
بزک نمی کنم.
دیوار می کشم،
تا نبینی گیسوانم را.
برجستگی ها را
صاف می کنم،
اما با حس زنانگی ام چه خواهی کرد؟
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا بانو چکامه سرا
تحلیل واره ای از میم حجری
• مفهوم «صاف کردن برجستگی ها» مفهومی عام است و بلحاظ معنا بمراتب غنی تر از «صاف کردن برجستگی های اندام» است.
• شیخ شیراز هم از دیالک تیک بالا و شیب سخن گفته است:
• «به قدرت، نگهدار بالا و شیب»
• منظور شاعر اما «برجستگی های اندام» است که مفهومی منفرد و در این مورد بخصوص، خاص است.
• میان منفرد (خاص) و عام رابطه دیالک تیکی برقرار است:
• مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
• در این مورد مشخص نیز میان صاف کردن برجستگی های خاص و عام پیوندی عمیق و چه بسا تعیین کننده برقرار است.
• به عبارت دیگر، این دو قطب تضاد، یکدیگر را مشروط می سازند و ضمنا مستثنی می دارند:
• دیالک تیک نیز همین است:
• وحدت و «مبارزه» اضداد!
• همبائی و «ستیز» همزمان دو قطب دیالک تیکی، دو لنگه کفش دیالک تیکی!
• طبقات عوامفریب و ایادی مزدور آنان دیری است که از همین دیالک تیک بهترین بهره ها را می گیرند.
2
• مثال مشخص آن را شاعر در این شعر، بطرزی مسکوت نشان همگان می دهند:
• برجستگی های خاص عمده می شوند.
• دیده شدن تار موئی تا درجه مسئلة المسائل ارتقا داده می شود، سرنوشت ساز قلمداد می شود، معیار معیارها جا زده می شود.
• بخش چشمگیری از مالیات مردم و ثروت مادی و معنوی ملی صرف تشکیل تشکیلات مادی و معنوی مبارزه با «تار مو» می شود.
• هزاران مقاله در باره «تار مو» نوشته می شود.
• به خاطر «تار مو» صدها فیلم و نمایش و کتاب و دفتر ممنوع اعلام می شود!
• به بهانه «تار مو» به فیلم هائی جایزه داده می شود!
• به بهانه «تار مو» زباله های «هنری» در مقیاس جهانی معروف خاص و عام می شود!
• به بهانه «تار مو» زد و خورد ها صورت می گیرد، خون راه می افتد، احکام حبس های عریض و طویل صادر می شود.
• ظاهرا همه چیز دلالت بر خریت دست اندرکاران ملی و بین المللی دارد.
• ولی فقط و فقط ظاهرا!
• گول ظاهر چیزها را اما نباید خورد!
• چرا و به چه دلیل نباید گول ظاهر چیزها و آدم ها را خورد؟
3
• به این دلیل که ظاهر فقط یک لنگه ی کفش دیالک تیکی است.
• لنگه دیگر آن باطن نام دارد و از قضا در داربست دیالک تیک ظاهر و باطن، نقش تعیین کننده را به عهده دارد.
• حرف اصلی را نه ظاهر چیزها و آدم ها، بلکه باطن آنها می زند:
• مثال:
• خیلی از خوراکی ها ـ بظاهر ـ خوشمزه و خوشرنگ و اشتها برانگیزند.
• ولی در حقیقت زباله ای بیش نیستند، زباله ای اند که به همت ادویه جات، خوشمزه و خوشرنگ گشته اند.
• مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
• دلیل عمده، برجسته و مسئلة المسائل کردن «تار مو» از سوی طبقات حاکم ملی و بین المللی، دلیلی استراتژیکی است و نه تاکتیکی.
• دلیلی اندیشیده و سنجیده است و نه بیدلیل و سرسری!
• دلیل عمده، برجسته و مسئلة المسائل کردن «تار مو» دیالک تیکی از عوام وارگی و عوامفریبی است:
• دیالک تیکی از خودفریبی و عوامفریبی است!
• دلیل عمده، برجسته و مسئلة المسائل کردن «تار مو»، دلیلی عوام واره و عوامانه از سوئی است و ضمنا دلیلی عوامفهم، عوامپسند و نتیجتا عوامفریب است.
• مثال:
• اثبات برابری زن و مرد با توجه به جنبه ها و جوانب ماهوی و چه بسا نامرئی زن و مرد، نه آسان است و نه سهل الفهم برای عوام.
• ولی اثبات نابرابری زن و مرد با اشاره مختصری به جنبه های ظاهری و مرئی آندو، سهل تر از خوردن آب است.
• طبقات حاکمه ملی و بین المللی از این ماجرا به تجربه خبر دارند و حداکثر بهره برداری را از آن به عمل می آورند.
5
• حضرات در نهایت معصومیت و خیرخواهی، برجستگی های خاص را بی وقفه عمده و مطلق می کنند، تا برجستگی های عام و تعیین کننده مسکوت گذاشته شود و از یادها برود.
• بنا بر ضرب المثلی تجربی، «آفتابه دزدی را با هلهله و هورا دار می زنند تا غاصبین دار و ندار مادی و معنوی ملتی آزاد و رها و فارغ بگردند!»
• مسئله اصلی برای آنها، اصولا و اساسا نه مسئله زن و مرد، مؤمن و ملحد، بلکه حفظ حاکمیت طبقاتی و توسعه و تحکیم آن است:
• هدف حضرات، حفظ شرایط مبتنی بر «بالا و شیب» (سعدی) است!
• هدف حضرات، حفظ وضع موجود است!
• برجسته کردن «برجستگی های خاص»، بهانه ای برای حفظ ، توسعه و تحکیم «برجستگی های عام و تعیین کننده» است!
شیوا
از این تفسیر جامع سپاسگزارم
از این تفسیر جامع سپاسگزارم
• باید تحلیل خود را دوباره بخوانیم تا بدانیم که چرا شاعر به این نتیجه رسیده اند.
• ولی در هر صورت، بهتر آن است که از شاعر سپاسگزار باشیم تا از مفسر، که کارش به کردوکار آئینه شبیه است.
• راجع به شعر و هر اثر هنری دیگر نمی توان تفسیر جامع و مانع ارائه داد:
• اثر هنری به گنجینه می ماند که با هر کاوشی ثروت جدیدی کشف می شود.
• شاید اگر کاوش گنجینه کلکتیف باشد، بتوان به تفسیر نسبتا «جامع» نزدیک شد:
• احتمالا در روند هماندیشی فعال می توان ببرکت بحث و تضارب اندیشه ها و برداشت ها به انعکاس بهتر محتوای اثر هنری نایل آمد.
• در کشور ما ظاهرا همه چیز هست، به غیر از هماندیشی.
• اوپورتونیسم رادیکال:
• اغلب آن تحویل طرف داده می شود که باب میل او ست.
• به همین دلیل هم دوستی ها قلابی اند تا اصیل، تردیدآمیزند تا یقین مند.
• و هیچ چیز آن نیست که می نماید.
• زنده باشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر