(۱۳۳۹)
تحلیل از شین میم شین
دستم
چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم
را خیلی دوست داشت.
کلا
پدرم از اون جور آدم ها ست که بیشتر آدم ها
دوستش دارند،
این
البته زیاد شامل مادرم نمی شود.
·
تهمینه میلانی در این بند از
دلنوشته، به تجزیه و تحلیل پدرش می پردازد:
1
·
او به این نیت، دیالک تیک استثناء
و قاعده را به شکل دیالک تیک مادر و اکثریت مردم بسط و تعمیم می دهد.
·
با خواندن این فقط می توان شاخ در آورد.
·
چون اکثریت مردم پدرش را دوست
دارند.
·
به استثناء کسی که همسر او ست.
·
این اما به چه معنی است؟
2
·
این اولا بدان معنی است که تشکیل
خانواده و تولید مثل در کشور عه هورا، نه بر اساس عشق و دوستی، بلکه بنا بر حساب
ها و کتاب های دیگر صورت می گیرد.
·
یعنی زن و شوهر عمری بدون عشق دو
طرفه «زندگی» می کنند.
·
فقط باید فکرش را کرد که زنی مثلا 40
سال آزگار با کسی همخوابه می شود که ذره ای عشق به او ندارد.
3
·
اگر چنین باشد، همزیستی انسان ها
تا حد همبائی جانوران برای تولید مثل و بزرگ کردن توله تنزل می یابد.
·
سؤال این است که در این صورت
کدامین رشته های مادی و روحی همزیستی آن دو را امکان پذیر می سازند؟
4
·
در این صورت شیمی اندام به یاری زن
و شوهر می شتابد.
·
چون به هنگام تحریک در اثنای جفتگیری
(ارگاسم)، ماده شیمیائی ئی به نام اوکسی توسین ترشح می یابد که هورمون وفا نامیده می
شود.
·
این همان هورمونی است که زن و شوهر
مطلقه را حتی پس از سال ها به سوی یکدیگر متمایل می سازد.
5
·
اوکسی توسین یکی از مهمترین ترفند
ماده های طبیعت است.
·
این ماده در شیر مادر نیز هست و رشته
پیوند مهر آمیز میان مادر و کودک را مستحکم می سازد.
·
سؤال دوم این است که چرا تنها کسی
که نسبت به مرد محبوب العموم بی مهر است، زن او ست؟
6
کلا
پدرم از اون جور آدم ها ست که بیشتر آدم ها
دوستش دارند،
این
البته زیاد شامل مادرم نمی شود.
·
تفاوت هنرمند وابسته به توده های
مولد و زحمتکش با هنرمندان طبقات اجتماعی دیگر ـ قبل از همه ـ این است که خاستگاه
و پایگاه طبقاتی شخصیت های اثر خود را به نحوی انحا نشان خواننده می دهند.
·
اگر تهمینه میلانی هنرمند توده بود،
خواننده می فهمید که پدر او نان سفره اش را چگونه تهیه کرده است.
·
در آن صورت امکان پاسخ به بی مهری
زن پدید می آمد.
·
چرا و به چه دلیل؟
7
·
دلیل این بی مهری مثلا می تواند
وقوف زن به جایگاه اجتماعی مرد باشد.
·
نکته ای که از دید دیگران می تواند
مستور بماند.
·
مثلا پدر می تواند کارمند معمولی
اداره ای باشد و محبوب العموم باشد، ولی در واقع شکنجه گری در دستگاه امنیتی باشد.
·
از این نکته زن اطلاع کسب می کند،
ولی بقیه مردم بی خبر می مانند.
·
مرگ مهر زن نسبت به مرد و یا برعکس
هم می تواند به دلایلی از این دست باشد.
8
کلا
پدرم از اون جور آدم ها ست که بیشتر آدم ها
دوستش دارند،
این
البته زیاد شامل مادرم نمی شود.
·
دلیل این بی مهری می تواند عدم
ارضای روحی و پسیکولوژیکی زن در روند همبستری با مرد و غیره هم باشد.
·
قضیه اما احتمالا از قراری دیگر
است که تهمینه میلانی بعدا تبیین می دارد:
9
صدای
شوهرم از توی راه پله می اومد
که
به اصرار تعارف می کرد
و
پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
·
زنی که ظاهرا علاقه ای به همسرش ندارد،
حتی او را در خرید نان تنها نمی گذارد.
·
اکنون می توان دریافت که دو زاری
تهمینه چقدر کج و کوله است.
·
اما جمله بندی خود تهمینه تأمل انگیز
است:
شوهرم
به اصرار تعارف می کرد
·
تعارف معمولا به معنی تظاهر به دعوت
کسی به چیزی و یا جائی است.
·
دعوت کننده هم در این صورت، اگر صد
در صد مطمئن باشد که طرف نخواهد آمد، اصرار می ورزد.
10
برای
یک لحظه خشکم زد.
ما
خانواده ی سرد و نچسبی هستیم.
همدیگه
رو نمی بوسیم،
بغل
نمی کنیم،
قربون صدقه هم نمیریم
و
از همه مهم تر
سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.
·
از همین فراز از نوشته تهمینه می
توان به بطلان استنباط او پی برد.
·
طرز رفتار خانواده او چنان
کنسرواتیو است که کودک به رشته مهر میان مادر و پدر پی نمی برد.
·
احتمالا به همین دلیل مادر خود را
استثناء تصور و تصویر می کند.
·
کنسرواتیسمی که فقط در درون
خانواده و قوم و خویش می تواند رعایت شود و نه در جامعه.
·
به همین دلیل این تصور پیش می آید که
پدر را اکثریت مردم دوست می دارند.
·
یعنی دیالک تیک استثناء وقاعده
وارونه می شود:
·
دوستدار اصلی پدر، مادر است که
عملا قاعده است و نه استثناء.
·
مردم عمدتا تظاهر به مهر می کنند و
استثنائا کسی را دوست می دارند.
·
اگر روانشناسی اجتماعی سکنه کشور
بررسی شود، می توان به گشتاورهای جدی از خصومت بی دلیل رسید.
·
در جوامع طبقاتی اصولا و اساسا جنگ
همه علیه همه در جریان است.
·
عشق به همنوع، عمدتا استثناء است و
نه قاعده.
·
البته چند و چون این خصومت باید در
حوزه های طبقاتی متفاوت، متفاوت باشد.
·
مثلا اعضای خانواده ها و یا کلان
های فئودالی (مافیائی) پیوندهای بستگی
مستحکمتری با یکدیگر دارند تا زحمتکشان.
11
خانواده
ی شوهرم اینجوری نبودن،
در می زدند ومیامدند تو،
روزی
هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند
قربون
صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.
·
در همین مفهوم «قبیله ای» احتمالا
همان نکته ای تبیین می یابد که ما بدان اشاره کردیم:
·
اعضای طوایف و قبایل پیوندهای سنتی
مستحکمی با هم دارند.
·
در این بند از دلنوشته دست خود
تهمینه نیز رو می شود:
·
ظاهرا تضادی میان او و همسرش مادام
العمر شعله ور بوده که انعکاس تضاد کنسرواتیسم با فئودالیسم بوده است.
·
کنسرواتیسم احتمالا انعکاس تعلقات طبقاتی
بورژوائی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر