀ چشمه هاى ثروت تعاونى، آرى تنها در آن زمان مى توان از افق تنگ حق بورژوایى در تمامیت آن فراگذشت و جامعه خواهد توانست بر پرچم خود چنین نقش کند: از هرکس برحسب توانائى اش و به هرکس برحسب نیازهایش!
بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.
اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»، ترجمۀ سهراب شباهنگ.
اما، یک مسئله ی مهم و اساسی، فهم و درک دیکتاتوری پرولتاریاست. در این رابطه به باور من، جمع بندی لنین از دیکتاتوری پرولتاریا در دو اثرش، فشرده دیکتاتوری پرولتاریاست که کارل مارکس در این جا از آن یاد می کند.
لنین در کتاب مهم و اساسی خویش به نام انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد، نخست دیدگاه خود را از دیکتاتوری پرولتاریا بیان می کند و سپس به چند فاکت از کارل مارکس و انگلس در رابطه با ماهیت پرولتاریا می پردازد. شما را به خواندن آنها دعوت می کنم :
تعریف لنین از دیکتاتوری بطور کلی و دیکتاتوری پرولتاریا بطور اخص : " دیکتاتوری قدرتیست که مستقیما متکی به اعمال قهری است و بهیچ قانونی وابسته نیست. دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا قدرتیست که با اعمال قهر پرولتاریا علیه بورژوازی بچنگ آمده و پشتیبانی می گردد و قدرتیست که بهیچ قانونی وابسته نیست."
از زبان مارکس و انگلس :
[ مارکس... "اگر کارگران دیکتاتوری انقلابی خود را جایگزین دیکتاتوری بورژوازی می نمایند... تا مقاومت بورژوازی را درهم شکنند... بدولت شکل انقلابی و گذرنده می دهند اگر کمون پاریس به قدرت مردم مسلح متکی نبود، آیا می توانست بیش ازیک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علت اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائیم"...
انگلس : « حزب پیروز مند » (در انقلاب ) «بالضروره » ناچار است سیادت خود را از طریق رعب و هراسی که سلاح وی در دلهای مرتجعین ایجاد می کند، حفظ نماید. اگر کمون پاریس به اتوریته مردم مسلح علیه بورژوازی متکی نبود؛ مگر ممکن بود بیش از یک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علن اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائییم... »
هم او میگوید: " از آنجا که دولت فقط مؤسسه گذرنده ایست که در مبارزه و انقلاب باید ازآن استفاده کرد، تا دشمنان خود را قهرا سرکوب ساخت، لذا سخن گفتن در بارۀ دولت خلقی آزاد خام فکری خالص است. مادامکه پرولتاریا هنوز به دولت نیازمند است، این نیازمندی از لحاظ مصالح آزادی نبوده، بلکه بمنظور سرکوب دشمنان خویش است و هنگامی که سخن گفتن در بارۀ آزادی ممکن می گردد، آنگاه دولت بمعنای اخص کلمه دیگر موجودیت خود را از دست می دهد"...] ، لنین – انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد.
"دیكتاتوری پرولتاریا بیدریغترین و بیامانترین جنگ طبقه جدید علیه دشمن مقتدرتر یعنی بورژوازی است كه مقاومتش پس از سرنگونی (ولو در یك كشور) ده بار فزونتر گردیده و اقتدارش تنها ناشی از نیروی سرمایه بینالمللی و نیرو و استواری روابط بینالمللی بورژوازی نبوده بلكه ناشی از نیروی عادت و نیروی تولید كوچك نیز هست. زیرا تولید كوچك متأسفانه هنوز در جهان زیاد و بسیار هم زیاد است و همین تولید كوچك است كه همواره، همه روزه، هر ساعته، به طور خود بخودی و به مقیاس وسیع، سرمایهداری و بورژوازی را پدید ميآورد. بنابر مجموعه این علل دیكتاتوری پرولتاریا ضروری است و پیروزی بر بورژوازی بدون یك جنگ طولانی، سرسخت و حیاتی و مماتی، جنگی كه مستلزم پایداری، انضباط، استقامت ، تزلزل ناپذیری و وحدت اراده است ، امكانپذیر نیست.
و.ا. لنین _ « بیماری كودكی " چپ روی " در كمونیست » _آوریل – مه 1920
بنا براین، دو مسئله مهم و اساسی برای رسیده به هدف کمونیست ها هستند 1- انقلاب قهری پرولتارها و 2 - دیکتاتوری پرولتاریا نه برای بسط و گسترش دموکراسی - کنترُل دموکراتیک و غیره، بلکه اساسا برای سرکوب طبقه سرمایه دار که هر چند از مالکیت بر ابزار تولید، بوسیله به پیروزی رساندن انقلاب قهری، خلع ید شده است، ولی هنوز زنده است و بر درنده خوئی اش افزوده شده است و بویژه اینکه یک طبقه جهانی است و تربیت و آموزش توده های کارگر و خصوصا خرده بورژوا دیکتاتوری پرولتاریا لازم و ضرورتی اجتناب ناپذیر است!
کسان و جریاناتی که خود را پیروی کارل مارکس، انگلس و لنین می دانند، ولی از انقلاب قهری پرولتاریا و دیکتاتوری پرولتاریا صحبت نمی کنند، به جای آن، از گذار مسالمت آمیز، تغییرات گام به گام، مبارزان مدنی . قانون مدار، پارلمان و حتی انقلاب به تنهائی ، آزادی و سوسیالییسم، آزادی برابری حکومت کارگر، دموکراسی برای همه، دموکراسی شورائی و اداره شورائی جامعه و یا کنترل دموکراتیک کارگران و امثالهم صحبت می کنند، یا نادان هستند و یا جز حیله گرانِ مدافع سیستم موجود و ضد مارکس، انگلس و لنین نیستند! با هر نیتی که باشند، فرقی در قضیه نمی دهد! آنها را رهائی جامعه را هدف .اقعی خود نمی دانند! از دولت بعنوان یک بنگاه خیریه و به نفع همه طبقات برداشت دارند و نه دیکتاتوری طبقاتی!
محتوای هر انقلاب اجتماعی بسته به فرماسیون اقتصادی حاکم در هر جامعه تعیین می شود. به همین دلیل انواع مختلفی از انقلابات اجتماعی وجود داشته اند.
تنها چيزى كه ازت برام موند ، يه بى اعتمادى مطلق نسبت به آدماست!
خسته
چه بدی دارد؟
بی اعتمادی به بنی آدم
بدتر از خوشخیالی که نیست.
ضمنا
باید به تسلیحات شناخت هر کس و هر چیز مسلح شویم تا گول نخوریم.
کسب و کار ما تمرین فوت و فن شناخت است.
بخوانید و ایرادات ما را پیدا کنید و بگویید
تا ما هم برای تان دعا کنیم.
ضمنا
مگر به ما اعتماد ندارید؟
نه کاپیتالیسم بلکه بورژوازی
ج. خ. چین در فاصله سال های ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۷ نرخ فقر را از ۸۸ درصد به ۲.۱ درصد کاهش داده است
قبر و یار
قلب و بانک
یمن و جنگ
Laurent Bonnefoy
Vergessen wir nicht, trotz Frühling oder wegen des Krieges in der Ukraine, dass der Jemen heute Nacht in sein achten Jahr des Konflikts eintritt. Dass auch dort alles zerstört, bombardiert wird: Infrastruktur, Leben und soziale Strukturen. Und dass es den Jemeniten nicht einmal die Freizeit bleibt, noch an die Hilfe und die Achtung der "internationalen Gemeinschaft" zu glauben.
Foto: CICR Rekrutierung
افلاطون و حقیقتگو
"Niemand wird mehr gehasst als der, der die Wahrheit sagt."
— Plato.
همه کس بیشتر از همه کس
از
حقیقت گویان
بدش می آید.
افلاطون
پیروزی بر دشمن زورمندتر از خویش تنها در صورتی مسیّر خواهد بود که حد اعلای نیرو بکار رود و از هر " شکافی " میان دشمنان ، هر اندازه هم که کوچک باشد ، و از تضاد منافع میان بورژوازی کشورهای مختلف و میان گروه ها یا انواع مختلف بورژوازی درون هر یک از کشورها و نیز از هر امکانی ، هر اندازه هم که کوچک باشد، برای به دست آوردن متحد توده ای، حتی موقت ؛ مرّدد، ناپایدار ، مشکوک و مشروط حتما و با نهایت دقت، احتیاط و مهارت استفاده شود.. کسی که این نکته را نفهمیده باشد هیچ چیز از مارکسیسم و بطور کلی از سوسیالیسم علمی معاصر نفهمیده است ص 74
لینک کتاب و . ای . لنین بیماری کودکی " چپ گرایی " در کمونیسم
تنهایی از نداشتن مردم در مورد یک نفر ناشی نمی شود،بلکه از ناتوانی در ارتباط برقرار کردن چیزهایی است که برای خود مهم به نظر می رسد، یا از داشتن نظرات خاصی که دیگران آن را غیرقابل قبول می دانند، ناشی می شود.
کارل یونگ
كسی كه تنها به فكر سیر كردن شكم است، عقل را گرسنه گذاشته است
( ضرب المثل چینی )
روسیه و اوکراین و آذربایجان و لهستان و غیره
جوامع اولیگارشیستی اند
و
نه
امپریالیستی.
اولیگارشیسم مثل فوندامنتالیسم (خمینیسم و داعشیسم و...)
جریانی ضد امپریالیستی از موضع ارتجاعی ترند.
دوگین
شف ایده ئولوگ پوتین
ولادیمیر واگنر
و
پاتروشف و غیره
همه از دم نازیست و فاشیست و تزاریست اند.
قدیروف
فوندامنتالیست اسلامی است اولیگارش
لقبش سگ خونخوار پوتین است که دو دخترش قرآن را ازبر می دانند
و
مادرش همه کاره مافیایی است:
۵۰ در صد سود سالانه سرمایه داران منطقه تحت فرمان قدیروف
به حساب بنیاد مادرش
جاری می شود.
همه ممالک پسا سوسیالیستی اولیگارشیستی اند.
شما معنی مفاهیم را نمی دانید. استالینیسم همین است. نه سواد دارد و نه صداقت. خودفریب و عوامفریب در ان واحد است
همین دیگر نمی خوانید و یا می خوانید و نمی فهمید. توضیحات مفصل و مکرر در این زمینه داده ایم. استالین اللهیسم فنومن عجیب و غریبی است. بدبختی بزرگ بشریت است
جمع شدم
در عمیقِ عشق
ای پادشاه خوبان
چند حرف مانده به دیوانگی
دستی به آستینم بالا بکش
باید چند انگشت باشد کلمه به دهانم بپراکند
ای فروپاشی سیبها چه بی اندازه عاشقت بودم
چه بیاندازه به این یقین مکرر به شک مکرر
به خدای اینهمه آدم
گفتم بگو چگونه شک نکنم به یقینِ مکرر
که رُستنِ دستها کار تو بود
من با دو بازوی چپ به دنیا آمدم
یگانهتر از خود خلقتی
بیرون از درونِ خود خلقتی
من دختر اسبها بودهام
الههی انگور
لعنت شدهی سیبها
از خسوفِ لبها بگو
چیزی یکتا به دهانم برسان
من از چشمها اشکها دزیدهام
به عهدی عمیق جمع شدم
من چشمی پر از اشکدانم و شک مکررم به اشکهای کهن است
باید شانه پاک کنم
از خیسی عهد ِعتیق
از این سنگینی مدام
از این سنگینی عمیق
#ری_را_عباسی
باید پرولتاریا برای یک بار هم که شده است این سئوالات را از خود بکند: با کی و بر علیه کی می جنگد؟ چه سیاستی قبل از جنگ بر طرف های جنگ و بر جنگ در حال اشتعال حاکم بوده و حاکم است؟ آیا جنگی هست که به نفع پرولتاریا به عنوان یک طبقه جهانی باشد؟ آیا پرولتاریا با جنگ در کنار دولت خودی - دولت سرمایه داران که پرولتاریا را سرکوب گر است اصولا و اساسا بر علیه خویش نمی جنگد؟ آیا پرولتاریا با شرکت در چنین جنگ هائی به قاتل پرولتاریا تبدیل نمی گردد؟ آیا اساسا پرولتاریا میهن و وطنی دارد که به نفع او باشدئ، تا او برای حفظ آن بجنگد؟ پرولتاریا مجبور است که این سئوالات از خود نموده و جواب دهد و اگر نه، نابودی اش به عنوان یک طبقه اجتماعی حتمی است! پرولتاریا باید بداند که دولت مدرن - دولت نوین - فقط کمیته ایست که برای اداره امور سرمایه داران و بر علیه او موجودیت دارد! به باور من، پرولتاریا تنها یک جنگ دارد که باید آن را به پیروزی برساند و آن جنگ داخلی بر علیه طبقه سرمایه دار و دولت خودی در اساس می باشد که به آن جنگ طبقاتی و یا انقلاب قهری کمونیستی هم می گویند!
True.
Natürlich sollte jeder tun, was möglich ist, um das Klima zu retten. Aber solange die Ausbeuter ihren Lebensstil beibehalten, kann es nicht gerettet werden.
دوچرخه و سفر به فضا
فرم نگارش ما همین است. فقط بدین طریق تفهیم انیدشه تسهیل می شود.
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
حافظ
معنی تحت اللفظی:
پول نداریم
ولی هوس عیش و نوش و عشرت داریم.
خدا کند که میفروش خرقه پشمینه مان را گرو بگیرد و از نعمت می و مطرب برخوردارمان سازد.
این بیت غزل خواجه
طعنه به اهل طریقت است
که خرقه پشمینه برای تظاهر به تقوا و ریاضتکشی می پوشیدند و در خفا میخواری می کردند.
دیوان خواجه
میدان جنگ ایده ئولوژیکی با عرفان قرون و سطی است
که
اوپوزیسیون انقلابی فئودالیسم بوده است
حافظ ضد روشنگری بوده است. یعنی مخالف انتقاد اجتماعی بوده است. عرفا هم منتقدین اجتماعی بوده اند. ستون های فئودالی را از درون می جویدند و پوک می ساختند. خواجه از اربابان بنده دارو فئودال بوده است. رفیق شففیق تیمور لنگ خونخوار بوده است
روسیه که قطب نیست. روسیه لاشخوری است که چماق بزرگی در دست دارد. قطب ج. خ. چین است
شیخ و محتسب هم منتقد اشراف عیاش فئودالند. روحانیت فونکسیون دوگانه دارد: هم جزو و عضو طبقه حاکمه است و هم منتقد طبقه حاکمه است
لاوروف چه ربطی به مارکس دارد؟ مش مجتبی. لاوروف هولیگان است.
کاریکاتور مذهبی
اولیگارشیسم همشیره فوندامنتالیسم است
...از ارتباط دو شاعر بزرگ معاصر از دیداری می توان یاد کرد که زنده یاد #فروغ_فرخزاد با زنده یاد #سیاوش_کسرایی برای دیدن زندانی های سیاسی رفتند .
حاصل این دیدار برای شاعرِ تولّدی دیگر شعری است که در مجموعه ی آثارش دیده نمی شود .
تا کنون نیز اشاره ای به آن نشده است. آنرا از روی یک دست نویس نقل میکنیم.
شعر در مردادماه ۱۳۳۷ سروده شده است:
"افسوس من چه کور بوده ام از عشق
افسوس من چه دور بوده ام از درد
افسوس بر ستاره ی خاموش
افسوس بر جرقه ی دل سرد
در پشت میله ها
دیدم که آفتاب به زنجیر بسته بود
فریاد داشت زندگی، از رنج زیستن
امّا لبانِ پنجره، خاموش و خسته بود
چیزی در آن میان
درهم شکسته بود
دریای چشم ها
آوای چشم ها
چشمانِ آشنا شده با خارهای مرگ
محصور در سیاهیِ دیوارهای مرگ
در پشت میله ها
افسوس من چه بوده ام در باغِ دوستی
تک شاخه ای نداده به کس، تاجِ بار و برگ
تندیس وار، با خود و بیگانه از همه
استاده در گذرگهِ رگباری از تگرگ
در پشتِ میله ها
چون آتشی که در برِ خورشید می نهند
پا تا به سر ز شرمِ حقارت گداختم
آری در آن دقایقِ کوتاه
من عشق را و دردِ بشر را شناختم
بدرود با ستاره ی خاموش
بدرود با جرقّه ی دل سرد
امّید بر دریچه ی آتش
امّید بر ترانه ی شبگرد"
زنده یاد #فروغ_فرخزاد
مرداد ۱۳۳۷
نقل از کتاب "شبان بزرگ امید"
بررسی زندگی و آثار زنده یاد #سیاوش_کسرایی
نوشته : #کامیار_عابدی
صفحه: ۱۹
بهار ۱۳۷۹
فروغ سیاوش را به عنوان شاعر به رسمیت نمی شناخت. سیاوش بی اعتنا بدان، زیباترین شعرش را در سوگ فروغ سروده است. بی نظیری سیاوش همین جا آشکار می گردد
• مارکس در سال ۱۸۴۷ میلادی در اثر خود تحت عنوان «ذلت فلسفه» می نویسد:
• «تا زمانی که پرولتاریا هنوز به اندازه کافی توسعه نیافته، تا خود را به مثابه طبقه تشکل بخشد و لذا مبارزه پرولتاریا بر ضد بورژوازی هنوز خصلت سیاسی کسب نکرده، تا زمانی که نیروهای مولده هنوز در دامان خود بورژوازی به اندازه کافی توسعه نیافته اند، تا شرایط مادی لازم برای رهائی پرولتاریا را و برای تشکیل جامعه جدید را عیان سازند، تئوریسین ها نیز همچنان و هنوز اوتوپیست خواهند ماند و برای کمک به رفع حوایج طبقات تحت ستم به سیستم هائی خواهند اندیشید و دنبال علم احیاگر باشند.
• تا زمانی که آنها فقط علم و سیستم می سازند، تا زمانی که آنها در آغاز راه مبارزه اند، در ذلت، فقط ذلت را خواهند دید و از دیدن جنبه انقلابی واژگونسازی که جامعه کهنه را به زباله دان تاریخ می اندازد، غافل خواهند بود.»
• (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۴، ص ۱۴۳)
کسی که به گذشته نیندیشد
بالاجبار
در زمان حال دایم درجا می زند
و
می گندد.
یعنی
نمی تواند به آینده بیندیشد
چه رسد به اینکه بانی آینده ای باشد.
فقط در روند نقد گذشته است
که
می توان به آینده اندیشید.
زمان حال
پلی میان گذشته و آینده است.
همین و بس.
مقاومت زبان فارسی
جلال خلقی مطلق
زبان در جهان
ای خرد بند چیست؟
زبان که نمی تواند دست به مقاومت بزند
و
شق القمر کند.
اگر خداوند زبان (صاحب زبان) خر باشد، دست به مقاومت می زند.
غزاله علیزاده
حرفهای تو شعر است، شعری بدون حقیقت با این قیاس هنرمند زایدهای است منفصل از جامعه، مثل یک بت بازاری
هنرشناس نئی
جان سگ خطا اینجا ست.
هنر
انعکاس هنری هستی
و
هنرمند
آیینه هستی است.
اگر هنر و هنرمند نباشد
جامعه چیزی کم خواهد داشت
با قطعیت میگویم
هنر بدون پیوند با مسائل جامعه
جز خودفریبی نیست
الحان و اصوات خوش آهنگ، فرم های بی محتوا، لالایی گوش های بورژوازی بی درد است.
تو اصلا نمی دانی
که
هنر
چیست.
هنر فرمی از شعور بشری است.
هنر اولین فرم شعور بوده است.
اگر هنر نبود
شعور بشری لنگ میماند
غزاله
الحان و اصوات خوش آهنگ، فرم های بی محتوا، لالایی گوش های بورژوازی بی درد است.
روشنفکریت وطنی
اهل هارت و پورت است و بس.
اصلا نمی داند که بورژوازی چیست.
سرمایه داری چیست.
با این حال همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر آندو
خرد و خراب می کند.
وقتی که کودکان دسته دسته از بی دوایی و کمبود تغذیه میمیرند، وقتی که زیر فشار فقر دخترانِ بچه سال را در بدترین شکل برای تجاوز جنسی میدهند به مردان گرسنهی شهوت، وقتی که کارگران ذغال سنگ به راحتی آب خوردن زیر آوار میروند یا در کارگاهها سل میگیرند، حرف زدن از زیبایی، وقاحت مطلقه
هنر
بهترین وسیله برای انعکاس زیبایی ها و زشتی ها و دردها و درمان ها ست.
فرم هنری شناخت
را
مثلا
شعر و قصه و رمان و نقاشی و موسیقی و غیره را
در تنویر افکار مردم
نباید دستکم گرفت.
تأثیر که شعری می گذارد
موعظه ای نمی تواند بگذارد
آثار هنری
اغذیه روح و روان آدمی اند
به استقبال سيزده بدر برويم
مجاهدین جولیانی مولیانی
پس نیمه شعبان بی مخ چه می شود؟
وزیر خارجه انگلیس اعلام کرد که اوکراین نباید در مذاکرات صلح با روسیه “کوتاه” بیاید
مگر اوکراین مستعمره انگلیس است که تو برایش تعیین تکلیف می کنی و صحت ادعای پوتین را اثبات می کنی؟
مورالیس
بایدن به دنبال کودتا در روسیه است
بایدن اگر بهتر از پوتین نباشد بدتر از او هم نیست.
در کل، از نظر مارکس،
تولید،
هم مصرف، هم نحوهی مصرف و هم خودِ مصرفکننده
را
تولید میکند.
یک مثال،
گوشیهای هوشمند که بلحاظ عینی و هم از لحاظ ذهنی ما را دگرگون کرده
امپریالیسم که بدتر از اولیگارشیسم نیست
کودک و ترازو
فیفا و حنای پس از عروسی
تولید،
هم مصرف، هم نحوهی مصرف و هم خودِ مصرفکننده
را
تولید میکند؟
امروزه بورژوازی برای جلب مشتری (تولید مصرف کننده به قول شما) بیشتر از هزینه تولید، هزینه می کند. دهها میلیون دلار به استارهای فوتبال و تنیس و غیره داده می شود تا نایکی و أدی داس و پوما و غیره و کالاهای متنوع دیگر مشتری داشته باشد
خزانی
اخوان ثالت
پاییز جان! چه شوم ، چه وحشتناک
آنک ، بر آن چنار جوان ، آنک
خالی فتاده لانه ی آن لک لک
او رفت و رفت غلغل غلیانش
پوشیده ، پاک ، پیکر عریانش
سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش
پاییز جان ! چه شوم ، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال
از سردی و سکوت سیه جستند
وز بید و کاج و سرو نظر بستند
رفتند سوی نخل ، سوی گرمی
و آن نغمه های پاک و بلورین رفت
پاییز جان ! چه شوم، چه وحشتناک
اینک ، بر این کناره ی دشت ، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک ، بر آن کمرکش کوه ، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت
از یاد روزگار فراموشت
پاییز جان ! چه سرد ، چه درد آلود
چون من تو نیز تنها ماندستی
ای فصل فصل های نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم ! ای قناری غمگینم
شهریار و سیزده
الاعتیاد اشد من الموت
گاهی برای حذف هیولای خود ساخته
آتش
لازم است
و
برای
کشتن آتش خود افروخته
سیل اشک.
کما
مارادونا و کلیسا
ناامیدکنندهترین ننگها، ننگ نادانی است که گمان میکند همه چیز را میداند، و در نتیجه به خودش اجازهٔ کشتار میدهد.
چیز های زیادی وجود دارد که ارزش دارد تا انسان در راهش جان خود را از دست بدهد، اما هیچ چیزی ارزش آن را ندارد که انسان بخاطرش جان دیگری را بگیرد.
کامو
کامو و نادانی
هی کاموی نادان علت جنگ که جهل نیست. چیست؟
دکارت میگه در میان تمام انسانها عقل است که به عدالت تقسیم شده چون همه فکر میکند به اندازه کافی عاقل است.
افاغنه
اگر دکارت چنین گفته پس چرا شعار داده : من می اندیشم پس هستم. دکارت اصلا نمی داند که عقل چیست. ضمنا کامو و امثالهم خردستیزند و نه طرفدار عقل.
ناتو مگر چیست اگر وحدت نظامی ممالک امپریالیستی ـ اولیگارشیستی نیست؟
فلسفه روزه و ماه رمضان چیست؟
آره. خلایق فقط لایک مکانیکی و الکی می خواهند. نه کمتر و نه بیشتر
(مزار شهدای گمنام)
خیلی فِکر کردم...
من چنین درک کردم...
انسان وقتی چیزی را بدست می آورد
دیگر توجهی به آن نمی کند
ولذت آن پایدار نمی ماند
وجود آدم خیلی عمیق تر از پول وثروت وموفقیت دنیوی است
آدمی آمده تا ببخشد. تا مفید باشد. تا به سهم خود قدمی بردارد برای آسایش دیگران
آمده تا نشود مشکلی برای دیگران
آمده تا دُچار نکند دیگری را به مسیر ی اشتباهی(متن از خودم می باشد)
این استنتاج شاهپرک فلسفی است و باید مورد تأمل قرار گیرد.
عیدی گفتن و عیدی دادن
در این آیه یکی از مهمترین دیالک تیک های مارکسیستی بسط و تعمیم داده شده است و نقش تعیین کننده قطبی به درستی تعیین شده است. چه کسی می گوید که کریم مارکسیست نیست؟
سرمایه داری و عدالتناتو چیست و فلسفه وجودی ناتو چیست؟
ناتو
پیمان نظامی میان دول امپریایلستی و اولیگارشیستی ـ اروپایی است.
قرار بود اولیگارشیسم روس هم عضو ناتو شود.
ولی
برخی از اعضای ناتو با عضویت روسیه موافقت نکردند.
ناتو
برای جلوگیری از جنگ ویرانگر میان دول امپریالیستی
مثلا میان فرانسه و آلمان و انگلستان و امریکا و کانادا و غیره
از سویی
و
برای جنگ مشترک آنها بر ضد جنبش های کارگری و رهایی بخش ملی
از
سوی دیگر
است.
فلسفه روزه و رمضان چیست؟
همه تکالیف شرعی
حاوی آماج های جامعتی اند.
اسلام را باید تحلیل ماتریالیستی - دیالک تیکی کرد.
ما بخشی از آیات قران را تحت عنوان قرآن کریم از دیدی دیگر صد سال قبل
برای اجنه
تحلیل و منتشر کرده ایم و باید ادامه دهیم.
اگر بخت یار باشد
تفاوت مجاهدین خلق با مجاهدین اسلام این است
که سواد بخور و نمیر دومی بیشتر از اولی است.
ای باسواد
پس از تیرباران نمی توان خون خود را به چهره مالید و ادای بابک کمونیست را در اورد.
دوران و یا عصر و یا اپوخ مفهومی فلسفی است و معنی دیگری دارد. دوران مترادف با دوره نیست. دوران مقطعی تاریخی ـ تمام ارضی (گلوبال) است که در ان فرماسیون اقتصادی ئی به گور سپرده می شود و فرماسیون اقتصادی مترقی تری تشکیل می یابد.
آره. علایق و سلایق و برداشت های فردی از فرد تا فرد فرق می کند. یعنی معیار نیست. روزه شاید با کس دیگری نتیجه مطلقا دیگری در پی داشته باشد. ادبیات آذری مملو از نقد روزه و رمضان است
همین موافقت نکردن دلیل دارد و این رقابت کنونی امتداد همان است ، مسایل ژئوپلیتیکی و رقابت بلوک های سرمایه اهمیت دارد ، قرار گیری روسیه در هارتلند موقعی است که همه قدرت های جهان برای رهاییی از عروج روسیه و فلج نمودن ان در هر دوره تاریخی باید با ان مقابله کنند ، در شرایط عادی روسیه بنا بر پتانسیل طبیعی و انسانی خود میتواند قدرت برتر جهانی باشد برای همین انگلو ساکسونها کمربند هارتلند را برای خفه کردن روسیه احاطه کرده اند ، فقط چند سالی است که بخصوص بعد از بهار عربی به اصطلاح که در واقع کودتای سازمان سیا و همپیمانان برای به قدرت رساندن فوندامنتالیسم سنی و شاخه نظامی ان در خاورمیانه و شاخ افریقا بوده ، روسیه متوجه نقشه حریف غربی خود شده است و قدرت مندانه وارد کارزاز خاورمیانه شده اند
مثلا از نظر استراتژیسین های روسی :
مرز های سوریه مرزهای روسیه است و روسیه تا خیابان های مسکو از سوریه دفاع خواهد نمود ، دمشق ، کلید دروازه روسیه است ، و روسیه ، اخوان المسلمین را در دروازه های دمشق به زمین خواهد زد نه در دروازه های مسکو ....
این یعنی روسیه متوجه اهداف امریکا و متحدین از طرح بهار عربی شده است ، هدف روسیه بوده است ، روسیه طرح بهار عربی را به شکست کشاند .... این رقابت تا کنون ادامه دارد....
نه. رهبر حزب هلموت کل پیشنهاد عضویت روسیه را داده بود. دلیل عدم پذیرشش را مسکوت می گذارند. پوتین در سخنرانی ئی در پارلمان المان از این قضیه گلایه کرد
چرا. استالین با هیتلر پیمان بسته بود و از هیچ خوشخدمتی شرم انگیز خودداری نمی کرد. کموینست های اأمان دلی خونین دارند.
ممنون. روزه احتمالا از یهودیت کپی شده است. بخش اعظم قران کپی از یهودیت و مسیحیت و حتی زرتشتیت و غیره است. باید روی فلسفه روزه و رمضان کار کرد
در هر کس جان تجسم (جسمیت) یافته است
در هر کس موجود رنج می برد
در هر کس منجی ئی
مصلوب می شود.
بعضی ها هر گز آدم نمی شوند
قورباغه می مانند
سوسمار می مانند
مورچه می مانند
بعضی ها بخش فوقانی شان آدم است
و
بخش تحتانی شان
ماهی است.
دمیان
هرمان هسه
سله به معنی روح از دید مذاهب است. در فلسفه روح و شعور به ووست زاین است. ضمنا روح مذهبی اسپیریت هم است. گایست در فلسفه کلاسیک المان به معنی ذهن و دل و ضمیر و جان و فکر به کار می رود. هرمان هسه روانشناس بوده است. شاید به معنی روح مذهبی به کار برده باشد که به هنگام مرگ از قفس تن پر می کشد و به عالم ارواح می رود
آره. برده داری و فئودالیسم هم هنوز هست. ولی دوران نیستند. به همین دلیل به صفت واپسین و یا به تعویق افتاده متصف می شوند. سرمایه داری و بورژوازی واپسین. دوران کنونی = دورا گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی
نه.
سرمایه داری مثل توحش، بربریت، کمون اولیه، برده داری و فئودالیسم یک دوران تاریخی بوده است
و دیگر نیست.
ما پس از انقلاب اکتبر
در دروان نوینی به سر می بریم.
در چه دورانی؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر