۱۳۹۴ خرداد ۲۱, پنجشنبه

سیری در دلنوشته ای از تهمینه میلانی (3)


تهمینه میلانی   
(۱۳۳۹)     
تحلیل از شین میم شین

دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم را خیلی دوست داشت.
کلا پدرم از اون جور آدم ها ست که بیشتر آدم ها دوستش دارند،
این البته زیاد شامل مادرم نمی شود.

·        تهمینه میلانی در این بند از دلنوشته، به تجزیه و تحلیل پدرش می پردازد:

1
·        او به این نیت، دیالک تیک استثناء و قاعده را به شکل دیالک تیک مادر و اکثریت مردم بسط و تعمیم می دهد.

·        با خواندن این فقط می توان شاخ در آورد.
·        چون اکثریت مردم پدرش را دوست دارند.
·        به استثناء کسی که همسر او ست.

·        این اما به چه معنی است؟  

2
·        این اولا بدان معنی است که تشکیل خانواده و تولید مثل در کشور عه هورا، نه بر اساس عشق و دوستی، بلکه بنا بر حساب ها و کتاب های دیگر صورت می گیرد.
·        یعنی زن و شوهر عمری بدون عشق دو طرفه «زندگی» می کنند.
·        فقط باید فکرش را کرد که زنی مثلا 40 سال آزگار با کسی همخوابه می شود که ذره ای عشق به او ندارد.

3
·        اگر چنین باشد، همزیستی انسان ها تا حد همبائی جانوران برای تولید مثل و بزرگ کردن توله تنزل می یابد.

·        سؤال این است که در این صورت کدامین رشته های مادی و روحی همزیستی آن دو را امکان پذیر می سازند؟

4

·        در این صورت شیمی اندام به یاری زن و شوهر می شتابد.

·        چون به هنگام تحریک در اثنای جفتگیری (ارگاسم)، ماده شیمیائی ئی به نام اوکسی توسین ترشح می یابد که هورمون وفا نامیده می شود.
·        این همان هورمونی است که زن و شوهر مطلقه را حتی پس از سال ها به سوی یکدیگر متمایل می سازد.

5

·        اوکسی توسین یکی از مهمترین ترفند ماده های طبیعت است.
·        این ماده در شیر مادر نیز هست و رشته پیوند مهر آمیز میان مادر و کودک را مستحکم می سازد.

·        سؤال دوم این است که چرا تنها کسی که نسبت به مرد محبوب العموم بی مهر است، زن او ست؟

6
کلا پدرم از اون جور آدم ها ست که بیشتر آدم ها دوستش دارند،
این البته زیاد شامل مادرم نمی شود.
  
·        تفاوت هنرمند وابسته به توده های مولد و زحمتکش با هنرمندان طبقات اجتماعی دیگر ـ قبل از همه ـ این است که خاستگاه و پایگاه طبقاتی شخصیت های اثر خود را به نحوی انحا نشان خواننده می دهند.
·        اگر تهمینه میلانی هنرمند توده بود، خواننده می فهمید که پدر او نان سفره اش را چگونه تهیه کرده است.
·        در آن صورت امکان پاسخ به بی مهری زن پدید می آمد.

·        چرا و به چه دلیل؟

7
·        دلیل این بی مهری مثلا می تواند وقوف زن به جایگاه اجتماعی مرد باشد.
·        نکته ای که از دید دیگران می تواند مستور بماند.
·        مثلا پدر می تواند کارمند معمولی اداره ای باشد و محبوب العموم باشد، ولی در واقع شکنجه گری در دستگاه امنیتی باشد.
·        از این نکته زن اطلاع کسب می کند، ولی بقیه مردم بی خبر می مانند.
·        مرگ مهر زن نسبت به مرد و یا برعکس هم می تواند به دلایلی از این دست باشد.

8
کلا پدرم از اون جور آدم ها ست که بیشتر آدم ها دوستش دارند،
این البته زیاد شامل مادرم نمی شود.

·        دلیل این بی مهری می تواند عدم ارضای روحی و پسیکولوژیکی زن در روند همبستری با مرد و غیره هم باشد.
·        قضیه اما احتمالا از قراری دیگر است که تهمینه میلانی بعدا تبیین می دارد:

9
صدای شوهرم از توی راه پله می اومد
که به اصرار تعارف می کرد
و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.

·        زنی که ظاهرا علاقه ای به همسرش ندارد، حتی او را در خرید نان تنها نمی گذارد.
·        اکنون می توان دریافت که دو زاری تهمینه چقدر کج و کوله است.
·        اما جمله بندی خود تهمینه تأمل انگیز است:  

شوهرم به اصرار تعارف می کرد

·        تعارف معمولا به معنی تظاهر به دعوت کسی به چیزی و یا جائی است.
·        دعوت کننده هم در این صورت، اگر صد در صد مطمئن باشد که طرف نخواهد آمد، اصرار می ورزد.

10
برای یک لحظه خشکم زد.
ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم.
همدیگه رو نمی بوسیم،
بغل نمی کنیم،
 قربون صدقه هم نمیریم
و از همه مهم تر
 سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.

·        از همین فراز از نوشته تهمینه می توان به بطلان استنباط او پی برد.
·        طرز رفتار خانواده او چنان کنسرواتیو است که کودک به رشته مهر میان مادر و پدر پی نمی برد.
·        احتمالا به همین دلیل مادر خود را استثناء تصور و تصویر می کند.
·        کنسرواتیسمی که فقط در درون خانواده و قوم و خویش می تواند رعایت شود و نه در جامعه.
·        به همین دلیل این تصور پیش می آید که پدر را اکثریت مردم دوست می دارند.

·        یعنی دیالک تیک استثناء وقاعده وارونه می شود:
·        دوستدار اصلی پدر، مادر است که عملا قاعده است و نه استثناء.

·        مردم عمدتا تظاهر به مهر می کنند و استثنائا کسی را دوست می دارند.
·        اگر روانشناسی اجتماعی سکنه کشور بررسی شود، می توان به گشتاورهای جدی از خصومت بی دلیل رسید.

·        در جوامع طبقاتی اصولا و اساسا جنگ همه علیه همه در جریان است.

·        عشق به همنوع، عمدتا استثناء است و نه قاعده.

·        البته چند و چون این خصومت باید در حوزه های طبقاتی متفاوت، متفاوت باشد.
·        مثلا اعضای خانواده ها و یا کلان های فئودالی (مافیائی)  پیوندهای بستگی مستحکمتری با یکدیگر دارند تا زحمتکشان.

11
خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن،
 در می زدند ومیامدند تو،
روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.

·        در همین مفهوم «قبیله ای» احتمالا همان نکته ای تبیین می یابد که ما بدان اشاره کردیم:
·        اعضای طوایف و قبایل پیوندهای سنتی مستحکمی با هم دارند.

·        در این بند از دلنوشته دست خود تهمینه نیز رو می شود:
·        ظاهرا تضادی میان او و همسرش مادام العمر شعله ور بوده که انعکاس تضاد کنسرواتیسم با فئودالیسم بوده است.
·        کنسرواتیسم احتمالا انعکاس تعلقات طبقاتی بورژوائی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر