۱۴۰۱ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوپی (۴)

  

 

 پروفسور دکتر وینفرید شرودر

(۱۹۴۳ ـ ۲۰۰۹)

برگردان

 شین میم شین 

 

 

۳۱

·    ایدئولوگ ها و فلاسفه ای که پس از انقلاب فرانسه قادر به توضیح این مسئله نبودند که چرا آماج های جنبش روشنگری تحقق نیافته اند، به جای توسعه دادن به ایده های مترقی جنبش روشنگری، تضاد آماج های جنبش روشنگری با نظام بورژوائی را دلیلی بر بیهودگی و بی دورنمائی گرایشاتی قلمداد کردند که سودای تغییر مناسبات اجتماعی را در سر می پروردند و نتیجه گرفتند که یا باید به نظام بورژوائی رضا داد و یا حداکثر به رفرم آن بسنده کرد و بدین طریق، مفهوم «اوتوپی» را تاریخ زدائی کردند.

 

۳۲

·    بدین طریق، کلیه گرایشات مبتنی بر تغییر مناسبات، از افلاطون تا مارکس و لنین، مثل تصورات آرزوئی سوبژکتیویستی این و آن، به مثابه اوتوپی تلقی شدند.

 

۳۳

·     یعنی به مثابه پروژه های غیرعملی، تخیلی، بیگانه با جهان، بی معنی و مضحک که غیر قابل تحقق اند.

 

۳۴

·    این برداشت منفی از مفهوم «اوتوپی» در زبان عامیانه برای خود جا باز کرده است.

 

۳۵

·    در تلاشی که اخیرا ارنست بلوخ در جهت ذوب مفهوم مارکسیستی «اوتوپی» در مفهوم غیرتاریخی بورژوائی واپسین به خرج داده، می توان دید که این مفهوم بورژوائی واپسین «اوتوپی» چه رواج وسیعی پیدا کرده است.

·    اگرچه ارنست بلوخ گرایشات مبتنی بر تغییر مناسبات را بر خلاف ایدئولوگ های بورژوائی واپسین مثبت ارزیابی می کند و محتوای مثبت را به مفهوم «اوتوپی» برمی گرداند.

 

۳۶

·    ارنست بلوخ نیز با تکیه بر مارکس و انگلس، میان سوسیالیسم علمی و اوتوپی ها تفاوت قائل می شود.

 

۳۷

·    اما برای ارنست بلوخ نهایتا توسعه اوتوپی به علم و تفاوت کیفی میان سوسیالیسم اوتوپیکی و سوسیالیسم علمی وجود ندارد.

 

۳۸

·    این مسئله را آنجا می توان دید که ارنست بلوخ فقط میان اوتوپی های انتزاعی ما قبل مارکسیستی و مارکسیسم ـ به مثابه یک اوتوپی مشخص ـ تفاوت قائل می شود و بر آن است که محتوای اوتوپی ـ به لحاظ تاریخی ـ متغیر است، اما «روی آوری به چیزهای اوتوپیکی»، روی آوری به رؤیای پیشرفت، یعنی اصل امید، روی آوری به آینده، یعنی پیش بینی به طور کلی، ثابت و نامتغیر است.

 

۳۹

·    ارنست بلوخ در سال ۱۹۴۶ میلادی در کتاب خویش تحت عنوان «آزادی و نظام. اشاره ای به اوتوپی های اجتماعی» می نویسد:

·    «فانوس رؤیا در اوتوپیست های انتزاعی در اتاق خالی نور می افشاند.

·    آنچه که هست باید به ایده افزوده شود.»

 

۴۰

·    به نظر بلوخ، مارکسیسم «نا اوتوپی نیست، بلکه اوتوپی راستین است، اوتوپی مشخص، با واسطه، روندمند و باز است.

·    مارکسیسم به جای اوتوپی انتزاعی، به جای وفور مطمئن در فراوانی ظاهری، اوتوپی رئال (واقعی) است.

·    بدون اوتوپی به طور کلی، نومید گشتنی وجود ندارد، ایمان به آماج وجود ندارد، وفور تقسیم پذیر ایمان وجود ندارد.»

·    (ارنست بلوخ،‌«آزادی و نظام»، ص ۱۵۰، ص ۲۱۱)

 

۴۱

·    ارنست بلوخ، اما در کتاب دیگرش تحت عنوان «اصل امید»، تز خود را این بار با صراحت فرمولبندی نمی کند و می نویسد:

·    «مارکسیسم نا اوتوپی نیست، بلکه نوآوری (نوووم) اوتوپی روندمند مشخص است.»

 

۴۲

·    این اما نمی تواند مانع دیدن این حقیقت امر گردد که ارنست بلوخ اینجا نیز ـ به همانسان که در تفسیر حقوق طبیعی، در جوار اوتوپی اجتماعی، اوتوپی حقوقی را می بیند ـ  همچنان، «روی آوری» سوبژکتیو «به راه راست، به عزت انسانی» را تاریخ زدائی می کند و فقط فرم های بیانی این روی آوری را به لحاظ تاریخی متغیر می داند.

 

۴۳

·    ارنست بلوخ با رو در روی هم قرار دادن آنتی تتیکی روی آوری تغییرناپذیر و فرم های بیانی تغییرپذیر آنها، فقط به طور مشروط می تواند از مفهوم غیرتاریخی بورژوائی واپسین «اوتوپی» پا فراتر نهد.

·    در نتیجه نهایتا به ارزیابی مجدد آن بسنده می کند.

 

۴۴

·    حتی پله خانوف در سال ۱۸۹۴ در کتاب خود تحت عنوان «راجع به مسئله توسعه درک مونیستی تاریخ» توجه ما را به این نکته جلب می کند، که اوتوپیست،  ایدئالی غیر از «ایدئال» مارکس و انگلس دارد:

·    ایدئال اوتوپیست «از یک مفهوم انتزاعی» تشکیل می یابد و ایدئالی نیست که از خود تاریخ استخراج شده باشد.»

·    (پله خانوف، «راجع به مسئله توسعه درک مونیستی تاریخ»، ص ۲۶۹، ۲۷۶، ۲۹۹)

 

۴۵

·    بدین طریق، اعلام می شود که ما نمی توانیم همه کسانی را که «ایدئالی» دارند، اوتوپیست و یا مارکسیست قلمداد کنیم و تفاوت بنیادی میان «ایدئال های» مختلف را نمی توان ثانوی تلقی کرد.

 

۴۶

·    از این رو ست که والتر مارکوف (۱۹۵۵) بحق با مفهوم «اوتوپی» ارنست بلوخ به مخالفت برمی خیزد و می نویسد:

·    «اگر اوتوپی به لحاظ تاریخی مؤثر بوده و لذا واقعی بوده، پس نمی تواند دلبخواهی باشد، پس نمی تواند گاهی به مثابه موضعگیری تکرارپذیر، گاه به مثابه یک مرحله و فاز روحی و گاه به مثابه بازی موافق و مخالف عاطفی راهشناسی روشنفکرانه  تلقی شود، گاهی پیدایش آن به ایماناسیون های مدلل محدود شود و گاه قوای آغازین به به حساب منشاء آن گذاشته شوند.

·    وظیفه ما این نیست که برای اوتوپی در «آزادی» آنارشیستی   جائی سرهم بندی کنیم.

·    وظیفه ما این است که بگوئیم:

·    اوتوپی چیست، برای چیست و به نفع کیست؟

·    اوتوپی ـ هر اوتوپی ـ به مثابه یک پدیده تاریخی، زمان و مکان دارد، آغاز و پایان دارد.»

 

   (ایماناسیون، یعنی پیدایش همه چیزها از یک اصل کامل نامتغیر، مثلا خدا. 

مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر