۱۴۰۳ بهمن ۲۷, شنبه

درنگی در حرف حق پرستی راجع به ترامپ (۴)

   
 

درنگی

از

شین میم شین


 

حق پرست
ترامپ جان، 

پدر و پدر جد تو که سهل است 

خود خدا هم نمی تواند تمام مردم غزه را به سایر کشورهای جهان تبعید نماید.
شمایان ممکن است کله خرهای حماس را تبدیل به مهره هایی برای پیشبرد نقشه هایتان نمائید.

ایراد اسلوبی (متدیکی) حق پرست، 
استنتاج (نتیجه گیری) نهایی  قبل از خم شدن روی موضوع تحلیل و تجزیه و تحلیل مفهومی آن و استدلال علمی و منطقی و اثبات نظر و نتیجه حاصله از تجزیه و تحلیل است.

کار همه روشنفکران جنقوری اسلامی و حتی جهان همین است.
بدین طریق جای شناخت و قضاوت علمی و عقلی را شعار توخالی و مصلحتی و دلبخواهی می گیرد.

همانطور که دکرش گذشت،
ما با جنگ درون طبقاتی در جوامع امپریالیستی  سر و کار داریم 
که پس از تخریب اردوگاه سوسیالیستی، برونی و علنی شده است:
جناح ضد عقلی (ایراسیونال، خردستیز) و ضد اجتماعی (آسوسیال) طبقه حاکمه امپریالیستی 
جای خالی اوپوزیسیون سوسیالیستی جهانی را پر کرده است
و
به صورت الترناتیوی ضد امپریالیستی قد علم کرده است.
ما این جریان سیاسی جدید را نئوفاشیسم نامیده ایم که زیر پرچم سیاهش کلیه جریانات ارتجاعی گرد آمده اند.
مکمل و متمم نئوفاشیسم 
را
پس از سقوط سوسیالیسم رئال  
اولیگارشیسم در جوامع سوسیالیستی سابق و فوندامنتالیسم یهودی و مسیحی و اسلامی تشکیل می دهند که جبهه واحد ضد امپریالیستی مربوطه در حال شکلگیری گام به گام است.
 
مانیفست نئوفاشیسم را «پروژه ۲۰۲۵» تشکیل می دهد و رسانه نطری تمام ارضی (گلوبال) آن را «اطلس.»
 
مهم ترین مشخصه نئوفاشیسم و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم
همانطور که ذکرش گذشت،
تخریب دولت نسبتا راسیونال و سوسیال،
تخلیه کلیه نهادهای نسبتا مترقی و معقول و مردمی از محتوای اجتماعی و هومانیستی 
و

تبدیل جامعه و جهان به جنگل است.
 
تفاوت اصلی جامعه با جنگل،
بی قانونی و بی حقوقی در جنگل است.
در جنگل تنها قانونی که حاکم است، قانون قانون ستیز جنگل است:
  حق با کسی است که زورش بیشتر است.
 
محتوای طبقاتی نئوفاشیسم و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم
تشدید مبارزه طبقاتی از بالا ست:
باز پس گرفتن همه آوانس های بالاجبار داده شده توسط طبقات حاکمه به زحمتکشان و ملل مستعمرات است.
یعنی
از بین بردن کلیه دستاوردهای جنبش های کارگری ـ انقلابی و جنبش های ملی ـ ضد امپریالیستی (ضد مستعمراتی) است.
 
نئوفاشیسم و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم 
در غیاب احزاب کارگری مارکسیستی ـ لنینیستی،
مبارزه ایده ئولوژیکی تمام ارضی مخربی را با استفاده از رسلنه های انترنتی و رادیویی ـ تلویزیونی و مطبوعاتی و غیره پیش برده است و پیش می برد.
دیگر کسی دنبال حقیقت نیست.
بشریت همه از دم در بند بند تنبان است.
آنچه که انقلاب نامیده می شود، در حقیقت، عنگلاب است و یا عنقلاب برای فراهم آوردن شرایط لازم برای عنگلاب است.
 
در کشورهای امپریالیستی
احزاب  نئوفاشیستی 
یا روی کار آمده اند (ایالات متحده امریکا، ایتالیا، هلند، اطریش و آرژانتین ) ویا عنقریب روی کار خواهند آمد (آلمان، فرانسه، اسپانیا و غیره). 
 
در کشورهای سوسیالیستی سابق
دیری است که کلیه اهرم های صنعتی و رسانه ای و اداری و سیاسی و نظامی و دولتی
در دست اولیگارش ها ست
و
در کشورهای سرمایه داری و نیمه فئودالی ـ نیمه سرمایه داری و قبیلتی
احزاب و دار و دسته های فوندامنتالیستی
 زمام امور را در دست دارند (اسرائیل، ایران، افغانستان، ترکیه و غیره) و یا در دست می گیرند (سوریه و غیره.)
 
کار عوامفریبانه  نئوفاشیسم و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم
به جایی رسیده که حزب امپریالیستی دموکرات امریکا، حزب کمونیست قلمداد می شود.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر