۱۴۰۱ فروردین ۱۲, جمعه

درنگی در سخنی از کارل مارکس (۳)

Abbildung von Hirsch / Kannankulam | Der Staat der Bürgerlichen Gesellschaft | 2. Auflage | 2015 | 18 | beck-shop.de

  درنگی 

از

میمحا نجار

کریم دانش
 
کارل مارکس در کتاب سرمایه می نویسد:
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است. 
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
 باید آن را واژگونه ساخت. 
 
اکنون که با تعریف دیالک تیک آشنا شدیم،
می توانیم به پرسش های مطروحه پاسخ دهیم
و
به
درک و توضیح نظر مارکس،
نایل آییم:
 
۱
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است. 

روی سر ایستادن دیالک تیک
به
چه معنی است؟

روی سر ایستادن دیالک تیک 
به
معنی تعیین نادرست قطب دیالک تیکی ئی است که نقش تعیین کننده از آن آن است.
 
مثال:
در
دیالک تیک ماده و روح
و
یا
وجود و شعور
نقش تعیین کننده از آن ماده و یا وجود
است.
 
جهان بینی هگل
اما
ایدئالیستی
است 
و
نه
ماتریالیستی.
 
برای اینکه هگل
نقش تعیین کننده
را
در
دیالک تیک ماده و روح و یا وجود و شعور و یا وجود جامعتی و شعور جامعتی
از
 آن روح (ایده، خدا)، شعور و یا شعور جامعتی (اجتماعی)
می داند.
 
تفاوت و تضاد دیالک تیک هگل با دیالک تیک مارکس و انگلس
همین جا ست:
 
دیالک تیک هگل
ایدئالیستی
است.
 
به همین دلیل
وارونه و پا در هوا ست.
 
دیالک تیک مارکس و انگلس
اما
برعکس
ماتریالیستی است.
 
 یعنی وارونه دیالک تیک ایدئالیستی
است.
 
به
همین دلیل
دیالک تیک 
را
به
دو دسته طبقه بندی می کنند:
 
۱
دیالک تیک ایدئآلیستی 
(دیالک تیک هگل)
 
۲
دیالک تیک ماتریالیستی 
(دیالک تیک مارکس و انگلس)

حالا
معلوم می شود
که
چرا  مارکس
دیالک تیک هگل
را
پا در هوا  
و
وارونه 
می داند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر