۱۴۰۱ فروردین ۱۹, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۳)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۵

دلم از مرگ بیزار است

که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است

 

·    دلیل بیزاری آرش از مرگ اما تأمل انگیز است:

·    سیاوش برای اثبات حقانیت دفاع از زندگی، دیالک تیک دیر آشنای یزدان و اهریمن را به شکل دیالک تیک آدمی (خدای خاک) و مرگ اهرمن خو بسط و تعمیم می دهد و مرگ را به دلیل ضدیت با آدمی (خدای خاک) محکوم می کند و می کوبد.

 

·    این موضعگیری سیاوش، چیزی جز جانبداری از هومانیسم طراز نوین نیست:

·    جانبداری از زندگی انسانی از سوئی و ارتقای انسان به مقام الهی از سوی دیگر.

·    یعنی به زیر کشیدن خدای موهوم به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات برده دار، فئودال و سرمایه دار و اعتلای انسان نوعی به مقام الهی.

 

۶

ولی آن دم که ز اندوهان، روان زندگی تار است

ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکاراست

فرو رفتن به کام مرگ شیرین است

همان بایسته ی آزادگی این است

 

·    سیاوش در این بند شعر، برای تئوریزه کردن ضرورت مقاومت و پیکار در راه رهایش اجتماعی، دیالک تیک استثناء و قاعده را به خدمت می گیرد:

·    زندگی عالی ترین نعمت هستی و سرمایه بشری است.

·    ولی در مبارزه در راه دفاع از خیر در مقابل شر، باکی از مرگ نیست.

·    بهتر هم همین است.

·    در غیر اینصورت زندگی کیفیت زدائی می شود و به چیزی بدتر از مرگ تنزل می یابد. 

·    این بدان معنی است که دفاع از زندگی قاعده است و مرگ در راه دفاع از زندگی استثنائی است که در تحلیل نهائی به معنی زندگی است.

 

 هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

پیش می آیم

دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم

به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند

نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند!»

 

·    ترجمه تحت اللفظی:

·    مرا هزاران چشم سخنگو و لب خاموش، چاوش امید خویش می دانند.

·     مرا هزاران دست لرزان و دل پرجوش گاهی می گیرند و گاهی پیش می رانند.

·    پیش می آیم.

·    دل و جان خود را به سجایای انسانی زینت می بخشم.

·    به برکت نیروئی که زندگی در چشم و لبخند دارد، از چهره هراس انگیز مرگ نقاب برخواهم کند.

 

۱

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    این بند شعر سیاوش، همزمان، حاوی دو دیالک تیک زیبای زیر است:

 

۱

دیالک تیک چشم و لب

 

۲

دیالک تیک سخنگو و خاموش

(ناطق و لال)

 

·    سیاوش بی آنکه بداند، در سنت مارکس، از ترکیب دو دیالک تیک فوق الذکر، دیالک تیک مرکب زیر تشکیل می دهد:

 

دیالک تیک چشم گویا و لب خاموش

(چشم ناطق و لب لال)

را.

 

·    کسب و کار مارکس در روند تحریر کاپیتال هم همین بوده است.

·    مثلا از ترکیب دیالک تیک فرم و محتوا با دیالک تیک نمود و ماهیت، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را ساخته است و به میراث نهاده است.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر