۱۴۰۳ بهمن ۱۹, جمعه

انعکاس نوده در آیینه ضمیر محمود دولت آبادی (۴)

   

 تأملی

از

شین میم شین

ﺑﺨﯿﻠﯿﻢ، ﺑﺨﯿﻞ!
ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؛
ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺑﺒﯿﻨﯿیم.
 اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، 

مثل این است که گوشت تن ما را می جود.
 تنگ نظر و بخیل.
 بخیل و بدخواه.
 

  معنی تحت اللفظی:

ما به دلایل زیر بخیل هستیم.

(بخیل

 به شخصی اطلاق می شود که در دادن و بخشیدن چیزها (مال، وقت، محبت و ...) تنگ‌نظر باشد.)

  سر راه همنوعان سنگ می اندازیم.

خواهان خفت و خواری و افلاج همنوعان هستیم.

ما از رفاه بخور و نمیر همنوعان رنج می بریم

ما علاوه بر بخیل بودن، تنگ نظر و بدخواهیم.

( تنگ نظر

به کسی اطلاق می شود 

که 

چشم  دیدن موفقیت و راحتی دیگران را نداشته باشد و سعی در به هم زدن آرامش آنان را داشته باشد.)

 

ما این فراز از کلیدر را نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:

 ۱

ما به دلایل زیر بخیل هستیم.

بخیل

 به شخصی اطلاق می شود که در دادن و بخشیدن چیزها (مال، وقت، محبت و ...) تنگ‌نظر است.

 بخل

در تحلیل نهایی 

به معنی خست سرشته به خودخواهی است.

بخل

 از مفاهیم اخلاقی منفی و مذموم نظامات برده داری و فئودالی است.

خست

ضمنا

از سجایای اخلاقی نظام سرمایه داری و بورژوازی است.

خست و حسادت و بخل 

در قرآن کریم و در آثار سعدی و حافظ

به چالش انتقادی کشیده شده است.

مراجعه کنید

به

خود آموز خود اندیشی

و

قرآن کریم از دیدی دیگر

محمود دولت آبادی

در کلیدر دچار پریشانی فکری است.

یعنی سمتگیری طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی روشنی ندارد.

محمود دولت آبادی

هم

مدافع فئودالیسم و خانخانی و ستایشگر طغیان اشراف فئودال بر ضد انقلاب ضد فئودالی سفید است

و

هم

منتقد اعمال خرکی گلمحمد یاغی و یاران.

وقتی گلمحمد انبار گندم روستا را به رود می بندد،  

محمود دولت آبادی

از زبان دهقانی او را مورد انتقاد ملایم غمالودی قرار می دهد.

کلیدر اما مرثیه ای سوزناک در لغو مناسبات تولیدی فئودالی است.

به همین دلیل

ساواک محمود دولت آبادی را بازداشت و آش و لاش می کند

و

سید علی غر می زند.

۲

ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؛

 محتوای این جمله محمود دولت آبادی

همنوع ستیزی اعضای جامعه است.

اگر محمود دولت آبادی لبی از چشمه مارکسیسم تر کرده بود، می دانست که جامعه طبقاتی 

میدان جنگ همه بر ضد همه است.

این خصوصیت اخلاقی، ارادی، اختیاری و انتخابی نیست.

جهان بینی محمود دولت آبادی پسیکولوژیستی است.

پسیکولوژیسم 

یکی از مکاتب ارتجاعی امپریالیستی است.

وجه مشترک او با شاملو ضمنا همین سمتگیری جهان بینانه است.

 اگر محمود دولت آبادی از روانشناسی مارکسیستی خبر می داشت،

می دانست که خصایص روانی، ثانوی  وسطحی اند و تابع مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) اند.

پسیکولوژی را نباید با پسیکولوژیسم عوضی گرفت.

سنگ انداختن سر راه همنوعان

دلیل پسیکولوژیکی هم دارد.

اعضای جامعه طبقاتی

در غرقاب بدبختی به سر می برند 

و

با مشاهده بدبختی همنوعان تسکین روحی و روانی می یابند.

این حالت پسیکولوژیکی را اسرای سازمان های امنیت عمیقا احساس می کنند:

وقتی شکنجه گر وارد راهرو می شود، اعصاب اسرا تیر می کشد و پس از گشودن قفل سلولی و بردن او به شکنجه گاه، بقیه اسرا نفس راحتی می کشند

 و 

«شکر خدای را به جا می آورند. عز و جل»

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر