۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (75)

انتقاد اجتماعی

سعدی
(گلستان، باب دوم، ص 64 ـ 65)
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی ببخشد

نبینی هیچکس، عاجز تر از خویش

شین میم شین

بیت اول
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش

• کسی که پرده پندار پیش چشم خویش داشته باشد، فقط خویشتن خویش را می تواند ببیند.

• این حکم سعدی فی نفسه نظری مقبول و هومانیستی جلوه می کند.
• چون خودپرستی نه صفتی هومانیستی بلکه مذموم و ناپسند است.
• ولی با طناب احکام انتزاعی (نامشخص) نمی توان به چاه زندگی اندر شد و در چاه نماند.
• سعدی هم درو اقع نیتی دیگر دارد:
• او در این بیت، دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از غیر (یعنی انتقاد اجتماعی) را وارونه می سازد.

• منظور از وارونه سازی دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی چیست؟

• در دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی نقش تعیین کننده از آن انتقاد اجتماعی است.

• چرا و به چه دلیل؟

• دلیلش این است که دیالک تیک من و جامعه چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل نیست و در دیالک تیک جزء و کل نقش تعیین کننده از آن کل است.
• اگرچه جزء (فرد) در داربست دیالک تیک جزء و کل (فرد و جامعه) نقش درخور مهمی به عهده دارد، ولی خود به مثابه جزء وابسته به کل است، به مثابه فرد وابسته به جامعه است.
• این جامعه است که ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده چند و چون فرد است و نه فرد تعیین کننده چند و چون کل، این دریا ست که تعیین کننده چند و چون قطره است و نه برعکس.

• درست به همین دلیل در دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی، نقش تعیین کننده از آن انتقاد اجتماعی است.
• این تغییر بنیادی جامعه است که راه را برای تعالی فرد فراهم می آورد و نه برعکس.
• درست به همین دلیل است که انتقاد اجتماعی نقش مقدم تر به عهده دارد.
• اگرچه انتقاد از خود نیز مهم و صرفنظر ناپذیر است.

• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم که سعدی دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی را وارونه می کند؟

• برای پاسخ به این پرسش باید به بیت دوم توجه کرد:

2
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی ببخشد

نبینی هیچکس، عاجز تر از خویش

• کسی که پرده پندار پیش چشم خویش داشته باشد، فقط خویشتن خویش را می تواند ببیند.
• اما اگر خدا چشم خدابینی نصیبش کند، عاجزتر از خویشتن کسی نمی بیند.

• سعدی بدین طریق دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از غیرخود (انتقاد اجتماعی) را به شکل دیالک تیک خودبینی و خدابینی تحریف می کند و نقش تعیین کننده را از آن انتقاد از خود، یعنی از آن خودستیزی، خودعاجزبینی جا می زند و بطرزی مسکوت انتقاد اجتماعی را مذموم قلمداد می کند.
• در فلسفه اجتماعی سعدی، هرکس باید سرش را پایین باندازد و از آخور خویش بخورد و کاری به جامعه و همبود نداشته باشد.

3

• سعدی چنین کسی را خدابین می نامد که ضد خودبین است.
• سعدی ضمنا بسان دیگر ایدئولوگ های فئودالیسم فردیت اعضای جامعه را انکار می کند.
• درست به همین دلیل است که بورژوازی آغازین به منادی فردگرائی (ایندیویدوئالیسم) بدل می شود و به دفاع از عزت افراد جامعه و برابری حداقل فرمال (صوری) آنها برمی خیزد.

4

• سعدی اما در ضمن، سوبژکتیویته (فاعلیت، سوبژکت وارگی) اعضای جامعه را منکر می شود.
• سعدی برای افراد جامعه هیچ نقش درخوری قائل نمی شود و از آنها «تفاله یک انسان» (فروغ فرخزاد) می سازد.

5

• سعدی ضمنا منتقد اجتماعی را به خودپرستی متهم می کند.
• هنوز هم که هنوز است، انسان های بی خرد و عقب مانده و ارتجاعی انتقاد اجتماعی را با خوار شمردن و تحقیر این و آن یکی می گیرند و بدین طریق بر دهن هر منتقد جسوری پوزه بند می نهند و از افشای حقایق ممانعت به عمل می آورند و یا سکوت و سکون خود را توجیه می کنند.
• چنین افرادی کلافه می شوند، وقتی که منتقد نام خود را زیر انتقاد خود نمی گذارد.
• چون در این صورت باید به خود انتقاد بپردازند و نه به خود و خواهر و مادر و پدر و برادر منتقد.
• آنگاه دیگر نمی توانند برای خاموش کردن آتش انتقاد اجتماعی، خواهر و مادر منتقد را به خودفروشی و برادر و پدرش را به دخترفروشی و یا خواهرفروشی متهم کنند.

6

• به نظر سعدی، اگر منتقد «چشم خدا بین» می داشت، اگر قادر به دیدن حقیقت می بود، به عیوب خود پی می برد و آنگاه دیگر فرصتی به دیدن عیوب دیگران نمی یافت.
• اما دیدن عیوب خود و عیوب دیگران یکدیگر را مستثنی نمی سازند.
• اتفاقا انتقاد از خود همزاد دیالک تیکی انتقاد از غیر خود (انتقاد اجتماعی) است.
• نه بدون خود شناسی، جامعه شناسی امکان پذیر است و نه بدون جامعه شناسی، خودشناسی!
• نه بدون خودآگاهی، جامعه آگاهی امکان پذیر است و نه بدون جامعه اگاهی، خود آگاهی!
• از این رو ست که ما از دیالک تیک فرد و جامعه، از دیالک تیک خودشناسی و جامعه شناسی، خودآگاهی و جامعه آگاهی و نتیجتا از دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی سخن می گوییم.

• انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی همواره دست در دست با یکدیگر می روند.
• کشف و تلاش در جهت رفع عیوب خویش با کشف و تلاش در جهت رفع عیوب جامعه دست در دست می روند.
• انسان ضمن خودشناسی و خودآگاهی به انتقاد از خود می پردازد، در جهت تغییر و تصحیح خویشتن خویش تلاش می ورزد و به نقش تعیین کننده جامعه و همبود پی می برد:
• بدون تغییر جامعه، تغییر فرد بسار دشوار و ناپایدار خواهد بود!
• به همین دلیل چاره ای جز کشف و افشای عیوب جامعه نمی یابد تا ببرکت تحول جامعه، راه را برای تعالی خود و همنوعان خود هموار سازد.


عیوب دیگران، برخلاف پندار سعدی، عیوب مادرزادی نیستند، بلکه اجتماعی و اکتسابی اند.
به انسان ها تحمیل شده اند.
به همین دلیل، هر انتقاد اجتماعی حاوی گشتاوری از انتقاد از خود نیز است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر